ایرانیانی که برده غرب شده‌اند/ انتصابی معنادار در شورای‌عالی امنیت‌ملی

گروه سیاسی الف،   4040609069 ۴۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

ایرانیانی که برده غرب شده‌اند/ انتصابی معنادار در شورای‌عالی امنیت‌ملی

«مکانیسم ماشه» تیر ندارد، خودزنی نکنیم

روزنامه جوان نوشت:

تحریم ها‌ی تحمیلی علیه کشورمان، قدمتی طولانی دارد و در حال حاضر بیش از ۵۰۰ تحریم فعال علیه ایران اعمال می‌شود. در روز‌هایی که اقتصاد کشورمان با انواع مشکلات و سوءمدیریت‌ها مواجه است، اصطلاحی دوباره بر سر زبان‌ها افتاده است؛ «مکانیسم ماشه یا همان اسنپ‌بک.» این عبارت، اگر به درستی برای مردم و افکار عمومی جامعه تبیین نشود، ممکن است از نظر روانی بر بازار‌های مالی و تجارت خارجی ما تأثیر منفی داشته باشد. 

این روز‌ها فعال شدن مکانیسم ماشه بار دیگر برسر زبان‌ها افتاده است. فضای مجازی پر شده است از تحلیل‌های به اصطلاح آبکی و غیرواقعی که تلاش می‌کند ته دل مردم را خالی کند، حتی برخی ادعا می‌کنند مشاغلی مانند حوزه پوشاک، صنعت خودرو و مسکن به شدت دچار رکود و ورشکستگی شود. در این میان برخی تحلیل‌ها که پیش‌بینی نرخ ارز ۱۶۵‌هزار تومانی و تورم ۹۰‌درصدی را مطرح می‌کنند نیز تصویر تیره‌ای از آینده اقتصاد ایران ترسیم می‌کند که قطعاً این سناریوسازی‌ها بیش از واقعیت، التهاب‌آفرین است، همانطور که در روز‌های اخیر تأثیرات منفی این تحلیل‌ها بر بازار ارز و دلار تأثیر گذاشت و قیمت‌ها را بالا برد.

با کلید خوردن مکانیسم ماشه از سوی اروپایی‌ها، شش قطعنامه تحریمی شورای امنیت در حال بازگشت هستند، اما این پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز یک نبرد اقتصادی آشنا برای ایران است. ایران تجربه پنج سال‌زیست ذیل قطعنامه‌های شورای امنیت را دارد، اما در آن دوره با انجام ترفندهایی، درآمد نفتی خود را حفظ کرد. 

******

گفت و گو نه، دورهمی!

روزنامه وطن‌امروز نوشت:

«کند، تکراری و بی‌محتوا»؛ گفت‌وگوی تلویزیونی رئیس‌جمهور در یک سالگی دولت، چنین بود. اگرچه معاونت ارتباطات دفتر ریاست جمهوری کوشید سنت گفت‌وگوی رئیس‌جمهوری در هفته دولت را به جای خبرنگاران با ۳ چهره رسانه‌ای - سیاسی برقرار کند اما محصول نهایی، آنچنان که باید و شاید، دلچسب نبود. در یک سالگی دولت و ۳ روز پس از اعلام ۳ کشور اروپایی مبنی بر فعال‌سازی مکانیسم ماشه و ۲ ماه پس از پایان جنگ 12 روزه و در حالی که قطع برق در برخی استان‌ها به ۴ ساعت در روز می‌رسد و تهران با افت فشار آب روبه‌رو است و نرخ تورم از 32.2 درصد در مرداد ۱۴۰۳ به 41.2 درصد در مرداد ۱۴۰۴ رسیده و قیمت دلار از ۶۰ هزار تومان به 100 هزار تومان افزایش یافته، فرصت گفت‌وگوی صمیمانه، کارشناسی و پاسخگویی به سوالات جدی در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی، عملاً به یک دورهمی یا نشست ۴ نفره صمیمی تبدیل شد. اصل گفت‌وگو با ۳ چهره رسانه‌ای که تلاش شده بود تنوع جناحی داشته باشند و چیدمان صندلی‌ و استقرار پرچم و نحوه قاب‌بندی، بسیار حرفه‌ای و مبتکرانه از آب درآمده بود و محصول با گفت‌وگوی رئیس‌جمهور با تاکر کارلسون که آن هم ضبطی بود، تفاوت جدی پیدا کرده بود اما چه سود که حرف‌ها و بحث‌ها رنگ و بوی همان گفت و شنود پیش از انتخابات را داشت. پرسش‌ها چالشی نبود و در برخی موارد، به بیانیه سیاسی می‌مانست و پاسخ‌ها هم به جای اتکا بر اسناد و مدارک، بر مدار همان کلیت مورد نظر رئیس‌جمهور یعنی پرهیز از دعوا، وفاق حداکثری و رجوع به نظر کارشناسان گذشت. جز ۲ گزاره بیان شده رئیس‌جمهور یعنی «انتصاب استاندار سنی بلوچ و استاندار سنی کرد» و «ساخت بیش از ۲ هزار مدرسه با همیاری و کمک مردم»، 75 دقیقه بحث درباره مسائل و مشکلات کشور، جنبه عملکردی نداشت.

رئیس‌جمهور ۴ بار در این 75 دقیقه تصریح کرد «برخی کارها زمانبر است» و همچنان تأکید داشت تا وفاق رخ ندهد، مسائل حل نمی‌شود. تکرار بایدهای بروکراتیک و نسبت دادن مشکلات به داخل کشور و تأکید بر اتفاق نظر دولت با دیگر قوا، از مضامین پرتکرار سخنان رئیس‌جمهور بود. در نگاه رئیس‌جمهور «ساز مخالف زدن، قدرت را تضعیف می‌کند» و «اثر صداهای ضدوحدت از اسنپ‌بک بیشتر است» اما مسعود پزشکیان همچنان اصرار دارد وفاق می‌تواند مشکلات را حل کند و برای پس از وفاق، هیچ دستورالعمل و راهکار و چشم‌اندازی ارائه نمی‌دهد. تردیدی نیست کلام و ادبیات رئیس‌جمهور متین و مؤدبانه است اما برای باورپذیری و اعتماد، به چیزی فراتر از اینها نیاز است.

او در بحث حل مسأله آب می‌گوید چند ماه است کارشناسان را دعوت کرده‌ایم و آنان مشغول بررسی راهکار و طراحی سیاستند و در این تصریح به این موضوع اعتنا نمی‌کند که یک‌چهارم فرصت او برای تصدی قوه اجرایی کشور گذشت. پزشکیان حتی در پاسخ به پرسشی درباره نمره و عیار وزرا، از پیش‌نیاز وزارت سخن می‌گوید و حتی نمی‌گوید «دانش و مهارت و آگاهی» کدام یک از اعضای کابینه‌اش بیشتر است!

******

انتصابی معنادار در شورای‌عالی امنیت‌ملی

روزنامه قدس نوشت:

انتصاب علی باقری کنی به معاونت بین‌الملل دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را نمی‌توان یک جابه‌جایی معمول اداری دانست. حضور او در دیدار اخیر علی لاریجانی با آرمن گریگوریان، دبیر شورای امنیت ارمنستان نیز نشان داد مأموریت جدید باقری عملاً آغاز شده است. دیپلماتی که سال‌ها در خط مقدم مذاکرات هسته‌ای و پرونده‌های حساس سیاست خارجی کشور ایستاده، امروز در جایگاهی قرار گرفته که مسیر تصمیم‌سازی‌های کلان امنیتی و منطقه‌ای از آن عبور می‌کند. این تحول می‌تواند نشانه‌ای روشن از اراده نظام برای تقویت «هسته سخت» در مدیریت پرونده‌های منطقه‌ای و گسترش همکاری‌های راهبردی با شرق باشد؛ پیامی که هم برای شریکان راهبردی معنا دارد و هم برای طرف‌های غربی و بازیگران داخلی، حامل هشدارهای مشخص است.

