مرگ مهسا امینی از پیش طراحی شده بود
روزنامه کیهان نوشت:
«تفاوت اساسی این حرکت (آشوبها و اغتشاشات پس از مرگ مهسا امینی) با بقیه اعتراضات که سالهای گذشته در سطح ایران داشتیم، در این است که این حرکت آگاهانه، رهبری شده و سازمان داده شده بوده و روز و ساعتش هم معین بوده و نتیجهاش هم معین است.» این جملات بخشی از مصاحبهای است که چند روز پس از آغاز اغتشاشات سال 1401، ابراهیم علیزاده، سرکرده گروهک تروریستی کومهله با رسانه سلطنتی انگلیس یعنی بیبی سی انجام داد و به طراحی دقیق و برنامهریزی قبلی این تجمعات و درگیریها اعتراف کرد.
این اعتراف بیسابقه سرکرده کومهله، خیلی عجیب و غریب بود! مگر آنها میتوانستند مرگ مهسا امینی را پیشبینی کنند که برای پس از آن با برنامهریزی دقیق و حتی تعیین روز و ساعت، تجمعات و اغتشاشات بعدی را سازماندهی نمایند؟! شاید اگر این جملات از زبان یکی از مسئولین یا متفکرین و یا فعالان فرهنگی و سیاسی جامعه بیرون میآمد، سریع به توهم توطئه متهم میشد، اما سرکرده گروهک کومهله که یکی از گروهکهای استراتژیک وابسته غرب و صهیونیستها بوده و هست، چگونه ممکن است دچار توهم توطئه شده باشد؟!
اما اسنادی که بعدا به صورت ناخواسته منتشر شد، پرده از رازی عجیب و بیسابقه در اعتراف سرکرده کومله برداشت. اسنادی که بر اثر هک شدن برخی مکاتبات مابین افراد همین گروهک و بعضی بازداشتشدگان آنها برملا گردید. آنچه در همان زمان و پس از آن، تقریبا در هیچ یک از شبکههای خارجی و داخلی و مجازی و حقیقی، سخنی دربارهاش گفته نشد. به نظر میآید پروژهای که در مورد مهسا امینی، توسط حزب کومهله و پسرخالهاش عرفان مرتضایی، طراحی گردید، پروژهای همانند پروژه قتل «ندا آقا سلطان» در جریان فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 بود و خود مهسا امینی ناآگاهانه در این پروژه (که به احتمال زیاد، از ابعاد گسترده آن از جمله مرگ خودش بیخبر بوده)، قربانی شده است.
اما مورد عجیب دیگری که در صبح همان روز 22 شهریور اتفاق افتاد (یعنی همان روزی که تقریبا ساعت 7 بعدازظهرش، مهسا امینی دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان منتقل گردید)، حدود 7-8 ساعت پیش از مواجه شدن مهسا امینی باپلیس، از سوی سرکرده گروهک تروریستی مجاهدین خلق بیانیهای منتشر شد مبنی بر آمادهباش کامل همه نیروهای این گروهک برای وقایعی که در پیش است! و اینکه بایستی برای این وقایع به خیابانها بریزند! در حالی که هنوز اصلا مهسا امینی و همراهانش وارد تهران نشده بوده و ساعتها با برخورد با نیروی انتظامی فاصله داشتند!
ظاهرا اطلاعیه فوق به دلایل دیگر و در ادامه شایعات دیگری که در آن روزها رواج پیدا کرده بود، صادر گردید، اما به هر حال تقارن حیرتانگیز آن با روز حادثه برای مهسا امینی و اینکه دستههای تروریستی منافقین از همان ابتدای اغتشاشات سال 1401، حضور فعال و برنامهریزی شده، داشتند، میتوان صدور این اطلاعیه آمادهباش را به عنوان یک سؤال پررنگ در طراحی اغتشاشات سال گذشته به شمار آورد که هنوز پاسخ قانعکنندهای نداشته است.
