حمله کرباسچی به وفاق پزشکیان/ معرکه جدید احمدی‌نژاد/ یک ماه پروپاگاندا برای ۵ نفر

گروه سیاسی الف،   4040521059 ۱۵۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

حمله کرباسچی به وفاق پزشکیان/ معرکه جدید احمدی‌نژاد/ یک ماه پروپاگاندا برای ۵ نفر

حمله کرباسچی به وفاق پزشکیان 

روزنامه جوان نوشت:

اگر بخواهیم آدرس دقیق‌تری از وفاق قبیله‌ای اصلاح‌طلبان بیابیم، نیازی نیست راه دوری برویم یا خود را به زحمت بیندازیم. غلامحسین کرباسچی اخیرا گفته است: «گویا پزشکیان فقط با عارف وفاق کرده است. دقیقاً مخاطب شعار وفاق کیست؟ مملکت را به جایی رسانده‌اند که اگر لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت می‌شود، همه باید جشن بگیریم؟! وضعیت رسانه‌ها به هیچ‌وجه نسبت به دوران رئیسی بهتر نشده، معلوم نیست این ده‌کوره رسانه چند کدخدا دارد. همان‌جان‌فدا‌های دولت رئیسی اکنون در دولت پزشکیان نشسته‌اند و حکم معاونت و مشاور دارند، چه کسی می‌گوید حذف شده‌اند؟»

ترجمه سلیس و بی‌ریای حرف‌های آقای کرباسچی این است: «پس سهم ما از دولت و از مدیران میانی و از سفره انقلاب و از تقسیم غنائم پیروزی پزشکیان کجاست؟! به همین راحتی کرباسچی روی سر جشن وفاق، سماق می‌پاشد! اسمش را وفاق می‌گذارد، اما وفاق در نظر آنان یعنی سهم ما. هزینه کرباسچی برای پیروزی پزشکیان یک جمله سهمگین بوده است که انرژی زیادی برای آن صرف کرد و در شب انتخابات به دو لب مبارک آورد: «پزشکیان حرف‌هایی زده که حتی اصلاح‌طلبان هم بیان نکردند». یعنی کسی را گیر آورده‌ایم که از خودمان هم خودمانی‌تر است و خلاصه کار‌هایی را که نمی‌توانیم خودمان بکنیم و فکر آبروی دنیا و مکافات آخرت‌مان هستیم، می‌اندازیم گردن او! اما حالا که می‌بینند، این پزشکیان دست آنان را خوانده و از وفاق به چیز دیگری می‌اندیشد و نه به سهم حزب سازندگی در میان غنائم پیروزی لب مرزی پزشکیان، صدای‌شان درآمده است. 

رسواتر از کرباسچی و دوستانش با این جملات نمی‌توان پیدا کرد. یعنی از این واضح‌تر نمی‌توان گفت که وقتی ما می‌گوییم وفاق یعنی سهم ما را بدهید برویم! این وفاق یعنی نفاق! سهم شما این است که «واو» را «نون» کرده‌اید، چون همه‌چیز را در سفره انقلاب نون می‌بینید!

از فردای پیروزی پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری، جریان اصلاحات همواره کوشیده است به بهانه «وفاق» ملی مطالبات جناحی و سیاسی خود را دنبال کند و با فشار بر حاکمیت وارد سازد. این جریان که خود را مدافع مردم و سمبل مطالبات اجتماعی معرفی می‌کند، طی سال‌های اخیر بار‌ها نشان داده است که در عمل بیش از آنکه دغدغه‌های عمومی و معیشتی جامعه را دنبال کند، به منافع جناحی و قبیله‌ای خود اهمیت می‌دهد. نمونه بارز این قبیله‌گرایی، درخواست مکرر آزادی زندانیان سیاسی است. این موضوع که در پی جنگ تحمیلی امریکا و رژیم صهیونی تحت عنوان تحکیم وفاق ملی مطرح شده، بیشتر از آنکه دغدغه واقعی مردم باشد، نمایانگر تلاش اصلاح‌طلبان برای استفاده ابزاری از این موضوع در پیشبرد اهداف قبیله‌ای است. 

نکته کلیدی در این نگاه، تفاوت بنیادین میان مطالبات واقعی مردم و اولویت‌های جریان اصلاحات است. مشکلاتی مانند گرانی، بیکاری، نابرابری و فساد، دغدغه روزمره بخش گسترده‌ای از جامعه است که اصلاح‌طلبان عمدتاً از پرداختن به آنها امتناع کرده‌اند. در عوض، پرداختن متمرکز به موضوعاتی نظیر آزادی چند زندانی خاص، بیشتر به یک پروژه سیاسی برای به رخ کشیدن فشار بر نظام و بهره‌برداری جناحی می‌ماند. 

******

 آقای رئیس جمهور! با «ترس از جنگ» به پیشواز آن می‌روید!

