عبور از پزشکیان در اوج انسجام ملی؟/ پیام مهمی که دوستان موسوی به وی مخابره کردند

گروه سیاسی الف،   4040505071 ۲۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۷ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

عبور از پزشکیان در اوج انسجام ملی؟/ پیام مهمی که دوستان موسوی به وی مخابره کردند

عبور از پزشکیان در اوج انسجام ملی؟

روزنامه جوان نوشت:

برخی فعالان سیاسی یا سران احزاب در روز چهلم جنگی که به یک انسجام ملی بی‌نظیر بدل شد، ساز عبور از پزشکیان را کوک کرده‌اند! عجیب آنکه این گروه نطق یک روحانی یا پیشنهاد یک فعال سیاسی دیگر را در یک امر جزئی در گوشه‌ای دور از مملکت در بوق می‌کنند و آن را ضد انسجام و وحدت ملی می‌نامند، اما «عبور از پزشکیان» را که کار خودشان است، چنین نمی‌پندارند. محسن هاشمی و عباس عبدی از این جمله‌اند. 

هاشمی در روزنامه حزبی‌اش «سازندگی» با یادی از مرحوم پدرش (که همیشه جایش را خالی می‌کنند و جز او مصلح و فایده‌مندی نمی‌شناسند و نام نمی‌برند) با برشمردن مخاطراتی برای کشور نوشته است: «در شرایطی چنین حساس وجود یک "شخصیت واسط" که هم مورد وثوق رهبران کشور باشد و هم نزد نخبگان و جامعه بین‌المللی اعتبار داشته باشد، می‌تواند نقش کلیدی در عبور از بحران ایفا کند». گمان نکنید که مثلاً منظور هاشمی و سازندگی کسی مثل علی لاریجانی است. منظور هاشمی از شخصیت واسط، خودش است. گمان می‌کند پزشکیان این‌کاره نیست و او همچون پدرش می‌تواند مورد وثوق امریکا و اروپا و اعراب و دیگران باشد (هرچند در این ادعا که هاشمی چنین بود، مناقشه فراوان است). 

هاشمی در ابتدای مقاله‌اش چنان از «بزنگاه‌های تاریخی» و «پیچیده‌ترین موقعیت‌های راهبردی چهار دهه اخیر» و «فجایع تأخیر در تصمیم‌گیری» سخن گفته که وقتی به پیشنهاد «شخصیت واسط» مورد قبول دنیا می‌رسد، مخاطب احساس می‌کند همین حالا در حال حرکت به سوی ساختمان ریاست‌جمهوری هستند تا از پزشکیان بخواهند کرسی را به شخصیت واسط واگذار کند. به‌هر حال حتی اگر این‌قدر‌ها هم داغ نباشد، سخنان او بوی سه سال صبر تا انتخابات بعدی را نمی‌دهد. 

عباس عبدی نیز که خود در شورای راهبری انتخاب پزشکیان بود، در گفت‌وگویی برای چندمین بار و این‌بار جدی‌تر به رئیس‌جمهور هشدار داده که فقط چند ماه (تا پایان سال) بیشتر وقت ندارد! عبدی در پاسخ به اینکه «چه پیشنهادی برای سه سال باقی‌مانده دولت دارید تا ضعف‌ها برطرف شود؟» می‌گوید: «تا سه سال دیگر؟! تا پایان همین امسال وقت دارند که اصلاحات را انجام دهند. قبلاً در زمان رئیسی دوبار گفته بودم که تا پایان ۱۴۰۳ ولی آمدن آقای پزشکیان فقط توانسته یک سال دیگر به تاب‌آوری سیاست‌های رسمی کمک کند.... دور سه سال را خط بکشید یا امسال یا هیچ‌وقت».