دکتر ناصر ترابی، تحلیلگر مسائل سیاسی و کارشناس غرب آسیا معتقد است: «این انتصاب نشانه‌ای از استفاده بهینه از ظرفیت‌های تخصصی و یکپارچگی ملی در کشور است و نگاه به شرق را در دستگاه دیپلماسی کشور تقویت خواهد کرد».

وی با اشاره به تجربه جنگ ۱۲روزه و نقش مردم در آن می‌گوید: «همه طیف‌ها و گروه‌ها وقتی پای وطن، انقلاب و نظام به میان می‌آید، یکپارچه عمل می‌کنند. این انتصاب نشان می‌دهد مسئولان نیز به اهمیت وفاق ملی و استفاده از توانمندی‌های متخصصان واقف شده‌اند».

 او می‌افزاید: «با توجه به سابقه آقای باقری از جمله دبیر مجموعه راهبردی سیاست خارجی دفتر رهبر معظم انقلاب، معاونت وزارت خارجه و حضور در پرونده‌های مهم هسته‌ای و منطقه‌ای، استفاده از توان و تجربه ایشان در شرایط حساس فعلی کشور کاملاً منطقی است. این اقدام به معنای بهره‌گیری از ظرفیت‌های تخصصی برای تقویت تحلیل‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در حوزه منطقه و اروپاست».

این تحلیلگر مسائل سیاسی به سوابق حضور علی باقری در دولت شهید رئیسی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «انتخاب ایشان صرفاً مبتنی بر تخصص و تجربه است و ارتباطی به جناح‌بندی‌ها ندارد. این انتصاب نه تنها موجب تقویت تحلیل‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در شورای عالی امنیت ملی می‌شود، بلکه پیامی روشن برای یکپارچگی ملی، وفاق داخلی و تقویت محور شرق در سیاست خارجی کشور دارد».

******

بهتر بود به سیاهچاله برجام می پرداختید! 

روزنامه کیهان با انتقاد از عباس عبدی نوشت:

روزنامه هم میهن در مقاله ای تحت  «‌سیاهچاله روابط خارجی» نوشته است: «اولین کاری که مجلس، پس از جنگ اخیر انجام داد تصویب فوریتی قانونی به نام «الزام دولت به تعلیق همکاری با سازمان (آژانس) بین‌المللی انرژی هسته‌ای» بود. در عمل هم هیچ اتفاقی خارج از اراده شورای عالی امنیت ملی رخ نداد، در نتیجه هفته گذشته که خبر بازگشت بازرسان آژانس اعلام شد اغلب نمایندگان معترض شدند که چرا از قانون مزبور تخلف شده و دولت آن را نقض کرده است.

ریشه این کشمکش‌های موجود میان دولت و مردم با این مجلس و کلاً مجالس اصولگرا در چیست؟ واقعیت این است که آنان می‌خواهند دوباره مملکت را وارد یک سیاهچاله روابط بین‌المللی کنند؛ همان کاری که مجلس تندروها در سال ۹۹ انجام داد و اجازه نداد دولت روحانی برجام را در زمان جو بایدن احیا کند. در نتیجه کار رسید به امروز که تأسیسات هسته‌ای ایران بمباران شده است بدون اینکه دستاورد مهمی داشته باشیم و ایران را وارد بن‌بست سیاسی کردند. اکنون هم می‌خواهند این تجربه تلخ را بدتر از گذشته تکرار کنند».