روزنامه وطن‌امروز با انتقاد از نوع موضع گیری اخیر مسعود پزشکیان درباره مذاکره و جنگ نوشت:

برای فهم عمق خسارت این نوع موضع‌گیری، باید از سطح نیت‌خوانی عبور کرده و بر اثر و تفسیر آن در ذهن دشمن متمرکز شد. دشمن به دنبال کشف نقطه ضعف شماست. زمانی که غنی‌سازی را به حمله نظامی گره بزنیم، عملاً در حال تأیید گزاره‌ای خطرناک هستیم: عامل اصلی بازدارنده ما از پیگیری حقوق هسته‌ای‌مان، ترس از جنگ است. این گزاره از چند منظر، افق راهبردی برای جبهه مقابل ایجاد می‌کند.

اول- برون‌سپاری حاکمیت تصمیم: خطرناک‌ترین پیام این گفتمان، واگذاری حق حاکمیت بر تصمیم به دشمن است. وقتی شما سیاست داخلی خود در حوزه‌ای راهبردی مانند برنامه هسته‌ای را به واکنش احتمالی دشمن گره می‌زنید، عملاً کنترل متغیرها را به او سپرده‌اید. به جای آنکه بگوییم ما بر اساس دکترین دفاعی، منافع ملی و نیازهای فنی خود تصمیم می‌گیریم در چه سطحی و با چه سرعتی غنی‌سازی کنیم، می‌گوییم ما تصمیم خود را بر اساس پیش‌بینی رفتار شما یعنی دشمن تنظیم می‌کنیم. این یعنی دشمن با تنظیم سطح تهدیدات خود از طریق افزایش یا کاهش رزمایش‌ها، اظهارات مقامات و تحرکات نظامی می‌تواند مستقیماً بر روند تصمیم‌گیری در داخل ایران تأثیر بگذارد و این نقطه، آغاز فرسایش استقلال راهبردی است.

دوم- نقطه تسلیم و بی‌اثر کردن فشار حداکثری شکست‌خورده: استراتژی غرب و اسرائیل در ۲ دهه گذشته، ترکیبی از تحریم، خرابکاری صنعتی، ترور دانشمندان و فشار دیپلماتیک برای متوقف کردن ایران بوده است. این استراتژی، بویژه در دوره راهبرد فشار حداکثری، عملاً در رسیدن به هدف اصلی خود یعنی توقف کامل یا برچیدن بخش‌های کلیدی برنامه هسته‌ای شکست خورد. ایران با وجود تمام فشارها، توانمندی خود را حفظ و حتی گسترش داد. این مقاومت، این پیام را به جهان مخابره کرد که ایران با فشار تسلیم نمی‌شود. حال این اظهارات و احتمالا گفتمان پنهان حاکم بر آن به دشمن چه می‌گوید؟ می‌گوید تمام آن ابزارها کارایی لازم را نداشت اما اهرمی وجود دارد که کار می‌کند و آن اهرم فشار نظامی است. از این پس، محاسبات دشمن ساده می‌شود؛ برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی، نیازی به پیچیدگی‌های تحریمی نیست؛ کافی است سایه جنگ را به شکلی باورپذیر بر سر ایران نگه داشت.

سوم- تبدیل دارایی راهبردی به بدهی راهبردی در افکار عمومی: برنامه هسته‌ای با تمام هزینه‌هایش، یکی از دارایی‌های جمهوری اسلامی است. این دارایی که اکنون به ابزار چانه‌زنی قدرتمندی در مذاکرات تبدیل شده، نماد پیشرفت علمی و خودباوری ملی هم هست و ایران را در باشگاه محدود قدرت‌های هسته‌ای قرار می‌دهد. گفتمانی که این برنامه را صرفاً به عنوان مصیبتی که جنگ می‌آورد تصویر می‌کند، در حال تبدیل این دارایی به «بدهی» در ذهن جامعه است. این رویکرد، زمینه را برای فشارهای داخلی جهت کنار گذاشتن این توانمندی به بهای خرید آرامش فراهم می‌کند و دقیقاً همان چیزی است که دشمن سال‌ها با جنگ روانی و رسانه‌ای به دنبال آن است.

چهارم- ایجاد شکاف در روایت رسمی و تضعیف انسجام ملی: روایت رسمی و تثبیت‌شده جمهوری اسلامی طی دهه‌ها مبتنی بر مقاومت فعال و بازدارندگی مبتنی بر توان داخلی بوده است اما انتشار تصاویر گزینشی و حساب‌شده از سوی تیم اطلاع‌رسانی عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در عین حال که این روایت را مخدوش می‌کند، پیام آشکار و البته غیرواقعی از عدم اجماع و شکاف در رأس حاکمیت هم به دشمن ارسال می‌کند. دشمنان جمهوری اسلامی همواره بیشترین سرمایه‌گذاری را بر همین شکاف‌ها انجام داده‌اند.