در سپهر سیاسی ایران این مدل حرف‌زدن و فعالیت سیاسی دوستداران فراوان دارد. کسانی مثل معاون‌اول و مشاوران دولت یازدهم و دوازدهم و فراوان نویسندگان وابسته به آن دولت، فرصت کوتاهی به نظام می‌دادند و رئیس‌جمهور مطلوب خود را آخرین شانس نظام می‌دانستند. قبل از آنها همین حالت برای رئیس‌جمهور دولت‌های نهم و دهم و اطرافیان او بود. دولت اصلاحات نیز خودش را آخرین فرصت نظام می‌دانست و رئیس‌جمهور آن دولت هنوز هم در بیانیه‌های سیاسی خود با «فرصت» جمله می‌سازد. حتی این ادبیات به اصولگرایان هم سرایت کرد و چندی پیش محمدرضا باهنر نیز «نه پزشکیان بلکه هرکس که به جای او رأی می‌آورد» را هم آخرین شانس نظام دانست. 

برخی معتقدند اشارات و هشدار‌های مربوط به فرصت کم نظام، امری مشکک و ذومراتب است که نمی‌توان آن را به‌آسانی رد کرد. در مقامی نیستیم که بگویم ادبیات «آخرین فرصت نظام» مبتذل است و موجب تضعیف و تحقیر امر سیاسی در ایران. شاید با قدری همدلی بتوان دغدغه‌های مثبتی را هم در این افراد پیدا کرد، اما الان وقت کاسبی از جنگ اخیر یا فروختن سهم خود در انسجام ملی نیست. این کاسبی سابقه‌دار است. اصلاح‌طلبان که مدعی‌اند همیشه به دنبال اصلاحات اساسی بوده‌اند، در دوران قدرت خود (مثلاً دوران خاتمی یا حضور پررنگ در مجلس ششم یا دولت روحانی) با ساختار‌های غیردولتی نظام برای حفظ و استحکام جایگاه خود، تمرین کارورزی کردند تا آنجا که بدنه ستاد‌های دولتی و وزارتخانه‌ها نیرو‌های سیاسی آنان هستند. به همین دلیل این شائبه برای شعار‌های آنان و مخاطبان‌شان ایجاد شده است که آنان بیش از آنکه به اصلاحات بنیادین ادعایی و حفظ پایگاه مردمی خود پایبند باشند، نگران از دست دادن پایگاه‌های شخصی و دولتی و کارگزارانی خود هستند.

وانگهی بی‌ثباتی در رویه‌ها موجب می‌شود هشدار‌های آنان را صادقانه فرض نکنیم. آقای عبدی خود در سال‌های اخیر، از منتقدان شرکت در انتخابات بود و بعضاً رویکردی تردیدآمیز نسبت به اصلاحات در ساختار نشان می‌داد، اما اکنون از درون ساختار مطالبه اصلاح فوری دارد و مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌دهد! کسان دیگری که پیش‌تر دنبال «اصلاح‌طلبی خزنده» و «اصلاحات بی‌هزینه» بودند حالا گویا در دوره پزشکیان مظلوم گیر آورده‌اند!

******

نشانه ای از ورود دشمن به مرحله تازه ای از جنگ

روزنامه خراسان نوشت:

در یک صبح  معمولی، زاهدان به ناگاه در صدای گلوله و انفجار فرو رفت؛ صدایی که نه فقط شیشه‌های ساختمان دادگستری را شکست، بلکه امنیت ذهنی شهروندان این استان را نشانه رفت. این واقعه، صرفاً یک حمله کور نبود، بلکه بخشی از یک سناریوی پیچیده جنگ ادراکی و روانی علیه ملت ایران به شمار می‌رود؛ جنگی که میدان آن نه فقط خاک ایران، بلکه افکار عمومی است.