هم‌میهن می‌افزاید: «نمایندگان مجلس پز انقلابی می‌گیرند ولی چون حرف‌شان در عرصه عمومی مورد توجه مردم نیست، در نتیجه به راحتی می‌توان مصوبه را نادیده گرفت. در واقع اجرای چنین مصوباتی مصداق تکلیف مالایطاق می‌شود. یعنی وظیفه‌ای که در توان اجرای دولت نیست. مثل مصوبه حجاب که بایگانی شد. این سیاست مجلس، علیه دولت و شورای عالی امنیت ملی تلقی می‌‌شود و نه علیه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. در واقع اگر شعام و دولت با حضور سران قوا به این نتیجه برسند که از NPT خا ج شوند آن را عملی می‌کنند و در صورت ضرورت لایحه‌اش را هم به مجلس می‌دهند و اگر به چنین نتیجه‌ای نرسند مجلس، به‌ویژه این مجلس در جایگاهی نیست که آنان را از این سیاست منع کند».

باید از نویسنده پرسید که بالاخره از نگاه او مجلس هیچ‌کاره است یا نقش‌آفرین؟ اگر نقشی ندارد، چرا نویسنده خود را اذیت می‌کند؟ و اگر نقش دارد، از انکار واقعیت چه بهره‌ای می‌برد؟ مگر نه اینکه سرمقاله‌نویس هم‌میهن، ادعا می‌کند «مجلس تندروها در سال ۹۹ اجازه نداد دولت روحانی برجام را در زمان جو بایدن احیا کند». اگر قانون اقدام متقابل، نقش‌آفرینی مهم و به هنگام مجلس نیست، پس چیست؟ اتفاقاً آن زمان هم مجلس با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در هماهنگی کامل اقدام به تصویب قانون اقدام متقابل کرد و جیغ طرف غربی و نوکران آنها در داخل ایران را درآورد که چرا مجلس و شعام، در تصمیمی هماهنگ به اجرای یک‌طرفه برجام (بخوانید بیگاری دولت روحانی و ظریف) پایان داده و احیای تعهدات را مشروط به انجام تعهدات طرف غربی کرده‌اند؟

ثانیاً الان هم مجلس و شورای عالی امنیت ملی و دیگر نهادها با یکدیگر هماهنگ هستند و طبیعی است که جواب تهدید و اقدام غرب، تهدید و اقدام ایران خواهد بود.... 

ثالثاً شبیه طنز است که نویسنده به جای پرداختن به سیاهچاله برجامی، به مجلس حمله می‌کند. نویسنده می‌تواند توضیح دهد که چرا آقای ظریف و روحانی، مکانیسم ماشه یک‌طرفه را در برجام و قطعنامه 2231 پذیرفتند تا طرف غربی هم تعهداتش را زیر پا بگذارد و سه سال دولت روحانی را دست بیندازد و هم طلبکارانه، مکانیسم ماشه را به اجرا بگذارد؟!

******

باید بفهمند که اقدام علیه ایران، بی‌هزینه نیست

فواد ایزدی، کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌الملل درباره آغاز فرآیند مکانیزم ماشه توسط اروپایی‌ها گفت و گویی را با روزنامه فرهیختگان انجام داده که بخش‌هایی از آن به شرح زیر است:

* طرف مقابل باید ببیند اقداماتش بدون واکنش باقی نمی‌ماند. یکی از دغدغه‌هایی که برخی افراد حتی در خود آمریکا که می‌گفتند به ایران حمله نشود این بود که می‌گفتند اگر شما به ایران حمله کنید، این‌ها ‌می‌روند بمب می‌سازند. حالا باید ایران این عزم برای پاسخ را به نحوی نشان بدهد یعنی اگر قصدی برای ساخت بمب نباشد و هیچ هزینه‌ای برای فعالیت‌های ضدایرانی وجود نداشته باشد، طرف مقابل چه می‌کند؟ هر روز یک فعالیت ضدایرانی جدید می‌سازد.

* به نظر من آن سؤال باید پاسخ داده شود که آیا کشور می‌تواند دکترین هسته‌ای‌اش را عوض کند؟ اگر می‌تواند عوض کند، آن وقت از NPT هم باید خارج شود. این می‌تواند کارکرد مهندسی روانی هم داشته باشد، یعنی یک ذهنیتی در طرف مقابل ایجاد کند که ایران می‌خواهد دکترینش را عوض کند برای همین هم می‌خواهد خارج شود بنابراین به این نتیجه برسد که فعال کردن مکانیسم ماشه خوب نیست. 