******

مسیرهای پیش روی ایران و آژانس

روزنامه قدس نوشت:

همزمان با اعلام آمادگی ایران برای پذیرش محدودیت‌های هسته‌ای در صورت لغو تحریم‌های آمریکا، «ماسیمو آپارو» معاون مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تهران با هیئت سازمان انرژی اتمی دیدار کرد. در این مذاکرات، محور اصلی مباحث، موضوعات فنی و پادمانی بود؛ طرفین همه مسائل باقیمانده را بررسی کردند و درباره ادامه گفت‌وگوها و پیگیری تفاهمات پیشین به توافق رسیدند اما این دیدار را نمی‌توان جدا از سابقه ۲۰ ساله فشارهای هسته‌ای بر ایران دید.

از ابتدای دهه ۸۰ شمسی، آمریکا و اروپا زیر فشار دائمی رژیم صهیونیستی، پروژه‌ای همه‌جانبه برای ایجاد محدودیت، انزوا و تضعیف جمهوری اسلامی ایران کلید زدند. با وجود عضویت رسمی ایران در معاهده «ان‌پی‌تی» نه تنها از مزایای پیش‌بینی شده در این معاهده خبری نبود، بلکه سیلی از محدودیت‌ها، محکومیت‌ها و اتهامات، چه در مجامع بین‌المللی و چه در رسانه‌های جهان، علیه ایران به راه افتاد.

هدف روشن است؛ این یک «حربه دائمی» برای تضعیف ایران است و هیچ‌گاه از دستور کار غرب خارج نخواهد شد؛ چنان‌که حتی چندی پیش، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا آشکارا گفت: «اگر ایران، اسرائیل را به رسمیت بشناسد، می‌تواند بمب اتم هم بسازد!» این جمله، ماهیت سیاسی و ابزاری تمام این جنجال‌ها را برملا می‌کند.در این میان، نفوذ رژیم صهیونیستی در نهادهای بین‌المللی، به‌ویژه از مسیر آمریکا آنچنان است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عملاً به ابزار دست تل‌آویو تبدیل شده است.

نمونه‌ای بی‌سابقه از این همسویی زمانی رخ داد که آمریکا از هزاران کیلومتر آن‌سوتر، مراکز هسته‌ای ایران را هدف حمله قرار داد و آژانس حتی یک بیانیه محکومیت صادر نکرد! این در حالی است که کنوانسیون‌های بین‌المللی به‌صراحت هرگونه حمله به تأسیسات هسته‌ای را ممنوع کرده‌اند. بدتر آنکه آژانس پس از این حمله، به جای عذرخواهی یا موضع‌گیری حقوقی، در قامت طلبکار ظاهر شده و خواستار اعزام بازرسان برای بررسی خسارات و گزارش آن به همان رژیم‌هایی شد که در این حملات دست داشتند.

همین رفتار سبب شد مجلس شورای اسلامی قانونی تصویب کند که براساس آن، دولت حق پذیرش بازرسان آژانس را ندارد. با این حال، برای روشن شدن دلایل این تصمیم، دولت تنها با حضور یک مقام آژانس، صرفاً برای گفت‌وگو موافقت کرد؛ گفت‌وگویی که هدفش یادآوری این نکته است که با وجود همه سیاسی‌کاری‌ها ایران همچنان می‌کوشد از ایجاد تنش بیشتر خودداری کرده و از مسیرهای دیگری حقوق مسلم خود را که در راستای منافع ملی است، پیگیری خواهد کرد و از آن عقب‌نشینی نخواهد کرد.

پیام ایران به آژانس روشن است: شما نه تنها طبق ‌ان‌پی‌تی هیچ حمایتی از ایران به عمل نیاوردید و حتی حمله به تأسیسات ما را محکوم نکردید، بلکه به دنبال جمع‌آوری دوباره اطلاعات برای ارائه به دشمنان ملت ایران هستید. این، واقعیت آژانس است اما طرف ایرانی همچنان می‌کوشد ضمن پایبندی به حقوق مسلم خود، در مسیر کاهش تنش‌ها حرکت کند. ادامه دادن این مسیر جز با عدم سیاسی‌کاری آژانس، ممکن نخواهد بود.

******

محک جدی توان لاریجانی

روزنامه خراسان نوشت:

سفر علی لاریجانی، دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی، به عراق و لبنان اولین مأموریت خارجی اوست و درست در زمانی انجام می‌شود که منطقه غرب آسیا در اوج تنش قرار دارد؛ از درگیری‌های مستقیم و نیابتی ایران و اسرائیل در سوریه و غزه گرفته تا تلاش‌های تازه آمریکا برای کم کردن نفوذ تهران در عراق. انتخاب عراق به‌عنوان نخستین مقصد، بی‌دلیل نیست؛ این کشور یکی از مهم‌ترین حلقه‌های امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایران است و تحولاتش می‌تواند مسیر کل منطقه را تغییر دهد.

در بغداد، لاریجانی به‌دنبال حمایت قانونی و عملی از حشدالشعبی در برابر فشارها، مدیریت فضای انتخابات پارلمانی، هماهنگی سیاست‌ها در بحران سوریه و کنترل فعالیت گروه‌های مسلح مرزی مانند پژاک خواهد بود. هدف نهایی، مقابله با طرح آمریکا و اسرائیل برای تغییر موازنه قدرت در عراق است. 
 لبنان، مقصد دوم، حساس‌تر از عراق است. این سفر در حالی رخ می‌دهد که بحث خلع سلاح حزب‌ا... دوباره داغ شده و فشارهای بین‌المللی و حرکت‌های مخالفان داخلی جدی‌تر شده‌اند.