اطلاعات موثق حکایت از آن داشت که سرویسهای جاسوسی در جمعبندی خود در اواخر مرداد ۱۴۰۱ بر عملیاتی بر اساس موضوع حجاب اجباری تاکید نموده و آن را مقدمهای برای براندازی نظام به حساب آورده بودند. لذا با تمرکز بر موضوع «حجاب اجباری» در شبکههای اجتماعی یک موج مجازی از مخالفت در مورد حجاب را ایجاد کردند. ماجرای اغتشاشات ۱۴۰۱ در طول پاییز ۱۴۰۱ ادامه یافت و خسارات مادی و معنوی بسیاری به کشور وارد آورد اما بازهم عنایات خاصه الهی، درایت و تدبیر مقام معظم رهبری و هوشیاری و مقاومت مردم، آن طرح و توطئه عظیم و گسترده و طراحان و مجریانش را ناکام گذارد.
******
استحاله فرهنگی!
روزنامه سیاستروز نوشت:
استحاله در فقه، به معنای تبدیل شدن چیز نجس به چیزی پاک است. بر اساس این فتوا، اگر شیء نجس تغییر ماهیت دهد، پاک میشود اما آنچه که در جامعه دیده میشود نمیتوان استحاله به معنای خاص آن دانست در واقع استحاله فرهنگی تبدیل شدن چیز نجس به پاک نیست بلکه تبدیل کردن چیز پاک به نجس است. نجس در این مفهوم به این معنا است که بدی به خوبی تبدیل میشود و خوبی به بدی، در واقع در فرایند این تبدیل روندی وجود دارد که هم عامل داخلی دارد و هم عامل خارجی. فضای فرهنگی و اجتماعی کشور را میتوان شبیه همان استحاله دانست، استحاله فرهنگی اجتماعی که برخی در داخل و خارج کشور در یک پروسه بلند مدت به آن نگاه میکردند و سالها برای آن برنامه ریزی کرده بودند، اکنون نمود یافته و آشکار شده است. همگان میبینند و به تماشا هم مینشینند که در جامعه چه تحولات رفتاری در فرهنگ عمومی، تغییرات رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در حال وقوع است.
پوشش قشری از جامعه با تغییرات بسیار عجیبی همراه گشته و علاوه بر آن در کنار استحاله فرهنگی اجتماعی که در اینجا به مفهوم نفی رفتارهای انسانی، عرف و سنتهای ارزشمند است، تبدیل به یک سری رفتارها، کنشها و واکنشهای غیر معمول، ناهنجار و ناپسند شده است. نوع پوشش دختران، بانوان و پسران و آقایان یک قشر خاص که رو به افزایش است، از هنجارهای جامعه ایرانی اسلامی دور گشته و سعی دارد با القاء و تحمیل خود، فضای فرهنگی اجتماعی کشور را تسخیر کند و عملا هیچ ارزش و جایگاهی برای حقوق و حقوق سایر اقشار جامعه قائل نیست. علاوه بر آن، وجود مراکزی به نام کافهها، رستورانها و مکانهایی که علاقه مندان چنین فضایی در آن حضور پیدا میکنند، وضعیت جامعه را بغرنجتر نشان میدهد. عرضه مشروبات الکلی در چنین مکانهایی، حضور ناهنجار حاضران با شکل و شمایل نامناسب، رقص به صورت مختلط و استفاده از مواد مخدر در این مجالس همان استحالهای است که منظور این یادداشت است.
