آقای اژهای، این کافی نیست
سایت نورنیوز نوشت:
سخنان اخیر محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه، درباره احتکار گسترده برنج و تخلفات در حوزه گندم، بار دیگر نشان داد که بحران گرانی و کمبود برخی اقلام اساسی در ایران، همیشه حاصل تحریمها یا کمآبیها و خشکسالیها و تغییر اقلیم نیست، بلکه گاه محصول شبکههای سودجو و سازمانیافتهای است که با سوءاستفاده از ضعف نظارت و شکافهای قانونی، منافع عمومی را قربانی منافع شخصی میکنند. رئیس قوه قضاییه در سخنان خود با جزئیات توضیح داد که یک شرکت مقدار قابل توجهی از برنج ایرانی را خریداری و خارج از سامانه رسمی انبارها ذخیره کرده و به بازار عرضه نکرده است؛ اقدامی که هم به احتکار شباهت دارد و هم با حذف قیمتگذاری رسمی، زمینه سوداگری در بازار را فراهم میکند. حتی در برنج وارداتی نیز، به گفته رئیس قوه قضاییه، ظاهراً تخلفات مشابهی رخ داده و پرونده آن در سازمان تعزیرات در حال رسیدگی است.
وقتی صحبت از احتکار گندم یا برنج میشود، موضوع صرفاً بالا رفتن قیمت یا کمبود مقطعی کالا نیست. این اقلام، ستون فقرات امنیت غذایی کشورند و هر اختلال عمدی در چرخه تأمین آنها، آثار اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی جدی دارد. تجربههای گذشته ، از پرونده چای دبش و نهادههای دامی گرفته تا تخلفات در حوزه سوخت، نشان داده که اینگونه مفاسد معمولاً به شبکههایی وابستهاند که از امکانات و ارتباطات گسترده برای دور زدن قانون استفاده میکنند. این شبکهها در بسیاری موارد، بهدلیل نفوذ و پوشش حمایتی، توانستهاند سالها به فعالیت خود ادامه دهند. تقریبا تمام سران قوا به صراحت از وجود شبکههای «سازمان یافته» فساد در حوزه تجارت و سوخت سخن گفته اند. هم پزشکیان، هم قالیباف و هم محسنی اژهای پیش از این، وجود این باندهای متشکل و فراگیر و چند بعدی را در بدنه اقتصاد کشور تصدیق کردند.
اکنون بار دیگر نوبت به رئیس نهاد قضا رسیده که نه در یک محفل داخلی یا جلسه خصوصی، بلکه در میان جمعی از مدیران قضایی و با حضور رسانهها پرده از واقعیتی تلخ درباب تحولات قیمتی برنج به عنوان یکی از اقلام مهم در سبد غذایی مردم افشاگری کند. اینکه عالیترین مقام قضایی کشور، با صراحت از وجود چنین تخلفاتی سخن میگوید، در ذات خود البته اقدامی مثبت است. شفافگویی مقامات میتواند به آگاهی عمومی کمک کند و فشار اجتماعی برای برخورد با متخلفان را افزایش دهد. اما تجربه سالهای اخیر نشان داده که صرف افشاگری، بدون پیگیری سریع و قاطع، به نتیجهای ملموس در زندگی مردم منجر نمیشود. مردم امروز از شنیدن خبر «فساد» شگفتزده نمیشوند؛ آنچه میخواهند، دیدن «نتیجه عملی» است: بازگشت آرامش به بازار، کاهش قیمتهای کاذب، و حذف سوداگران از چرخه تأمین و توزیع کالا.
پرونده احتکار برنج و گندم، تنها یک آزمون برای قوه قضاییه نیست؛ بلکه محکی برای کل حاکمیت است. اگر نتیجه این پرونده، بهصورت محسوس در بازار و معیشت مردم دیده شود، پیام روشنی به جامعه داده میشود که نظام، در برابر فساد سازمانیافته کوتاه نمیآید. اما اگر این پرونده هم به فهرست پروندههای نیمهتمام و مبهم اضافه شود، شکاف اعتماد میان مردم و حاکمیت عمیقتر خواهد شد. در نهایت، سرمایه اجتماعی که پشتوانه هر حکمرانی است، نه با شعار که با نتیجه عملی بازسازی میشود.