برنامه دیدار با رهبران حزب‌ا... و سایر متحدان سیاسی، تلاشی برای حفظ انسجام جبهه مقاومت و جلوگیری از تضعیف توان بازدارندگی در برابر اسرائیل است. بحران شدید مالی و سیاسی لبنان نیز به این پرونده گره خورده؛ موضوعی که شاید کمتر علنی شود، اما به‌احتمال زیاد در گفت‌وگوها جای مهمی خواهد داشت. حتی کمک‌های محدود ولی هوشمندانه اقتصادی از سوی ایران می‌تواند نقش راهبردی در حفظ قدرت حزب‌ا... داشته باشد.

این سفر، علاوه بر هماهنگ کردن نیروهای همسو، نیازمند مدیریت اختلافات داخلی در دو کشور میزبان هم هست؛ از رقابت‌های پنهان در میان گروه‌های شیعی عراق گرفته تا ظرافت روابط حزب‌ا... با متحدان مسیحی و سنی‌اش در لبنان. همچنین پیوند این سفر با پرونده سوریه، امنیت مرزهای مشترک و نقش ویژه بیروت به‌عنوان پل ارتباطی با گروه‌های فلسطینی، به اهمیت آن افزوده است.

اگر این مأموریت موفق شود، جایگاه ایران در بغداد و بیروت تثبیت و راه حرکت رقبا بسته‌تر خواهد شد و پیام روشنی از توان بازدارندگی تهران مخابره می‌شود. اما اگر نتیجه‌ای نگیرد، دروازه فرصت‌ها برای آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی بازتر خواهد شد. این سفر، محک جدی توان لاریجانی در مدیریت پرونده‌های پیچیده منطقه و بخشی مهم از معادله موازنه قدرت در غرب آسیاست.

******

یک ماه پروپاگاندا برای ۵ نفر

روزنامه فرهیختگان نوشت:

در میانه جنگ و آتش که بیش از هزار نفر از هم‌وطنان به شهادت رسیدند، نزدیک به 6 هزار نفر مجروح شدند و خسارات مادی نیز به مردم و کشور تحمیل شد، برخی بدون توجه به این موضوع که اولویت اول کشور جنگی است که 12 روز زندگی و روان مردم را مختل کرده، یک مطالبه سیاسی را روی میز گذاشته و با فریاد زدن این موضوع که برای همبستگی ملی نیاز به آزادی زندانیان سیاسی داریم سعی در اولویت‌سازی غیرواقعی برای کشور داشتند. با فروکش‌کردن آتش اما مشخص شده این مطالبه حتی در ذهن مدعیان نیز به دغدغه تبدیل نشده، چه برسد به مردمی که برخی از زبان آنان نطق می‌کنند و به‌جایشان بیانیه می‌نویسند.

رئیس قوه قضائیه در دیدار با اصحاب رسانه با اشاره به اینکه برخی چهره‌های حاضر مطالبه آزادی زندانیان سیاسی را از قوه قضائیه دارند، به این موضوع واکنش نشان داد و گفت علی‌رغم اینکه قوه قضائیه بدون رد این درخواست از مطالبه‌گران این موضوع فهرست زندانیان مدنظر را درخواست کرده، آن‌ها فهرست ارائه نکرده و برخی نیز در واکنش به مطالبه رئیس دستگاه قضا بعد از تأمل و جمع‌بندی به یک جمع 3 تا 5 نفره رسیده‌اند. رئیس دستگاه قضا در واکنش به چنین ادعا‌های بدون پشتوانه‌ای این درخواست را مطرح کرد تا افرادی که این مطالبه را داشته خود نبودن فهرستی بیش از 5 نفر را علنی اعلام کرده و مسیر سوءاستفاده تبلیغاتی معاندان را ببندند. درصورتی‌که جریان‌های سیاسی به این مطالبه رئیس دستگاه قضا پاسخ درستی بدهند هم باب بهانه‌جویی‌ها برای تخریب ایران را می‌بندند و هم به خودشان کمک می‌کنند که برداشت‌های بدبینانه از نیت‌های پشت‌پرده چنین دغدغه‌هایی در اذهان شکل نگیرد.

اظهارات الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت نیز در این زمینه قابل‌توجه است. او در دیدار با رئیس قوه قضائیه اعلام کرد از جمعی از روزنامه‌نگاران و روشنفکران خواسته فهرستی از زندانیان سیاسی در اختیارش قرار دهند و در نهایت توانسته‌اند تنها سه نفر را شناسایی کنند که حضرتی نیز دو نفر به آن اضافه کرده و تعداد را به پنج نفر رسانده است. این عدد کم نشان‌دهنده این است که جریان‌های سیاسی مدعی آزادی زندانیان سیاسی نتوانسته‌اند لیست دقیقی تهیه کنند و در تشخیص و تعیین هویت این زندانیان با مشکل مواجهند. این موضوع دو نکته مهم را نشان می‌دهد؛ اول آنکه خواسته‌های مطرح‌شده در فضای عمومی و رسانه‌ای در بسیاری از موارد فاقد پشتوانه مستند و واقع‌بینانه هستند. دوم آنکه بخش بزرگی از این موضوع رنگ‌وبوی سیاسی و تبلیغاتی دارد و کمتر مبتنی بر واقعیت‌های عینی و حقوقی است.