قطعاً هر دو بخش دخیل در این وضعیت نقش دارند، چه آنها که فشارهای سالهای گذشته را به مردم جامعه وارد میکردند و سعی داشتند تا با فشار و زور، جوانانی که آستین کوتاه میپوشیدند یا شلوار جین تن میکردند از نظر خودشان به راه راست هدایت کنند و چه آنهایی که سعی کردند با آزاد گذاشتن بیش از اندازه فضای فرهنگی و اجتماعی کشور، از نظر خودشان محدودیتها را بکاهند. از آن سوی ماجرا اما کارکرد نهادهای فرهنگی و آموزشی کشور نیز از ابتدای انقلاب تاکنون در شکل گیری وضعیت کنونی دخیل است و نقش جدی داشته است. هر چند در این میان با وجود ضعفهای عمیق و شدیدی که در زمینه کارکردهای فرهنگی کشور با وجود نهادها و سازمانهای متعدد فرهنگی، نقش تهاجم و شبیخون فرهنگی به شدت از این ضعف بهره برده، نمیتوان نادیده گرفت.
تساهل و تسامحی که در ساختار فرهنگی اجتماعی کشور در نوع رفتار افراد جامعه وجود دارد، شکست متولیان فرهنگی کشور در زمینه الگو سازی رفتاری جامعه را اثبات میکند. این وضعیت بجایی رسیده است که در بسیاری از مکانها شاهد عرضه مشروبات الکلی، مواد مخدر و دیگر مفاسد هستیم. برای چنین وضعیتی چه باید کرد؟ چه میتوان کرد؟ متولیان و مسئولان نسبت به این وضعیت باید پاسخگو باشند و هنگامی که یک کافه در تهران به دلیل عرضه مشروبات الکلی، مواد مخدر و رقص مختلط بسته میشود، مسئله بسیار فراتر از یک کافه است. غرب در جنگ فرهنگی در حالی به دنبال هنجارسازی از این ناهنجاری است که آمارهای رسمی نشان میدهد در طول یک سال 800 هزار نفر در اروپا به دلیل مصرف مشروبات الکلی جان خود را از دست دادهاند و رسانههای غربی با سانسور خبری به دنبال سرپوش نهادن بر این مسئله هستند.
******
نگاه مرعشی به نمایندگان مجلس
حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی گفت و گویی را با سایت خبرآنلاین درباره توافق اخیر ایران و آژانس انرژی اتمی داشته که او در بخشی از اظهاراتش به نمایندگان مجلس توهین کرده است. گزیدهای از مصاحبه وی به شرح زیر است:
* شرایط امروز ایران به گونهای است که ما نیاز داریم از مجموعه نظام سیاسی، فراتر از نظام و حتی از شخصیتها و احزاب سیاسی، در مقابل دولتهای خارجی و نهادهایی مثل آژانس، یک حرف واحد بیان شود؛ این ضرورت شرایط امروز ایران است. اگر همه در یک حرف متحد و متفق باشیم، شاید بتوانیم با هزینه کمتری کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی را از این مرحله سخت عبور دهیم.
* مجلس فعلی هنوز نمیتواند خود را متقاعد کند که در چهارچوب کلی نظام سیاسی اقدام کند؛ یعنی یا سطح درک و آگاهی مجلس بسیار پایین است و نمیتواند بفهمد که آقای رئیسجمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر خارجه در شرایط سیاسی فعلی ایران بدون محاسبه صحبت نمیکنند، تصمیم نمیگیرند و بدون هماهنگی با سیاستهای کلی نظام اقدامی نمیکنند، یا این مجلس درکی از آن ندارد، یا بعضی از نمایندگان محو قدرت پوشالیشان در سمت نمایندگی هستند که مصداق این ضربالمثل فارسی «برای یک دستمال قیطریه را آتش بزنند» شدند.
* در واقع یکی از این دو مورد است: یا درک سیاسیشان خیلی پایین است و یا فوقالعاده خودخواهی و خودپرستی بر آنها حاکم شده که نمیتوانند منافع ملی را بر منافع فردی ترجیح دهند. آنها فکر میکنند وزیر خارجهای خوب است که هر روز صبح به مجلس آمده و از دوستان و خانمهای نماینده اجازه بگیرد و بعد با آژانس بینالمللی انرژی اتمی حرف بزند، آنجا برود و خطرات را از کشور دور کند و اینجا به جای اینکه با تشویق مواجه شود، توبیخ شود. من برای چنین درکی متأسفم.