******
ماموریت مهم لاریجانی
روزنامه خراسان نوشت:
بازگشت علی لاریجانی سیاستمدار کهنهکاری که بارها در ماراتنِ قدرت زیر و رو شده و همچنان از نفس نیفتاده است به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی (شعام)، معادلهای تازه در سپهر حکمرانی ایران میسازد. او بیست سال پیش با احمدینژاد به اختلاف خورد و کنار رفت. امروز اما در میدانی بازمیگردد که هم صحنه داخلی و هم شطرنج منطقهای دگرگون شده است. در چنین برههای، کوچکترین لغزش میتواند او را برای همیشه بازنشست کند و هوشمندیاش میتواند به مهرهای تعیینکننده در صفحه شطرنج حاکمیتی تبدیلش کند.
پس از حملات هماهنگ اسرائیل و آمریکا به زیرساختهای هستهای و فرماندهی سپاه، ساختار امنیتی کشور در حال پوستاندازی است. از تشکیل «شورای عالی دفاع» تا احیای قرارگاههای تلفیقی. دبیر شعام در چنین هندسهای، دیگر صرفاً هماهنگکننده بینبخشی نیست، دبیر شعام بیش از آنکه اتاق صرفاً امنیتی باشد، جایگاه «امنیت جامع» است. یعنی تلفیقِ هوشمندانه امنیت سخت، تابآوری اقتصادی، مدیریت افکار عمومی و دیپلماسی چندلایه. پس دبیر جدید باید چهارراهی بسازد که اطلاعاتِ نظامی، دادههای اقتصادی و سیگنالهای اجتماعی را همزمان به تصمیم قابل اجرا ترجمه کند. لاریجانی اگر در این چهارراه به درستی نقشش را ایفا کند، میتواند در کمترین زمان، اطمینان مقامات عالی و نهادهای موازی را جلب کند.
بیتردید امروز، دیگر دوران «مدیریت آتشنشانی» در مسائل امنیتی به سر آمده است. تجربه سه دهه گذشته به ما آموخته که خاموشکردن بحران، هرچند ضروری است، اما هرگز به معنای اقتدار نیست. آنچه اقتدار میسازد، قدرت پیشبینی و پیشگیری است. اگر دبیری شورای عالی امنیت ملی بخواهد در تراز تهدیدات پیچیده جهان امروز عمل کند، باید از منطق واکنش، به منطق پیشنگری مهاجرت کند. استفاده از مدلهای دادهمحور، تحلیل کلانالگوها و بهرهگیری از ابزارهای هوش مصنوعی، نه تجمل تکنولوژیک، بلکه اقتضای زمانه است. لاریجانی اگر بخواهد شعام را از نهاد مدیریت بحران به مرجع پیشگیری راهبردی ارتقا دهد، باید پیش از آن که بحران فوران کند، نقطه جوش را بشناسد و با مداخلهای آرام اما هوشمند، از آتش جلوگیری کند. پیشگیری، امروز مهمترین شکل اقتدار است. مسائلی مهمی چون نارضایتی های اقتصادی ، بحث اینترنت ، حجاب و از همه مهم تر مسئله جنگ نیاز به مدیریت پیشگیرانه دارد.
در ساختارهای پیچیده تصمیمسازی، بهویژه در نهادهای امنیتی و راهبردی، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، جمعشنوی پیش از جمعبندی است. به بیان دیگر، نمیتوان انتظار تصمیمات مؤثر و ماندگار داشت، مگر آنکه صداهای متکثر پیشتر در فضای گفتوگو به رسمیت شناخته شده باشند. پیشنهاد تشکیل «اتاق ایدهپردازی» با حضور نمایندگانی از همه اضلاع اصلی شورای عالی امنیت ملی و گاهی اوقات دعوت از صداهایی با نظرات مختلف، ضرورتی برای مهار دو آسیب مزمن است: نخست، غلبه نگاههای تکصدایی و دوم، نفوذ ایدههای مختلف جناحی در سازوکارهای تخصصی. این اتاق، اگر به درستی طراحی شود، میتواند اختلاف دیدگاهها را پیش از آنکه به اصطکاکهای رسمی بدل شود، به بستری برای زایش اندیشه مشترک تبدیل کند.