* اگر این تبعات را داشته باشد حتی گزینه خروج از NPT هم مفید است، یعنی ذهن طرف مقابل را ببرد به این سمت که نباید مکانیسم ماشه را فعال کرد، چون فعال کردن مکانیسم ماشه یعنی اعلان جنگ به ایران. این حرف آقای دکتر عراقچی است که فعال کردن مکانیسم یعنی اعلان جنگ به ایران و تصمیم‌گیری ایران را برای تغییر دکترین هسته‌ای کشور تسریع می‌کند. اگر این ذهنیت را به طرف مقابل ایجاد کند، آن وقت خروج از NPT معنا پیدا می‌کند.»

* ایران اگر این نکته را به طرف غرب وحشی منتقل نکند که تعرض به منافعش و تعرض به خاکمان هزینه دارد و باعث شود طرف مقابل احساس کند تعرض به ایران هزینه ندارد آن وقت هر روز از این کار‌ها با شما انجام می‌دهد. برای جلوگیری از این موضوع شما چی کار باید بکنید؟ باید از اهرم‌هایی که دارید، استفاده کنید. یکی‌اش خروج از NPT است، یکی هم بستن تنگه هرمز. شما باید نگاه کنید، ببینید چه چیزی برای طرف مقابل هزینه است، آن چیزی که برای طرف مقابل هزینه است را انجام دهید؛ چون اگر هزینه نداشته باشد، هر روز به شما تعرض می‌کند. این می‌شود روش صحیح. روش غلط چیست؟ شما همین‌جور هر روز کتک بخورید و تماشا کنید، این می‌شود روش غلط.

******

نه کوچک‌نمایی، نه بزرگ‌نمایی

روزنامه هم‌میهن نوشت:

یکی از مسائلی که در صحنه سیاست ایران تبدیل به رویه‌ای عادی و طبیعی شده، اظهارنظر درباره هر چیزی از سوی برخی تریبون‌دارهاست. اظهارنظرهایی که گاهی به دلایل سیاسی و جناحی از اصل ماجرا فاصله گرفته و واقعه‌ای را از آنچه که هست یا بزرگ‌تر نمایش می‌دهند و یا بسیار کوچک‌تر از چیزی که هست، توصیف می‌کنند.

نمونه این موضوع در مسائل مربوط به تبعات تصمیمات و اقدامات سیاست خارجی در مسائل داخلی بسیار دیده می‌شود که مورد اخیر را می‌توان به وضوح درباره بحث آغاز فرآیند فعال شدن مکانیسم ماشه مشاهده کرد، که از زمان مطرح شدن تصمیم سه کشور اروپایی، اظهارنظرهای مختلف درباره این موضوع در فضای سیاسی کشور شروع شده است.

برخی طوری حرف می‌زنند که انگار هیچ اتفاقی با فعال‌سازی مکانیسم ماشه نخواهد افتاد و به ساده‌ترین شکل ممکن، از کنار ماجرا عبور می‌کنند.  همین جمعه اخیر هم برخی تریبون‌های نمازجمعه در این ارتباط شاهد نطق‌هایی از سوی ائمه جمعه بودند و آنها تاکید داشتند که اتفاقی رخ نداده و نخواهد داد.

البته که اظهارنظر از سوی هر فردی آزاد است و هر کسی می‌تواند حرف بزند اما اینکه طوری برخورد شود که گویی یک فرآیند حقوقی در بستر جهانی علیه یک کشور، هیچ تاثیری بر زندگی مردم نخواهد گذاشت و بر همان روند سابق که محمود احمدی‌نژاد قطعنامه‎ها را کاغذپاره خواند و مصیبت‎هایی که بر مردم با این نگاه تحمیل شد را نادیده بگیریم قطعاً نه منطقی است و نه دیگر از سوی جامعه قابل پذیرش است.