یکی از مهم‌ترین درس‌های این بحث ضرورت شفاف‌سازی و تخصصی‌کردن مطالبات مربوط به زندانیان سیاسی است. اگر واقعاً جریان‌های سیاسی و رسانه‌های وابسته به آن‌ها خواهان آزادی زندانیان سیاسی هستند، ابتدا باید از رویکرد‌های شعاری فراتر رفته و با اقدامات عملی تعریفی دقیق، روشن و مستند از «زندانی سیاسی» ارائه کنند و سپس هر مورد را به‌صورت جداگانه مورد بررسی قرار دهند. این بررسی‌ها باید مبتنی بر اسناد، شواهد و معیار‌های حقوقی باشد و نه بر پایه گمانه‌زنی‌ها یا تبلیغات. در غیر این صورت مطالبات کلی و بدون مبنا تنها ذبح‌شدن منافع ملی زیر چاقوی تسویه‌حساب‌های سیاسی را در پی ‌خواهد داشت و دغدغه مدعیان را نیز زیرسؤال می‌برد. این مطالبه‌گران باید آمادگی داشته باشند تا با اقدامات عملی فهرست کامل و مستندی از افرادی که به باور خودشان زندانی سیاسی هستند، ارائه دهند و در برابر نقد و بررسی حقوقی جرائم آن‌ها مسئولیت‌پذیر باشند و باصداقت برخورد کنند.

******

مذاکره در آیینه هیبت، نه در سایه نیاز

سایت فردانیوز نوشت:

گاهی، پیش از آنکه بر میز مذاکره بنشینی، طرف مقابل با شنیدن یک جمله، تمام خطوط بازی را در ذهنش بازنویسی می‌کند. گاهی، یک «لحن» پیش از هر سند و توافقی، نقشه میدان را تغییر می‌دهد. ما در سیاست، بارها این خطا را مرتکب شده‌ایم که حقیقت را با تمامی زوایای عریانش، بی‌هیچ پرده و پوشش راهبردی، به مخاطب تقدیم کنیم و غافل مانده‌ایم که در بازی قدرت، حقیقتِ بی‌محافظ، گاه شمشیری است که دسته‌اش در دست دیگری است.

پزشکیان، با آن جمله‌اش—که «اگر مذاکره نکنیم، چه کنیم؟ حتی اگر هسته‌ای را بسازیم، دوباره می‌زنند»—خواسته یا ناخواسته، همان نقطه‌ای را نشانه گرفت که حریف همیشه در پی دیدنش بوده: حس ناگزیر بودن ما. سیاست بین‌الملل، نه دادگاه عدل جهانی است و نه میز گفت‌وگوی خانوادگی. در این صحنه، هر نشان از «باید» و «چاره‌ای نداریم»، آوای پیروزی برای طرف مقابل است. مذاکره، اگر در هیبت انتخاب آزادانه‌ات نباشد، بدل به تنگنایی می‌شود که دیوارهایش را دیگری می‌چیند.

در ذهن حریف، چنین اظهاراتی معادل کد روشن است: «طرف مقابل به نقطه‌ای رسیده که هر قیمتی را می‌پردازد تا به میز بازگردد.» و آن‌گاه، سنگینی شروط، نه بر اساس موازنه، که بر اساس میزان عطش تو تعیین می‌شود. در جهان امروز، صحنه مذاکره پیش از اولین دست‌دادن، معماری می‌شود؛ با پیام‌ها، تصویرها و حتی سکوت‌ها. هر جمله‌ای که پیش از شروع گفت‌وگو، بوی درماندگی بدهد، ستون‌های این معماری را سست می‌کند. فی الواقع پیش از برخورد شمشیرها، نگاه‌هاست که سرنوشت میدان را رقم می‌زند.

ما باید پیش از هر نشستن، این تصویر را بر ذهن طرف مقابل حک کنیم که «مذاکره، یکی از گزینه‌هاست، نه تنها راه‌مان». این تصویر، دست ما را در گرفتن و ندادن امتیازها پرقدرت می‌کند. سیاستمدار، باید چنان سخن بگوید که در لایه‌های جمله‌اش، «می‌توانم نیایم» حضور داشته باشد، حتی اگر در دلش می‌داند که آمدن لارم است. این، هنر پنهان‌کردن اضطرار و آشکارکردن اختیار است.