******
شگردهایی برای کتمان بیکفایتی
روزنامه کیهان نوشت:
قلنبه سلنبهگویی سیاسی از سوی افراطیون مدعی اصلاحات، شگردی برای فرار از پاسخگویی به مسئولیتهای اقتصادی عمل نشده و وعدههای پوچ از آب درآمده است. این طیف، به مدت هشت سال کارفرمای دولت موسوم به اعتدال بودند و بدترین رکوردهای اقتصادی را برجا گذاشتند و طی یک سال گذشته نیز درحال تجدید خاطرات تلخ همان دوره بودهاند. گزارهای اساسی افراطیون مدعی اصلاحات با بمباران میز مذاکره باطل شد و حال آنکه آنها ادعا میکردند مذاکره، سایه جنگ را دور میکند و دو هزار میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی به ویژه شراکت با ترامپ هم در راه است! دولت هم در اثر انفعال نسبت به منویات این طیف، نمره قبولی از مردم و فعالان اقتصادی نمیگیرد.
اما در این میان، همان افراطیون تهیدست، به جای پاسخگویی یا ابراز شرمندگی نسبت به خسارتهای بزرگی که به کشور تحمیل کردهاند، ادای آدمهای طلبکار را درمیآورند و ادعا میکنند که باید پس از جنگ 12روزه تغییرات ساختاری و سیاسی در نظام اتفاق بیفتد! طوری هم حرف میزنند که انگار نه انگار، گزارههای بنیادین خود آنها ابطال شده است. یک روز مدعی حذف نظارت استصوابی میشوند، روز دیگر، تغییر در صداوسیما و نماز جمعه را سوژه قرار میدهند، و مدتی بعد، ایجاد شورای دفاع را که اقتضای تجاری جنگ اخیر است، بهانهای برای القای تغییرات ساختاری در شورای عالی امنیت ملی قرار میدهند. ورشکستهترینهایشان هم که با دروغ تقلب در انتخابات 88 به جنگ جمهوریت و آشوبافکنی علیه رای اکثریت 24/5 میلیون نفری مردم رفتند، لاف رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان را میزنند تا عقدههای ناکام فسیلهای سلطنتطلب و منافقین را بازگو کرده باشند.
در این زمینه در هفتههای گذشته چند شبنامه شبیه به هم توسط تیم چند نفره آذر منصوری و جواد امام و برخی عناصر همسو تهیه و منتشر شد. پس از آن نیز همینها تحت عنوان حزب اتحاد ملت و درباره «بایستههای مهم پسا جنگ» نوشتهاند: «بدون اصلاحات ساختاری، عبور از بحران ممکن نیست. رژیم اسرائیل با توهم فروپاشی ایران، حمله گستردهای آغاز کرد که با مقاومت جانانه مردم و نیروهای نظامی کشور طی دوازده روز شکست خورد. اما باوجود این پیروزی ملی، حاکمیت هیچ اقدام ملموسی برای پاسخ به فداکاری مردم و اصلاح شرایط از جمله در زمینه آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر، اصلاح رسانه ملی، رفع فیلترینگ و اعلام عفو عمومی نکرده است».