حمله به دادگستری زاهدان را نباید صرفاً یک اقدام خشونت‌آمیز یا عملیاتی درون‌مرزی تصور کرد. این حادثه، بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر است که طی ماه‌های اخیر در اتاق‌های فکر غربی و صهیونیستی طراحی و اکنون وارد فاز اجرایی خود شده است. می توان گفت این پروژه بر پایه سه محور اساسی استوار است:

۱. ایجاد رعب و وحشت عمومی

تروریسم در ذات خود ابزار هراس‌سازی است. هدف از حمله به یک نهاد رسمی مانند دادگستری، انتقال این پیام به مردم است که حتی ساختارهای حکومتی و قضایی نیز از تیررس حملات در امان نیستند. این تاکتیک با هدف تضعیف روانی مردم و القای حس در امان نبودن طراحی می‌شود. حمله‌ای که زنان، کودکان و شهروندان بی‌دفاع قربانی آن می‌شوند، دقیقاً بر نقطه‌ای ضربه می‌زند که به همبستگی عمومی لطمه وارد می‌کند.

۲. بسترسازی برای تحرک گروه‌های تجزیه‌طلب

ایجاد ناامنی در مناطق مرزی مانند سیستان و بلوچستان، به‌ویژه زمانی که با فعالیت گروهک‌های تروریستی مانند جیش‌الظلم همراه است، بستری فراهم می‌کند برای فعال‌سازی هسته‌های خاموش تجزیه‌طلب. دشمن می‌کوشد با بی‌ثبات جلوه دادن مناطق قومی و مذهبی، بذر تفرقه را بکارد و مسیر پروژه‌های بالکانیزه‌سازی را هموار سازد.

۳. القای تصویر شکنندگی امنیت داخلی

مهم‌ترین محور این پروژه اما، تصویرسازی از یک ایران ناپایدار و ناامن در رسانه‌های جهانی است. در عصری که افکار عمومی جهانی از طریق اخبار آنلاین شکل می‌گیرد، حتی یک حادثه موضعی نیز می‌تواند بازتاب گسترده‌ای یابد و ایران را در افکار عمومی به کشوری شکننده جلوه دهد. این تصویر، همسو با سیاست فشار حداکثری غرب طراحی شده تا ایران را از منظر سرمایه‌گذاری خارجی، روابط دیپلماتیک و نفوذ منطقه‌ای تضعیف کند. در همین چارچوب، عملیات زاهدان را باید در امتداد تحرکات سردشت و فضاسازی درباره بحران‌های داخلی ـ نظیر آب و برق ـ دانست؛ جریانی که تلاش دارد موفقیت‌هایی چون پرتاب ماهواره «ناهید» یا پیروزی در نبرد غزه را با اخبار تلخ امنیتی در داخل کشور خنثی کند.

حمله زاهدان را باید در چارچوب یک نقشه محاصره امنیتی دید که در آن، دشمن به‌طور همزمان چهار منطقه کلیدی اطراف ایران را هدف گرفته: شرق (با فعالیت گروه‌های تروریستی مانند جیش‌الظلم)، قفقاز (با تنش‌های قومی و نفوذ رژیم صهیونیستی)، شامات (با احیای تهدیدات تروریستی در سوریه و عراق)، و خلیج‎فارس (با تحرکات نظامی و فشار دیپلماتیک). این طرح نه صرفاً نظامی، بلکه روانی و رسانه‌ای هم هست. هدف، ایجاد یک زنجیره پیوسته از بحران‌هاست که ذهن جامعه را دایم درگیر و احساس امنیت را تضعیف کند. دشمن می‌کوشد با ناامن جلوه دادن محیط پیرامونی ایران، احساس محاصره دایمی را در افکار عمومی جا بیندازد؛ تا مردم، به جای اعتماد به ثبات، در انتظار تهدید بعدی باشند.در واقع، این جنگ بدون شلیک گلوله هم می‌تواند مؤثر باشد؛ کافی است مردم، احساس کنند ناامن‌اند.

******

آیت‌الله خامنه‌ای سانسورشدنی نیست

رضاکردلو در در روزنامه فرهیختگان نوشت:

1- یک‌بار در همین روزنامه، ۷ سال پیش، مطلبی نوشتم با عنوان «سرمایه‌ای به اسم آقای خامنه‌ای»؛ خلاصه‌اش این بود که رسانه‌های ما بازنمایی درستی از رهبر انقلاب ندارند و این سرمایه ارزشمند ملی و اسلامی محدود به این بازنمایی است. حال آنکه جامعیت آیت‌الله خامنه‌ای می‌طلبد که رسانه‌ملی و رسانه‌های اصلی ایده‌محور، خلاقانه و نو به نو در معرفی ایشان بکوشند.