وقتی در بیان پیشادیداری، صریحاً به بن‌بست خود اشاره می‌کنی، همان‌جا، ابزار چانه‌زنی را از خود سلب می‌کنی. این همان خطری است که اکنون در برابر ما ایستاده: ورود به مذاکره با پرچم سفید روانی، پیش از آنکه حتی برگه‌های توافق دیده شود. در روابط قدرت، نیازِ دیده‌شده، به ضعف ترجمه می‌شود. و ضعف، به امتیازدهی یک‌طرفه. آنکه بر میز می‌نشیند باید شمایل کسی را داشته باشد که گزینه‌های متعدد در جیب دارد و این میز، تنها یکی از آنهاست. حتی اگر در واقعیت، جیب‌ها پر هم نباشد، صحنه سیاست را باید با جیب‌های پرِ نمایشی اداره کرد.

مذاکره، نه کنشی اخلاقی است و نه عملی شاعرانه؛ عملی است قدرت‌محور که بر ستون‌های «برداشت طرف مقابل» بنا می‌شود. اگر می‌خواهیم در این میدان، دست‌کم به موازنه‌ای نسبی برسیم، باید یاد بگیریم چگونه خواسته خود را در کوزه پنهان کنیم، نه آنکه پیش از رسیدن به چشمه، آن را به همه نشان دهیم. گفت‌وگو، زمانی مولد است که از موضع «می‌توانم نیایم، اما آمده‌ام» آغاز شود، نه از موضع «جز آمدن، راهی ندارم». پزشکیان، شاید خواست بی‌پرده حرف بزند، اما در جهان سیاست، بیان اگر بی‌پرده باشد، اغلب بی‌دفاع هم هست.

******

علی لاریجانی در نقش دولت مکمل

سایت نامه‌نیوز نوشت:

دولت پزشکیان در حالی نخستین سال مسئولیت خود را پشت سر گذاشت که در خیلی از موضوعات و زمینه‌ها نتوانست به اهداف و برنامه هایش جامه عمل بپوشاند. رفع فیلترینگ فقط به واتساپ محدود شد، تنش‌زدایی در حوزه سیاست خارجی به جایی نرسید، پروژه وفاق عملا در حد حرف ماند و عملکرد بر پایه کارشناسی نیز فقط در کلام جاری شد. حالا علی لاریجانی به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برگشته است، هر چند این در ظاهر یک انتصاب ساده به نظر می رسد اما به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران سیاسی، او به تنهایی یک دولت است که می تواند نقش مکمل را برای دولت پزشکیان ایفا کند.

عباس سلیمی نمین در گفتگو با نامه نیوز درباره میزان کمک علی لاریجانی به دولت پزشکیان گفت: «آقای لاریجانی زمان ریاست سازمان صداوسیما توانست با گسترش تولید تحول بزرگی را در رسانه ملی رقم بزند؛ به عبارت دیگر قوی ترین دوره رسانه ملی زمانی بود آقای لاریجانی ریاست این سازمان را برعهده داشت. زمانی هم که او دبیر شورای عالی امنیت ملی شد، در مذاکرات، قوی بود. در زمان حضور در مجلس شورای اسلامی، همزمان با ریاست بر قوه مقننه، یکسری پروژه های کلان را نیز مدیریت می کرد. به عنوان نمونه وقتی آقای روحانی رئیس جمهور بود غربگرایی چشم‌گیری در رویکردهای دولت به چشم می خورد، موضوع ارتباط با چین به آقای لاریجانی سپرده شد و به رغم عدم تمایل دولت و جوسازی‌های کاذب، او توانست توافق همکاری ایران و چین را به سرانجام برساند. اگر آقای لاریجانی در آن موقعیت مانده بود امروز ما وضعیت بهتری در استفاده از سرمایه گذاری های چین داشتیم».

این تحلیلگر یادآور شد: «آقای لاریجانی می تواند جزء دولت نباشد اما با دولت از موضعی تعامل کند که به دولت آورده و توانمندی افزوده شود. البته هر چند امروز مثل زمان آقای روحانی مقاومتی برای همکاری آقای لاریجانی با دولت وجود ندارد اما در مجموع کار سختی است که برای پیشبرد امور کلان کشور، یک لکوموتیو را به لکوموتیو دیگر ببندیم».

وی افزود: «صداقت آقای پزشکیان جاذبه خوبی دارد اما در عین حال نواقصی در کارکرد دولت به چشم می خورد؛ فقدان تشکیلات و برنامه در دولت آقای پزشکیان کاملا مشهود و آشکار است. مخصوصا بعد از جنگ 12 روزه تقویت دولت و نهادهای تصمیم‌گیر ضرورت دارد. قطعا آقای لاریجانی در کنار آقای پزشکیان می تواند تقویت کننده دولت باشد. باید دید دولت با یک توانمندی -که جزء دولت محسوب نمی شود اما قدرت پیشبرد امور را دارد-همراهی خواهد کرد؟ معتقدم براساس نوع منطق مدیریتی آقای لاریجانی این امر ممکن خواهد بود و موانع همکاری از پیشروی برداشته می شوند».