روزنامه جمهوری اسلامی هم که مدتهاست گروگان همین جماعت افراطی است و کلمهای طرح مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم و بیعملی برخی مدیران دولتی همسو نمینویسد، در مقالهای نوشته است: «انتشار خبر پدید آمدن قریبالوقوع تغییرات در ترکیب شاکله امنیتی و دفاعی کشور، انتظاراتی را در افکار عمومی مطرح کرد. با قطع نظر از افرادی که جابهجا و جایگزین میشوند، آنچه مهم است و میتواند تحولآفرین باشد تفکر و سیاست است که باید متحول شود و دستخوش تغییر گردد. تغییر و تحول واقعی فقط با عوضکردن افراد اتفاق نمیافتد، بلکه تفکر و سیاستها باید متحول شود. سالهاست رکود و بیتحرکی در سیاستهای کلان، باعث ناامیدی، مهاجرت نخبگان و مشکلات اقتصادی شده است. باید افراط را کنار گذاشت و جای آن را به اعتدال، عمل و واقعبینی داد. با تغییرات در ساختار امنیتی، افراطیگری باید جای خود را به اعتدال بدهد».
چناچه مشاهده میشود این روزنامه هم به سیاق دیگر همطیفان، حتی یک سطر هم متعرض این واقعیت نمیشود که دولت همسو یک سال فرصتهای ملی را پای مذاکره و اعتماد به آمریکا و بیعملی مطلق نابود کرد و موجب پدید آمدن برخی چالشهای اقتصادی شد. نکته قابل تأمل در همه این تحلیلهای فرافکنانه این است که حتی یک بار ستاد اقتصادی دولت یا وزیران اقتصادی را در مصادیق مشکلات اقتصادی و تکالیف بر زمین مانده بازخواست نمیکنند اما ته تحلیلشان نسخهپیچی برای آزادی مجرمان امنیتی است که مجموعه تحرکاتشان بازی در زمین اسرائیل و آمریکا بوده است.
******
محسن ول کن!
روزنامه هممیهن نوشت:
دیروز روی خط خبرگزاری ایرنا عکس عجیبی منتشر شد. در حقیقت با انتشار این عکس مشخص شد که بالاخره و پس از مدتها رئیسجمهور توانست برای لختی هم که شده حضور محسن حاجیمیرزایی را در کنار خود احساس نکند. احتمالاً جناب حاجیمیرزایی معرف حضور همه خوانندگان این یادداشت باشد. با این حال برای آن دسته از خوانندگان که ممکن است گذری، عبوری یا همینطور سر راهی با این یادداشت روبهرو شوند و اساساً حوصله دنبال کردن اهل سیاست را نداشته باشند عرض میشود که این جناب حاجیمیرزایی رئیس دفتر مسعود پزشکیان رئیسجمهور ایران است.
رئیس دفتر رئیسجمهور بودن به دو دلیل سمتی تعیینکننده است. اول اینکه او هماهنگکننده و زماندهنده برنامههای رئیسجمهور است و ثانیاً اینکه او انتخاب میکند یا اولویت میدهد که کدام گزارش زودتر یا دیرتر به دست رئیس دولت برسد یا حتی در خیلی اوقات تشخیص دهد که رئیسجمهور در کدام مجلس حضور پیدا کند و کدام را به وقت دیگری موکول کند یا اصلاً هیچوقت نرود.
این نکاتی که عرض شد به این معنا است که اساساً همه فعالیتهای رئیسجمهور با هماهنگی شخص رئیس دفتر انجام میشود. تا اینجای ماجرا مشخص شد که مسئولیت و هماهنگی بیشتر فعالیتهای رئیسجمهور به عهده رئیس دفتر است. با این حال از روی رفتارشناسی همه رؤسای دفتر در سالهای بعد از انقلاب اگر دوران «محمدعلی ابطحی» را فاکتور بگیریم مشخص میشود که هیچکدام از این بزرگواران خودشان را با این شدت و حدت ضمیمه رئیسجمهور نکردند.
این شدت و حدتی که عرض کردم یعنی از همان روزی که پزشکیان پایش را به پاستور گذاشت شخص رئیس دفتر چنان به ایشان چسبیده که جای نفسکش نگذاشته است. اما ظاهراً چند وقتی است که پزشکیان به خودش آمده. چند روز پیش به جعفر گفت ول کن و احتمالاً دیروز به محسن.