2- اخیراً در مجمعی از حزب‌اللهی‌ها، بحث «ای ایران بخوان» بود؛ جمع مدنظر هم‌ گروهی عادی نبودند، تحلیلگر و برنامه‌ساز و شبیه به این‌ها در میانشان بود. حرف این بود که: «ای ایران بخوان یعنی آقا یا دنبال اصلاحات است و یا قرار است جمهوری اسلامی از برخی مواضع عقب‌نشینی کند.» برآشفتم و برآشفتن می‌طلبید. این شناخت از رهبری آن هم در میان حزب‌اللهی‌ها، برآشفتن می‌طلبید. هنوز هم برخی در محافل خصوصی یا در آنتن زنده تلویزیون نمی‌خواهند بپذیرند که رهبری، شب عاشورا خواسته که مداح از ایران بخواند. این عدم پذیرش، چیزی جز درک کوته‌بینانه از رهبر انقلاب نیست. که به نظرم تا میزان زیادی به سانسور و عدم شناخت ایشان توسط برخی رسانه‌ها مربوط می‌شود.

3- به مواجهه رسانه‌ای با صحبت‌های رهبر انقلاب نگاه کنید. رهبر انقلاب صحبت می‌کنند، بخش‌های خبری، تیتر‌وار به این صحبت‌ها اشاره می‌کنند. یک‌بار هم مشروح این صحبت‌ها از شبکه اول سیما پخش می‌شود، همین و این برای جامعه ما که نظام امت و امامت است، کافی نیست. مردم باید از مواضع رهبر انقلاب در حوزه‌های مختلف آگاه باشند تا وقتی به امروز که رسیدیم مخاطب حزب‌اللهی خیال نکند «ای ایران بخوان» پدیده‌ای جدید است!

4- وقتی آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های ابتدایی جنگ، در زمانی که تفکرات اُمتی صرف غلبه دارد و حتی در میان اکثریت مردم مورد پذیرش است، در پاسخ به این سؤال که این جنگ، جنگ اسلام است یا ایران؟ پاسخ می‌دهند: «امروز ایران و اسلام یکی است»، یعنی «ای ایران بخوان» پدیده تازه‌ای نیست. وقتی ابتدای انقلاب، بااخلاص‌های بی‌اطلاع می‌خواهند بنای فردوسی در توس را خراب کنند و آقای خامنه‌ای فوراً وارد عمل می‌شوند و اجازه نمی‌دهند، یعنی «ای ایران بخوان» پدیده‌ تازه‌ای نیست. وقتی یکی از جلسات ثابت بدون تعطیلی رهبر انقلاب با شاعران فارسی و تأکید بر حفظ این زبان فخیم و سترگ است و در حالی که سال‌ها پیش ازاین گفته‌اند: «آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه‌ علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد.»، یعنی «ای ایران بخوان» پدیده‌ تازه‌ای نیست. وقتی سال‌ها قبل از این، به مجسمه والرین در نزدیکی کازرون اشاره می‌کنند و می‌گویند: «امپراتور روم زانو‌زده است در مقابل پادشاه ایران»، یعنی «ای ایران بخوان» پدیده تازه‌ای نیست و وقتی در دیدار‌های مکرر بر «ایران قوی»، هویت ملی، پرچم و سرود ملی تأکید کرده‌اند. آن‌قدر که در دیدار با معلمان می‌گویند: «کاری کنید که دانش‌آموز به ایرانی‌بودن خودش افتخار کند. افتخار کردن هم دارد.» در دیداری دیگر حتی به جزئیات بیشتری توجه می‌کنند و به قاریان قرآن سفارش می‌کنند در سفر‌های خارجی که برای قرائت ‌می‌روند لباس ایرانی خودشان را بپوشند، نه لباس دیگری را.