* من این موضعگیریها را خلاف امنیت ملی کشور میدانم. اگر مطلع باشند یا خیر، به ایشان اطلاع داده میشود. قرار نیست در موضوعات پیچیده و مهم تمام نمایندگان محترم در تصمیمگیریها نقش داشته باشند. هر وقت نیاز به قانونگذاری باشد، دولت لایحه میفرستد و مجلس تصویب و بررسی میکند. لازم نیست در موضوعی که در صلاحیت نمایندگان محترم نیست، تا این حد جسورانه منافع ملی هدف قرار گیرد.
* به نظرم دوستانی که در مجلس جمع شدهاند، توانش را دارند که به رهبری هم جسارت کنند.
******
واکنش سخنگوی دولت به انتقادات از صحبتهای پزشکیان
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در گفتوگو با ایلنا، درباره اینکه رئیسجمهور برخی از مشکلات را صادقانه با مردم در میان میگذارد اما برخی به وی خرده میگیرند که اینگونه صحبت کردن باعث سوءاستفاده دشمنان میشود و برخی معتقدند که همین صادقانه صحبت کردن مردم را با دولت همراه کرده است، گفت: «طبیعتا رئیسجمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور حواسشان به این موضوعات است، ایشان میدانند نکاتی که میتواند دستآویز باشد را مطرح نکنند».
سخنگوی دولت تاکید کرد: «طبیعی است آقای رئیسجمهور کاملا از این درجه از دقت برخوردار هستند که چه میگویند».
وی خاطرنشان کرد: «اتفاقا وجه ممیزه ایشان گفتار صادقانه با مردم است و این گفتار صادقانه بوده که علیرغم همه تلاطمها و با وجود مشکلاتی که ما داشتیم توانسته همراهی مردم را به دنبال داشته باشد».
مهاجرانی یادآور شد: «فراموش نکنیم در برخی از مناطق ما دوبار در روز و هر بار ۲ ساعت در تابستان در دمای چهل و چند درجه برق رفت و اگر این گفتار صادقانه نبود که قاعدتا مردم عصبانی میشدند».
وی گفت: «علیرغم این که مردم عصبانی هستند ولی به نوعی کف نفس میکنند و با دولت همراهی میکنند»
******
عجیب نیست که فرخنژاد کنار نتانیاهو باشد
کانال تلگرام روزنامه فرهیختگان نوشت:
امبرتو اکو میگوید صبح از خواب که بیدار شدم تلویزیون را روشن کردم و دیدم که گوینده اخبار میگوید هواپیمایی در آلمان به کوه برخورد کرده و چند ده نفر مُردهاند! بعد مشخص شد خلبان خودکشی کرده و به عمد هواپیما را به کوه زده است. اکو میگوید خب چرا این فرد که قصد خودکشی داشته تنها خود کشی نکرده؟! چرا چند ده نفر را با خود کشته است؟ او میگوید این مسئله همان فاشیسم است که در آلمان هنوز زنده است فقط ما فکر میکنیم فاشیسم تمام شده؛ یک نفر برای جان دیگران تصمیم میگیرد چون فاشیست است.
فرخ نژاد هم همان کسی است که میگفت جهان همه هشتاد میلیون ایرانی فدایی یک تار موی پسرم! واضح است الان هم کنار نتانیاهو باشد و از او بخواهد جان هزاران ایرانی را برای نفرتی که او در وجودش است بگیرد؛ این هم همان فاشیسم است؛ فاشیسم فقط در دفتر کار نتانیاهو نیست در قلب و مغز فرخنژاد و همه پهلویچیها هم هست.