همه اینها را که نوشتم بلاتشبیه یاد حدیثی از پیغمبر افتادم بنابراین این نوشته را با ذکر آن حدیث تمام میکنم و از خدا میخواهم که عاقبت مملکت را ختم به خیر کند. انشاالله. نقل است که ابوهُرَیْرَه، هر روز به خدمتِ پیامبر(ص) میرفت. ظاهراً در یکی از این روزها حضرت، اَباهُرَیْرَهٍ را خطاب قرار میدهد و میفرماید: یا اَباهُرَیْرَهٍ! زُرْنی غِبّاً، تَزْدَدْ حُبّاً. هر روز میا تا محبّت زیادت شود.
******
ابطحی از ضرورت تشکیل شورای دفاع میگوید
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفت و گو با سایت جماران درباره برخی تغییرات در ساختار امنیتی کشور و تشکیل شورای دفاع صحبت کرده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* در شرایط فعلی کشور و به منظور ایجاد آمادگی در برابر اتفاقات غیرمنتظره، وجود شورای دفاع بسیار ضروری است. اگرچه با وجود غافلگیری اولیه در جنگ اخیر، ما نهایتا توانستیم در عقب راندن دشمن موفق شویم، اما باید خود را برای هر اتفاق احتمالی در آینده آماده کنیم و یکی از اقدامات مثبت انجامشده در این راستا، همین تشکیل شورای دفاع بود که کشور به آن احتیاج داشت.
* پس از شهادت فرماندهان کلیدی ما در جنگ اخیر و ابهام در وضعیت احتمالی آینده و لزوم تقویت توان بازدارندگی، تشکیل چنین شورایی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ خصوصا که وقتی دشمن ببیند ما از همه امکانات خود برای دفاع از خودمان استفاده میکنیم و حتی شورای جدیدی به این منظور تاسیس کردهایم، در تجاوز مجدد به کشورمان دچار تردید خواهد شد.
* نباید به شورای دفاع تنها به چشم یک نهاد نظامی نگاه کنیم. اینکه بسیاری از اعضای دولت از جمله شخص رئیسجمهور در این شورا حضور دارند، باعث میشود استفاده بهتری از امکانات اجرایی کشور برای تقویت حوزه دفاعی صورت گیرد. اما در شرایط جنگی، به غیر از بعد دفاعی، در سایر ابعاد نیز باید بتوانیم تصمیمات مناسبی را اتخاذ کنیم. به عنوان مثال در جنگ اخیر، ما باید برای ورود جمعیت چند میلیون نفری به شمال کشور، آمادگی میداشتیم. به علاوه توانایی کنترل بازار و تهیه ارزاق اساسی نیز از دیگر ضروریات شرایط جنگی است که دولت به خوبی از پس آن برآمد.
* این مسائل به همراه جلب رضایت مردم از دیگر موضوعاتی است که میتواند به عنوان وظایف شورای دفاع تلقی شود. یعنی شورای دفاع باید رفع هر چالشی که ممکن است به بحرانی برای کشور تبدیل شود را وظیفه خود بداند، زیرا بهبود وضعیت در تمام زمینههای سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصادی، اجتماعی و... موجب تحکیم توان دفاعی کشور میشود.
******
زیباکلام دنبال بازگشت خاتمی و روحانی است!
صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاد دانشگاه در گفت و گو با سایت اقتصادنیوز عنوان داشت که لازمه ایجاد تغییرات در عرصه سیاسی کشور، بازگشت برخی چهرههای سیاسی خانهنشینشده نظیر حسن روحانی، سید محمد خاتمی و علیاکبر ناطقنوری است. بخشهایی از مصاحبه او به شرح زیر است:
* به نظر من، نفس هر تغییر و تحولی، پذیرش لزوم یا ضرورت آن است. یعنی چه؟ یعنی اینکه تا شما قبول نکنید که یک مشکلی دارید، به پزشک مراجعه نمیکنید. حالا خیلی وقتها علیرغم اینکه متوجه میشویم یک دردی هست، اما گرفتاریم، سرمان شلوغ است، به آن محل نمیدهیم. ولی واقعیت مطلب این است که نخستین گام در جهت بهبود یا تغییر، پذیرش این واقعیت است که ما نیاز به تغییر داریم.