5- از این دست مثال‌ها زیاد است. مثال‌هایی که در رسانه ملی و رسانه‌های اصلی در این سال‌ها، ضریب نگرفته‌اند. او که باید می‌گفته، گفته است. یک‌بار و دوبار هم نه. بار‌ها گفته است. ولی بازنمایی رسانه به نحوی است که حتی برخی از خواص فکر می‌کنند با پدیده تازه‌ای مواجه شده‌اند. حال آنکه این ادیب و امین زبان فارسی، ایرانی‌ترین رهبر ایران است. اخیراً دیدم دیوید مناشری، مشاور بخش ایران در چند دولت اسرائیل و استاد هشتاد ساله مطالعات ایرانی در دانشگاه تل‌آویو هم بر این گزاره تصریح کرد که مهم‌ترین چیز برای [آقای]خامنه‌ای «ایران» است.

6- آیت‌الله خامنه‌ای به چند دلیل واضح از منظر ایران‌دوستی شاخص است؛ چرا‌که اولاً ایران را می‌شناسد. شناختش هم محصول تجربه است. تعصبش به ایران محصول همین شناخت است. به همه جای ایران سفر کرده، وقتش را صرف واقعیت مردم کرده، از نوجوانی در خراسان و ارتباط با اقوام پدری در آذربایجان و تبعید در جنوب شرق کشور، مأنوس بودن با رزمندگان شهر‌های مختلف در غرب و جنوب غرب در زمان جنگ، سفر‌های استانی مفصل و شهر به شهر در دوران ریاست‌جمهوری و رهبری و بازدید از چندصد شهر، ارتباط نزدیک با ادیبان و شعرا که به تعبیری عصاره روح جمعی‌اند، تسلط بر تاریخ ایران و... شناختی واقعی‌تر از دیگران به ایشان داده است! و همه این‌ها یعنی «ای ایران بخوان» پدیده‌ تازه‌ای نیست!

7- حالا برای تصحیح این شناخت چه باید کرد؟ گنجینه‌ای از محتوا در اختیار متولیان امر است که نمی‌شود و نباید در گنجینه بماند و سؤال این است که اگر از این محتوا، امروز استفاده نشود، چه زمان دیگری استفاده خواهد شد! مثلاً برای من جالب خواهد بود که وقتی بحث درباره «ایران» عمومی شده است، محتوای جلسه آیت‌الله خامنه‌ای با ایرج افشار (ایران‌شناس)، جزئیاتی از دیدار ایشان با ابتهاج، تصاویری با کیفیت از حضور ایشان در تخت جمشید و... منتشر شود. یا چه اشکال دارد تلویزیون، حداقل به اندازه نمایش ساختمان شیشه‌ای، بخشی از روایاتی که در بالای این متن از علاقه رهبری به ایران و نماد‌های ملی مورد اشاره قرار گرفت، پخش کند. یا درباره آن‌ها برنامه بسازد. این همه کتاب از سوی زیرمجموعه دفتر رهبر انقلاب منتشر شده است، چه اشکال دارد یکی از آن‌ها «ایران در نگاه آیت‌الله خامنه‌ای» باشد؟! 

******

کرباسچی: در کارنامه دولت، نقاط درخشانی وجود دارد

غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به عملکرد رئیس‌جمهور در یک سال اخیر می‌گوید که در کارنامه‌ی دولت در یک سال اخیر نقاط درخشانی وجود دارد و فرق می‌کند چه کسی رئیس‌جمهور باشد. بخش‌هایی از گفت‌ و گوی او با سایت انصاف‌نیوز به شرح زیر است:

* در هر انتخاباتی روش معقول این است که بین گزینه‌های مطرح و یا عدم شرکت بسنجیم که چه راهی برای کشور و مردم احتمالا بهتر است. در سال ۱۴۰۳ حتما گزینه‌ی عدم شرکت منتهی به انتخاب جلیلی می‌شد که سابقه‌ی عملکرد و اظهارات او در همان انتخابات مسیر فاجعه‌آمیز آینده‌ی او در مسئولیت ریاست جمهوری را نشان می‌داد‌. بین قالیباف، پزشکیان و دیگر کاندیداها در صداقت، سوابق عملکردی و نیز آنچه در آن ایام مطرح می‌کردند با فاصله‌ی زیاد پزشکیان از دیگران بهتر بود.