فرخنژاد هم حاضر است برای توهمات خودش میلیونها انسان آواره و ویران شوند تا او لحظهای خوش باشد؛ آن خلبان آلمانی و این به اصطلاح حامی پهلوی همه در امتداد هیتلر و نتانیاهو هستند و به ما یک پیام میدهند: فاشیسم هست و اتفاقا قدرتمند هم است.
******
ابطحی: پزشکیان با ترامپ مذاکره مستقیم کند!
مهدی سنایی، مشاور سیاسی رئیسجمهور نشستی را با جمعی از فعالان سیاسی برای بررسی ابعاد سفر رئیسجمهور به آمریکا برگزار کرد. سیدمحمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب طی یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس به این نشست اشاره کرد و نوشت:
«آقای سنایی، مشاور سیاسی رئیسجمهور، آدم باسوادی است. البته بیشتر دغدغه سیاست خارجی دارد. هر چند وقت یکبار مجموعهای از اهل سیاست را دعوت و با آنها مشورت میکند. همین که مثل خیلی از مسئولین معتقد نیست همهچیز را خودش میداند، عالی است.
محور این جلسه سفر آقای پزشکیان به نیویورک شد. مشورت میخواست. نظر من این بود که بعد از جنگ ظالمانه حتما باید برود؛ به دو دلیل: یکی برای اینکه حجم تجاوز آنها و مظلومیت ایران را به دنیا برساند و دیگر اینکه… بگم؟
گفتم رفتنش لازم است، اما بشرطها و شروطها. نتیجه سفر باید مردم ایران را از تعلیق دربیاورد، رفاه به جامعه تزریق کند، سایه جنگ را دور کند.
محمد قوچانی دبیر جلسه بود. پیله کرد چگونه؟ گفتم از الان مجوزهای لازم را بگیرد و با قدرت و نه از سر ذلت، در نیویورک بعد از این جنگ ظالمانه با روحیه برابر و بیآنکه اجازه دهد آمریکا زورگویی کند، مذاکره جدی و سطح بالا بکند.
باز قوچانی گفت سطح بالا یعنی چه. شیطان را لعنت کردم و گفتم. تقریبا هرکس صحبت کرد طرفدار این سفر در امسال بود.
امیدوارم سفر انجام شود و وقتی خبر دهند رئیسجمهور در حال بازگشت به ایران است، به خاطر خبرهای خوش همه ایران لبخند بزند.
آقای زینیوند، معاون خوشنام سیاسی وزارت کشور، در پایان جلسه گزارشی از انتخابات شوراها داد.
مشاور سیاسی خیلی تلاش میکند. خدا کند سیستم اصل مشاوره را جدی بگیرد».
******
خطر بزرگ CFT برای ایرن
خبرگزاری فارس نوشت:
کنوانسیون بینالمللی مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT)، بهعنوان یکی از معاهدات مورد اشارهی FATF، سالهاست که در ایران موضوع بحثهای داغ سیاسی و اجتماعی بوده است. در ظاهر هدف این کنوانسیون، ایجاد چارچوبی جهانی برای جلوگیری از تأمین مالی فعالیتهای تروریستی است، اما در ایران، این موضوع به دلیل ارتباطش با حمایت از گروههای محور مقاومت مانند حزبالله لبنان، حماس، و جهاد اسلامی فلسطین حساسیتهای فراوانی ایجاد کرده است.
تصویب CFT در ایران میتواند پیامدهای گستردهای بر ادراک عمومی در داخل و خارج کشور داشته باشد. بسیاری از مردم ایران و منطقه، که محور مقاومت را بهعنوان نمادی از ایستادگی در برابر نفوذ رژیمصهیونیستی و غرب میبینند، ممکن است این اقدام را نشانهای از عقبنشینی ایران از تعهداتش به این محور تفسیر کنند. این ذهنیت که ایران با پذیرش CFT که فعالیتهای مشروع گروههایی مانند حماس و حزبالله را تروریستی میداند، میتواند اعتماد عمومی به سیاستهای منطقهای ایران را تضعیف کند و پیامدهایی برای همبستگی منطقهای در برابر چالشهای مشترک به همراه داشته باشد.