* نفس اینکه برخی از چهرههای حکومتی در ایران، بعد از دوازده روز جنگ صحبت از تغییر یا لزوم تغییر میکنند، به نظر من، امر بسیار بسیار مبارکی است و باید آن را به فال نیک گرفت. چرا؟ چون شش ماه پیش، یک سال پیش، دو سال پیش، این آقایان اصلاً صحبت از اینکه باید تغییراتی به وجود بیاید نمیکردند. همچنان سرگرم مبارزه با آمریکا بودند، همچنان به محور مقاومت توجه داشتند و سایر باورهایی که جریان انقلابی سالها است به آن پایبند است.
* اینکه این آقایان الان دارند میگویند باید تغییراتی صورت بگیرد، حکایت از این میکند که متوجه شدهاند ما مشکل داریم؛ نظام مشکلات جدی دارد و نمیشود که همان سیاستهای گذشته را ادامه داد و اصرار داشت که آن سیاستها درست بوده و نیازی به تغییر نیست.
* من معتقدم پیشنهادهای مشخص برای اصلاح ساختار باید در چند جهت شروع شود: زندانیان سیاسی باید آزاد شوند، آزادی مطبوعات باید بیشتر شود، تغییرات جدی در صداوسیما رخ دهد و انتخابات باید آزاد و رقابتی باشد.
* شما انتخابات مجلس را نگاه کنید، در انتخابات مجلس، تهران با ۸ میلیون رأیدهنده، با ۳۰۰، ۴۰۰ هزار رأی، نماینده انتخاب میشود! این یعنی فقط ۵ درصد واجدان شرایط رأی میدهند. یعنی اگر فقط تهران را در نظر بگیریم 95 درصد مردم تهران پای صندوق انتخابات مجلس نیامدهاند. در انتخابات ریاستجمهوری قبلی هم ۶۰ درصد شرکت نکردند این ها آمارهای رسمی است. ما باید بتوانیم مردم را همسو با جامعه حاکمیت و دولت کنیم.
* یکی از گامهای اساسی بازگشت چهرههاست. به طبع مخالفتهایی خواهد بود اما بازگشت افرادی مثل آقای خاتمی، روحانی یا ناطق نوری قطعاً یکی از گامهای بزرگ است و باید به وجودشان اصرار کنیم تا چنین افرادی خانهنشین نباشند حتی اگر بازگشت چهرههایی مثل ناطق نوری عملیتر باشد، باید از آن شروع کنیم. آنها چهره های اعتدالی هستند که کنار گذاشته شدند. بازگشت تدریجی این چهرهها به عرصه سیاست میتواند زمینه را برای بازگشت کسانی مثل سیدمحمد خاتمی هم فراهم کند. مرحلهبهمرحله باید اصرار بورزیم تا این سیاستها اصلاح شوند.
******
مراقب سحر امامیها باشید!
روزنامه فرهیختگان نوشت:
از همان دقایق اولیه تیتر بسیاری از رسانههای داخلی و حتی برخی رسانههای خارجی به سحر امامی و واکنش او اختصاص یافت. موجی از هشتگهای هماهنگ، شجاعت او را در فضای رسانهای برجسته کرد و فردای آن روز، تصویر سحر امامی بر بیلبورد بزرگ و تأثیرگذار میدان ولیعصر (عج) نقش بست. پس از پایان جنگ، طبیعتاً پرداختن به جنایتهای رژیمصهیونیستی، بهویژه حمله مستقیم به ساختمان صداوسیما، موضوعی ضروری و اجتنابناپذیر بود؛ نه فقط بهعنوان یک رخداد خبری، بلکه بهعنوان زخمی بر حافظه جمعی ملت و نمادی از هجمه به جریان اطلاعرسانی و روایت مستقل. در چنین فضایی، برجستهشدن برخی چهرهها در رسانه، شاید واکنشی طبیعی به لحظههایی از شجاعت یا حضور مؤثر بود؛ اما باید مراقبت کرد که در روایت ما، حقیقت، قربانی بزرگنمایی یا غفلت نشود.