سلیمی نمین با تأیید کاربرد تعبیر «دولت مکمل» برای «علی لاریجانی» بیان کرد: «آقای لاریجانی تکمیل کننده دولت است یعنی وقتی لکوموتیوی به جلوی قطار اضافه می شود، قدرت کشش واگن‌ها افزایش پیدا می کند. رویکرد و مشی آقای لاریجانی نیز به گونه ای است که مقاومتی پیش نمی آید مخصوصا درباره آقای پزشکیان که صادقانه به وفاق ملی معتقد است. به ویژه آنکه فضای عمومی انتظار دارد همه کمک کنند تا مشکلات پشت سر گذاشته شوند. معتقدم ما توانمندی های دیگری نیز داریم که باید براساس مصالح ملی آنها را به توانمندی دولت به علاوه کنیم».

******

معرکه جدید احمدی‌نژاد

روزنامه سازندگی نوشت:

نزدیکان محمود احمدی‌نژاد خبر داده‌اند که او کتاب «اخلاق آزادی» نوشته «مورای روتبارد» را خوانده و درباره آن نظراتی دارد. در همین زمینه دفتر آقای احمدی‌نژاد از مترجمان کتاب برای حضور در یک نشست تحلیلی دعوت کرده است. کتاب «اخلاق آزادی» نوشته «مورای روتبارد» را می‌توان کامل‌ترین شرح فلسفه لیبرتارینیسم دانست. روتبارد در این کتاب ضمن ستایش آزادی به‌عنوان حق ذاتی انسان، هرگونه مداخله قهری دولت را رد می‌کند و بازار آزاد را مظهر خودمختاری و همکاری داوطلبانه می‌داند. روتبارد با نقد سوسیالیسم، برابری‌طلبی اجباری و انحصار دولتی، جامعه‌ای بدون دولت را پیشنهاد می‌کند که در آن افراد آزادانه و بر اساس ارزش‌های خود عمل کنند. اما سوال این است که چرا سیاستمدار پوپولیستی مثل محمود احمدی‌نژاد به مهم‌ترین کتاب مورای روتبارد علاقه نشان داده است؟ برخی می‌گویند، محمود احمدی‌نژاد دنبال پیاده کردن ایده‌های خاویر میلی در ایران است و خود را در مسیر او می‌بیند. این نظر چقدر درست است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به پیشینه احمدی‌نژاد و سیاست‌های او نگاهی انداخت.

احمدی‌نژاد در دوران ریاست‌جمهوری خود با گفتمان عدالت‌محور و مردمی‌سازی امور، سیاست‌هایی مانند طرح هدفمندسازی یارانه‌ها و مسکن مهر را اجرا کرد. این سیاست‌ها، هرچند با هدف حمایت از اقشار کم‌درآمد طراحی شدند اما به شدت وابسته به مداخله دولت و توزیع منابع عمومی بودند. او همچنین با تمرکز بر دیپلماسی تهاجمی و آرمان‌گرایانه، به‌ویژه در مواجهه با نظام بین‌الملل و غرب، رویکردی اتخاذ کرد که با اصول لیبرالیسم و لیبرتارینیسم، به‌ویژه کاهش نقش دولت و تأکید بر بازار آزاد، فاصله زیادی داشت. از سوی دیگر، احمدی‌نژاد در سال‌های اخیر تلاش کرده است خود را به‌عنوان چهره‌ای منتقد نظام موجود و مدافع تغییرات ساختاری معرفی کند که شاید علاقه او به کتاب روتبارد را بتوان در این چارچوب تفسیر کرد.

علاقه احمدی‌نژاد به کتاب روتبارد ممکن است بیش از آنکه به معنای پذیرش کامل فلسفه لیبرتارینسیم باشد، تلاشی برای بازسازی وجهه سیاسی اوست. او در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از رد صلاحیت در انتخابات ریاست‌جمهوری سعی کرده خود را به‌عنوان منتقد وضع موجود و حامی تغییرات بنیادین معرفی کند. دعوت از مترجمان کتاب «اخلاق آزادی» برای نشست تحلیلی نیز می‌تواند، بخشی از این استراتژی باشد تا او خود را به‌عنوان چهره‌ای روشنفکر و آگاه به ایده‌های نو معرفی کند.

******

انتقاد از ولایتی برای موضع‌گیری درباره کریدور زنگزور

روزنامه شرق نوشت:

اتفاقی که جمعه گذشته در واشنگتن افتاد، بار دیگر کریدور زنگزور را در مرکز توجه قرار داده است. بیانیه واشنگتن حاکی از آن است که باکو و ارمنستان با برقراری صلح و حرکت در راستای تشکیل کنسرسیومی از شرکت‌های آمریکایی برای ساخت و مدیریت کریدوری موافقت کرده‌اند؛ کریدوری که اتصال زمینی به نخجوان از طریق ارمنستان را برقرار و قفقاز جنوبی را از غرب به ترکیه و از شرق به آسیای میانه وصل می‌کند. 

اهمیت احداث این کریدور از آن نظر است که قفقاز جنوبی یک گذرگاه عمده بین شرق و غرب جهان است، دارای ذخایر انرژی است و در مجاورت روسیه، اروپا، ترکیه، ایران و خاورمیانه قرار دارد. لوله‌های نفت و گاز یا از این منطقه عبور می‌کنند یا قرار است عبور کنند. ویژگی دیگر این منطقه هم‌جواری اقوام متعددی شامل آذری‌ها، فارس‌ها، گرجی‌ها، روس‌ها و ارمنی‌ها در آن است. 