تنها اتفاقی که پیش می‎آید این است که در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات تلقی مردم از مسئولان و تریبون‌داران این می‎شود که یا عمق رخداد را درک نمی‎کنند یا منافع جریانی و حتی شخصی را بر منافع ملی اولویت می‎دهند و در فضایی که اکثر تریبون‌های رسمی در کشور در اختیار قشری خاص است و صداوسیما هم رسانه رسمی آنها شده و برابری در تریبون‌های رسمی در ایران رعایت نمی‌شود، ناامید از تصمیم‎گیری‎ها و مجریان شود.

بر همین اساس شاید جا داشته باشد که دولت مسعود پزشکیان و چهره‌های شاخص و صاحب‌نظر سیاسی، به صورت شفاف و بدون بزرگ‌نمایی و یا کوچک‌نمایی درباره تبعات مکانیسم ماشه حرف بزنند و به نوعی تلاش‎ها، دغدغه‌‎ها و اختلافات را با مردم در میان بگذارند که چنین برداشت نشود که مسئولان کم‎کاری می‎کنند یا دغدغه زندگی و تحقق منافع ملت را ندارند.

******

ایرانیانی که برده غرب شده‌اند

بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه، اخیراً مناظره‌ای با صادق زیباکلام انجام داده که وی دراین مناظره انتقادات صریحی را به زیباکلام و جریان شبه‌روشنفکر غرب‌زده و به خصوص جبهه اصلاحات وارد کرد. بخش‌هایی از اظهارات عبدالکریمی به شرح زیر است:

* اظهاراتی که امثال آقای زیباکلام و دوستانشان مطرح می‌کنند، فانتزی است و این فانتزی‌ها رعب‌آور و فاجعه است. در وسط جنگ از تعلیق غنی‌سازی حرف می‌زنند! آن وقت با کدام کارت می‌خواهی سر میز مذاکره بنشینی؟ کدام عقل سلیمی این را می‌گوید؟ در کدام کشور وسط جنگ این‌چنین بیانیه‌ای را می‌دهند؟

* این اعتمادی که این‌ها به غرب دارند حیرت‌انگیز است. این همه اعتماد به غرب در برابر این تاریخ، قابل هضم نیست. مثال‌های زیادی از تهدید و اقدام آن‌ها علیه ما از زمان مصدق تا کنون وجود دارد اما چطور دوستان ما حافظه تاریخی ایرانی‌ها را نادیده می‌گیرند؟

* برخی از روشنفکران ما طوری از غرب حرف می‌زنند که انگار جد اندر جد، غلام خانه‌زاد غربی‌ها و برده آن‌ها هستند و جامعه‌ای که می‌خواهد طبیعی رفتار کند انگار باید به این‌ها جواب پس بدهد. این‌ها مدعی‌اند که همه به نظام جهانی تن‌دادند و ما هم باید یک گوشه از این دنیا بتمرگیم! این‌ها غرب‌زده نیستند بلکه بردگی غرب را می‌کنند.

* حرف‌هایی که این‌ها مطرح می‌کنند، شیک اما بسیار خطرناک است و بستر شکاف اجتماعی و حمله مجدد به ایران را فراهم می‌کند.

******

چگونه ایران به ابزار گروسی تبدیل شد؟

خبرگزاری ایسنا نوشت:

در سال‌های اخیر، « رافائل گروسی » مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بیش از آنکه در قامت یک مقام فنی و بی‌طرف ظاهر شود، در بسیاری از مواضع و گزارش‌های خود رفتاری سیاسی و جانبدارانه از خود نشان داده است. به اعتقاد بسیاری از ناظران، این رویکرد نه تنها استقلال آژانس را زیر سؤال برده، بلکه نشان‌دهنده تمایل شخصی گروسی برای جلب حمایت کشور‌های غربی، به‌ویژه آمریکا و اروپا، در مسیر دستیابی به جایگاهی فراتر از آژانس، یعنی دبیرکلی سازمان ملل متحد است.