سحر امامی حضورش در قابهای رسانهای، بعد از جنگ مکرر و چشمگیر شد. این دیدهشدن پیدرپی، شاید از نگاه بسیاری، نشانهای از تحسین بهحق بود؛ اما در کنار آن، سؤالهایی هم مطرح میشد که آیا بهتر نیست در کنار این حضور پررنگ، فرصتی برای دیدهشدن صداها و چهرههای دیگر هم فراهم شود؟
تبدیلشدن به نماد در بزنگاههای تاریخی، اتفاقی تصادفی نیست. گاه یک واکنش طبیعی یا یک جمله ساده، قلب مخاطب را تسخیر میکند. اما پس از آن، این وظیفه رسانه است که میان قدردانی و بازنمایی اغراقشده مرزی قائل شود. در ادامه موج تقدیرها از سحر امامی، خبر اهدای دان یک تکواندو نیز یکی دیگر از آن اتفاقات سؤالبرانگیز شد؛ اقدامی که اگرچه شاید با نیت قدردانی انجام شده، اما در نگاه جامعه، بیشتر رنگ «نمایش» به خود گرفت تا تقدیر واقعی.
از آن طرف، ممکن است چنین تقدیرهایی برای یک فرد، شیرین و انگیزهبخش به نظر برسد. اما حقیقت این است که ادامه این مسیر، نهتنها به نفع رسانه نیست، بلکه برای خودِ سحر امامی نیز خطرناک است. چهرهای که با شجاعت و تسلط حرفهای در یک لحظه خاص تحسین شد، اگر در دام تکرار و نمایش بیمرز گرفتار شود، به سمت ازدستدادن سرمایه معنوی خودش میرود. صیانت از اعتبار حرفهای یکی از وظایف مهم برای سحر امامی و رسانه ملی است. این صیانت در حال حاضر تنها با عقبنشینی آگاهانه ممکن است؛ انتظار از سحر امامی، نه سکوت کامل، بلکه مدیریت مسئولانه جایگاهش است، تا مرز میان «مجری محبوب» و «چهره مصرفشده رسانه» شکسته نشود.
رسانه، فقط نباید در قالب ستایش فروبرود. سحر امامی بیتردید در یک لحظه حساس صدایی آرام و اثرگذار بود. اما ماندگارشدن چنین لحظاتی، نیازمند رفتاری هوشمندانه از سوی رسانه است. اگر این چهره بیش از حد و بیوقفه در قابها ظاهر شود خطر آن وجود دارد که ارزش آن لحظه اصیل در تکرار و استفاده بیرویه رنگ ببازد.
******
واکنش مرعشی به پیشنهاد موسوی برای برگزاری رفراندوم
حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا به پیشنهاد برگزاری رفراندوم از سوی میرحسین موسوی واکنش نشان داد و آن را اشتباه قلمداد کرد. بخشهایی از مصاحبه وی به شرح زیر است:
* برخی جریانها خواستار برگزاری رفراندوم، تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر نظام سیاسی کشور هستند. اما طرح چنین پیشنهادهایی در شرایط کنونی – یعنی دوره «نه جنگ نه صلح» که هر لحظه ممکن است دشمن دست به شیطنت جدیدی بزند – به لحاظ راهبردی اشتباه است.
* هیچ کشوری، چه ضعیف و چه قوی، چه با نظام حکمرانی کارآمد یا ناکارآمد، در دوره آتشبس نمیتواند بهدنبال اصلاحات بنیادین برود؛ چراکه هرگونه تضعیف قدرت مرکزی در این شرایط، راه را برای تسلط دشمن باز خواهد کرد.
* باید همه تلاش خود را متمرکز کنیم تا فرآیند دستیابی به صلح پایدار محقق شود و ایران به یک حاشیه امن برسد. پس از آن، نیازمند بازنگری اساسی در سازوکارهای مدیریت کشور هستیم تا با بهرهگیری از تمام ظرفیتهای ملی، نظام مدیریتی کشور را به گونهای ارتقا دهیم که هیچ دشمنی به خود اجازه طمعورزی به این سرزمین را ندهد.