اگر این تلاش‌ها در چنین منطقه مهمی با موفقیت همراه شود، توفیق بزرگی نصیب میانجی مربوطه یعنی آمریکا خواهد شد. جنگ و دشمنی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در ۳۵ سال گذشته در جریان بوده و روند توسعه پایدار در این دو کشور و منطقه را دچار مشکل کرده است. قبل از این، اروپا از طریق روند مینسک و برخی دیگر مانند روسیه و ایران بخت خود را برای میانجیگری آزموده و عمدتا ناموفق بوده‌اند. 

ویژگی این طرح آن است که آمریکا را عملا به تنها قدرت فرامنطقه‌ای تبدیل خواهد کرد که هم سرپلی منحصربه‌فرد در قفقاز جنوبی به دست خواهد آورد و هم با انحلال روند مینسک، نقش عمده‌ای در روند صلح منطقه به ضرر اروپا ایفا خواهد کرد. این در ادامه ادعاهایی است که کاخ سفید درباره نقش ترامپ درباره آتش‌بس بین کامبوج و تایلند، توافق صلح بین رواندا و جمهوری دموکراتیک کنگو و هند و پاکستان مطرح کرده است. 

شایعاتی نیز درباره احتمال واردشدن باکو در به‌اصطلاح صلح ابراهیم مطرح است؛ هرچند با توجه به رابطه توسعه‌یافته بین باکو و تل‌آویو چنین احتمالی عمدتا جنبه نمادین خواهد داشت. تا آنجا که به ایران مربوط می‌شود، موضوع از جهات مختلفی قابل بررسی است.

تجارت خارجی ایران اگرچه منافع حاصل از ترانزیت بین آذربایجان و نخجوان از طریق ایران را از دست می‌دهد، اما ضرر تجاری چندانی از نظر ترانزیت از طریق ارمنستان به شمال نخواهد کرد؛ چراکه بعید است کریدور زنگزور که تحت حاکمیت ارمنستان قرار خواهد داشت، موجب قطع دسترسی ایران شود. حتما تحت شرایطی این امکان وجود خواهد داشت که ایران بتواند دسترسی خود را به شمال از طریق ایجاد یک تقاطع با کریدور تریپ بازسازی و مسیر تجاری خود را به سمت روسیه و اروپا حفظ کند. 

در این زمینه مهم است که کریدور در فاصله معقولی از مرز ایران و سواحل ارس احداث شود. اما به لحاظ ژئوپلیتیک و از نگاه سیاست خارجی خاص جمهوری اسلامی ایران، این تحول در ادامه دورشدن بیش‌ازپیش کشورهای قفقاز از روسیه و ایران خواهد بود. صرف استقرار شرکت‌های آمریکایی در طول حدود ۴۰ کیلومتر مرز ایران با عرض بین یک تا پنج کیلومتر تحولی مهم است. شکی نیست که ایران از این نظر بیشترین مشکل را با این ترتیبات جدید خواهد داشت. 

از نظر سیاست خارجی ایران که برخی مسئولان قائل به «مبنایی‌بودن تخاصم با آمریکا» هستند، چنین تحولی و اینکه آمریکا منشأ گشایشی در منطقه شود، حتما تحولی بسیار منفی است. ضمن اینکه چنین کریدوری ممکن است به همه سود برساند، جز به ایران. مشکل دیگر این کریدور آن است که امکان اتصال زمینی ترکیه از طریق دریای خزر به آسیای میانه را فراهم خواهد کرد. این تحولی تاریخی خواهد بود که ایران طی حدود ۴۰۰ سال گذشته همواره کوشیده است مانع آن شود. 

اما با توجه به تغییر شرایط در مقایسه با دوره صفویه و قاجاریه، این تحول می‌تواند مشکل چندانی برای ایران ایجاد نکند، مشروط بر اینکه خصلت تورانی‌بودن این کریدور واجد مضار ژئوپلیتیکی برای ایران نشود. به‌ویژه اگر سیاست خارجی ایران متوازن و منطقی باشد، مواجهه با این‌گونه تحولات برایش آسان خواهد بود.

بنابراین اظهارات تند آقای ولایتی و این گفته ایشان که «ایران با روسیه یا بدون روسیه، مانع احداث کریدور آمریکایی در قفقاز خواهد شد»، تنها از نظر آنچه «تخاصم مبنایی با آمریکا» خوانده می‌شود، ممکن است قابل درک باشد. اما از این نظر که ایران چگونه می‌تواند به‌تنهایی مانع احداث کریدور شود، قابل درک نیست. آذربایجان و ارمنستان به‌عنوان کشورهای ذی‌ربط با یک کشور ثالث که اتفاقا بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و نظامی است، به توافقی رسیده‌اند و دیگر کشورها هم سکوت کرده‌اند.