او در موارد متعددی با طرح ادعا‌هایی درباره فعالیت‌های صلح‌آمیز ایران، خوراک تبلیغاتی برای رسانه‌های غربی و عبری را فراهم کرده است؛ ادعا‌هایی که بعد‌ها بسیاری از آنها یا بی‌اساس از آب درآمد و یا خود آژانس و شخص گروسی به‌طور ضمنی آنها را پس گرفت.

با این حال، همین مواضع سیاسی و یک‌سویه گروسی موجب شد تا در پایتخت‌های غربی به‌عنوان یک «چهره همسو» شناخته شود؛ کسی که می‌تواند ابزار فشار بر تهران را در دسترس نگه دارد و همزمان با همراهی آشکار با سیاست‌های آمریکا و اروپا، مسیر خود را برای ارتقا به سطح دبیرکل سازمان ملل هموار سازد.

تحلیلگران معتقدند گروسی به خوبی می‌داند که برای رسیدن به کرسی دبیرکلی سازمان ملل متحد، نیازمند حمایت قدرت‌های غربی است؛ چراکه بدون اجماع اروپا و آمریکا، شانس هیچ نامزدی برای این جایگاه بالا نخواهد بود. از همین رو، او با طرح مکرر مواضع ضدایرانی و همسویی با خواسته‌های واشنگتن و بروکسل، عملاً تلاش می‌کند خود را به‌عنوان «مرد مورد اعتماد غرب» معرفی کند.

در واقع، گروسی در حالی از اصطلاحات سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران استفاده می‌کند که بسیاری از کارشناسان تأکید دارند عملکرد تهران در همکاری با آژانس در مقایسه با دیگر کشورها، یکی از شفاف‌ترین موارد در تاریخ معاهدات هسته‌ای است. حتی به اذعان آژانس، ایران تحت بیشترین نظارت این نهاد بین‌المللی است، با این وجود، مدیرکل آژانس به‌جای اذعان به این واقعیت‌ها، مسیر دیگری را در پیش گرفته است؛ مسیری که بیش از آنکه خدمت به آژانس باشد، خدمت به آینده سیاسی شخص گروسی است.

اما خوش خدمتی‌های گروسی به تحولات اخیر محدود نشده است، به‌طوری‌که در سال‌های اخیر، آمریکا برای پیشبرد سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران نیازمند ابزارهای حقوقی و فنی بود. گروسی در طول این سال‌ها با تنظیم گزارش‌های مبهم و جهت‌دار، همان ابزار را فراهم کرد. در چندین گزارش آژانس، بدون ارائه شواهد قطعی، عباراتی همچون «سؤالات بی‌پاسخ»، «ابهام در سطح غنی‌سازی»، و «عدم همکاری کافی» به‌کار گرفته شد. این ادبیات عملاً به‌عنوان «کاتالیزور» سیاسی برای فعال‌سازی مکانیزم ماشه توسط اروپا و تشدید تحریم‌ها علیه ایران استفاده شد.

به اذعان منابع غربی، پرونده هسته‌ای ایران برای گروسی «فرصتی طلایی» بود. در شرایطی که غرب به‌دنبال بهانه‌ای برای فشار بیشتر بر تهران بود، گروسی با انتشار گزارش‌های مبهم و متناقض خود علیه ایران، با سیاست‌های آمریکا و اروپا همسو شد. هر بار که ایالات متحده یا رژیم صهیونیستی نیازمند توجیهی برای اقدام تهاجمی علیه ایران بودند، آژانس تحت هدایت گروسی گزارشی منتشر می‌کرد که خوراک رسانه‌ای و سیاسی آن‌ها را تأمین کند. این همان خوش‌رقصی سیاسی است که منتقدان می‌گویند بخشی از کمپین او برای جلب حمایت غرب و رسیدن به کرسی دبیرکلی سازمان ملل است.