آنطور که مشخص است CFT یا کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم، نیازمند ارائه تعریفی از تروریسم است؛ بند 1 ماده 2 کنوانسیون CFT جرم را از منظر این کنوانسیون تعریف میکند: «هر عملی که با هدف ایجاد مرگ یا جراحت شدید بدنی به یک غیرنظامی یا هر شخص دیگری که در درگیریهای مسلحانه مشارکت فعالی ندارد، انجام شود، در صورتی که هدف از چنین عملی، ماهیتاً یا در چارچوب آن، ارعاب جمعیت یا وادار کردن یک دولت یا یک سازمان بینالمللی به انجام یا خودداری از انجام هر عملی باشد.» در نتیجه اقدام علیه دولت یا قدرتهای اشغالگر و استکباری که از سوی گروههای مقاومت صورت میگیرد در این تعریف به عنوان عمل مجرمانه تلقی میگردد. بدین ترتیب ایران با عضویت در CFT اعمال گروههای مقاومت را مجرمانه خواهد دانست.
حتی کنوانسیون در ماده ششم اجازه تفسیر را از دولتهای عضو معاهده سلب کرده و نگاه ایدئولوژیک، سیاسی، فلسفی ومذهبی را ممنوع کرده است. بدین ترتیب کنوانسیون میخواهد اعضا را در اجرای مفاد خود و به خصوص در جرم انگاری سکولار نماید. نتیجۀ این امر تروریستی و مجرم شناخته شدن گروههای مقاومت و اقدامات ضداستکباری است. با این حال آثار تصویب CFT تنها در این موضوع خلاصه نمیگردد بلکه به طور فنی اثرات بیشتری را به دنبال دارد.
بند پنجم ماده دوم کنوانسیون اشاره دارد که اقداماتی که در شکلگیری اقدامات مجرمانه بند یکم همین ماده که در بالا اشاره شد، موثر باشند نیز عمل مجرمانه محسوب میگردند. از جمله هدایت و سازماندهی و مشارکت و همراهی فعالیتهای مجرمانه که در بند یکم مشخص شده است. بدین ترتیب هرگونه همراهی و همکاری با گروههای مقاومت که در صدد اعمال فشار بر دولتهای اشغالگر و استکباری هستند نیز جرم تلقی میشود و نیازمند «مجازات موثر، متناسب و بازدارنده» است.
بدین ترتیب اقدامات، سیستمها و ساختارها، شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی و هر نوع ابزاری که به گروههای مقاومت کمک خواهد رساند از نظر CFT مجرمانه است و باید مجازات شود. در نتیجه اگر نهاد، سازمان، ارگان و یا گروهی در داخل ایران که در ارتباط با گروههای مقاومت باشد باید تحت مجازات قرار گرفته و ارتباط با گروههای مقاومت را قطع نماید.سرمایه مردمی در منطقه، بزرگترین پشتوانه سیاست خارجی و عمق استراتژیک ایران است.
پذیرش کنوانسیونهایی چون CFT، با تمام ظاهر حقوقی و فنیشان، در واقع یک پیام سیاسی و ایدئولوژیک به ملتهای منطقه دارد و اگر این پیام بهگونهای تعبیر شود که ایران از اصول مقاومت عقبنشینی کرده، بیتردید هزینههای آن فراتر از هر دستاورد اقتصادی یا دیپلماتیک خواهد بود. در همین راستا اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام باید به ابعاد کاملا سیاسی و پیامی که تصویب این معاهده به همراه خواهد داشت توجه ویژه کرده و از ارسال هرگونه سیگنالی که باعث تضعیف گروههایی که در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی هستند، جلوگیری کند.