* به نظر من از آنجا که همه‌ی بدخواهان ایران می‌دانند که تنها راه نجات کشور از اصلاحات تدریجی امور و یاری گرفتن از وفاق ملی و جلب نظر عموم ملت  برای حل مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی عبور می‌کند از همان روز اول حمله‌ی خارجی با ترور اسماعیل هنیه شروع شد که برنامه‌ریزی دولت را به جای توجه به حل مسائل مردم مصروف برنامه‌های دفاعی کند.

* کشاندن فضای عمومی از نشاط بعد از انتخابات و گفتمان توسعه و سازندگی به سمت حرکات دفاعی و متعاقب آن برانگیخته شدن فضای امن و آرام کشور به سمت ترورها و تهاجمات بعدی تا زد و خوردهای منتهی به جنگ و دفاع ۱۲ روزه کشور از دیگر نتایج آن بود.

* شاید اگر پزشکیان انتخاب نمی‌شد دشمنان ایران از شروع حرکت کشور به سمت توسعه و سازندگی و پر کردن شکاف‌های خطرناک بین ملت و دولت اینقدر احساس خطر نمی‌کردند که با ریسک‌پذیری زیاد و پذیرش این خسارات فراوان که ایران در مقام دفاع و بازدارنگی به آنها وارد کرد این تهاجم وحشیانه را شروع کنند.

* متاسفانه بسیاری از سخنان آقای رئیس‌جمهور پس از انتخابات حالت شعاری دارد و با عملکرد بخش‌های مختلف حتی تحت نظر دولت هم سازگار نیست. در همین مساله‌ی گفت‌وگو با اپوزیسیون از آن خالی‌بندی‌های تابلو است که خود ایشان هم می‌داند.

* من معتقدم که فرق می‌کند چه کسی رئیس جمهور باشد. حتما نقاط درخشانی در کارنامه‌ی دولت چه قبل از جنگ و چه در بحبوحه‌ی جنگ وجود دارد و می‌توان لیست بلند بالایی را از آنها تهیه کرد. و واقعا بررسی کرد که اگر رقبای پزشکیان انتخاب شده بودند در برابر این مسائل چه رفتاری داشتند.

******

آشفتگی برخی از لایحه مقابله با دروغ‌پراکنی در فضای مجازی

روزنامه کیهان نوشت:

‌ارائه لایحه دو‌فوریتی «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» از سوی دولت برای بررسی و تصویب در مجلس، با هیاهوی برخی افراطیون مدعی اصلاحات مواجه شد که اتفاقاً سوابق منفی بسیاری در انتشار اخبار و مطالب دروغ دارند. در حالی که روال قانونی در تهیه و ارائه این لایحه رعایت شده و هدف از آن، هم بستن راه شانتاژ و دروغ‌پراکنی و به‌هم ریختن امنیت روانی جامعه شده و دقیقاً راه را بر مزدوران رسانه‌ای دشمنان ملت ایران می‌بندد، عجیب است که برخی مدعیان اصلاحات علیه این لایحه برآشفتند، انگار که سر ‌و‌ سرّی با مجرمان متعمد و جریان تحریفگر و مصرّ به نشر اکاذیب دارند!

در این‌باره سعید شریعتی مدعی شد: «لایحه قضائی «مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» پُر از تعابیر و جرم‌انگاری‌های کش‌دار و موسع و فرآیندهای مغایر با قانون اساسی است. در شرایطی هستیم که هر‌چه «خلاف میل» باشد «خلاف واقع» شمرده می‌شود و با این قانون هر‌کس را که کمی خلاف‌پسند سخن بگوید دراز خواهند کرد».

آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات هم با درخواست اینکه رئیس‌جمهور لایحه را پس بگیرد، مدعی شد: «لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی، نقض حقوق ملت در فصل سوم قانون اساسی و گردش آزادانه اطلاعات است». او البته توضیح نداده که نشر اکاذیب و به‌هم ریختن امنیت مردم در کجای قانون اساسی به عنوان حق برشمرده شده است!

روزنامه هم‌میهن هم که در زمینه نشر اکاذیب و تحریف واقعیات سابقه‌دار محسوب می‌شود، نوشت: «مردمی که منتظر تحقق وعده رئیس‌جمهور مبنی بر رفع فیلترینگ بودند با یک لایحه روبه‌رو شدند که به تشدید محدودیت‌ها دامن می‌زند. درست زمانی که مسعود پزشکیان آمادگی خود را برای گفت‌وگو با اپوزیسیون مطرح می‌کند و ستار‌ هاشمی، وزیر ارتباطات از آلوده شدن شبکه کشور به دلیل استفاده از فیلترشکن‌های مجانی خبر داد، (که بسیاری آن را شروع رفع فیلترینگ تحلیل کردند) لایحه عجیبی از سوی دولت به مجلس ارسال می‌شود با عنوان «مقابله محتوای خلاف واقع در فضای مجازی». این در حالی است که محاکم بسیاری با قوانین موجود برگزار‌ شده و احکامی صادر شده است. فعالان حوزه رسانه و حقوق دیجیتال نیز درباره این لایحه هشدار دادند که تصویب و اجرای این لایحه می‌تواند فضا را برای روزنامه‌نگاران تحقیقی، افشاگران فساد و حتی کاربران فعال در زمینه شفاف‌سازی و نقد عملکرد نهادهای عمومی، بیش از پیش محدود کند».

مفهوم دیگر ادعای هم‌میهن این است که روزنامه‌نگاری آن‌هم تازه از جنس تحقیقی و افشاگری، بدون نشر اکاذیب ممکن نیست و باید نشر اکاذیب آزاد باشد! یادآور می‌شود افراطیون مدعی اصلاحات (عناصر عصبانی از لایحه اخیر) که در میان آنها محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان هم دیده می‌شود، همان کسانی هستند که سال 1378 به خاطر بررسی اصلاح قانون در مجلس و لزوم بستن راه نفوذ و جاسوسی و همچنین مقابله با فعالیت عناصر وابسته به ساواک، آشوب چند‌روزه‌ای را در تیر‌ماه همان سال با معرکه‌گیری روزنامه سلام ترتیب دادند که با استقبال نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی مواجه شد.

******

توضیحات وزارت دادگستری درباره لایحه مقابله با نشر محتوای خلاف واقع در فضای مجازی

وزارت دادگستری اعلام کرد: «لایحه مقابله با نشر محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» که این روزها واکنش‌ها و موضع‌گیری‌های متنوعی را در سطح جامعه و بخصوص در میان صاحبان اندیشه در پی داشته است، به یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در میان کارشناسان بدل شده است. بر این اساس وزارت دادگستری با هدف تنویر افکار عمومی و روشنگری در خصوص این لایحه، توضیحاتی را در این خصوص تهیه به شرح ذیل برای آگاهی عموم منتشر کرده است.

۱- ناشر یا گوینده اخبار جعلی، نادرست و یا تحریف شده که آرامش مردم را به هم می‌زند و با اخبار مسموم؛ سلامت عمومی، اقتصاد کشور، منافع ملی و روان جامعه را مختل می‌کند بر اساس هر عقلانیتی باید پاسخگوی شایعات و اخبار جعلی خود باشد بویژه در فضای مجازی که انتشار اخبار با سرعت شگفت‌آوری منتشر، و ذهن و زندگی مردم را تحت آسیب و اضطراب قرار می‌دهد. این سیاست در سایر کشورها بیش از دو دهه با تدابیر اداری و کیفریِ بسیار جدی، برای استیفای حقوق عامه دنبال می‌شود.

۲- اهمیت استقرار آسایش و امنیت روانی آنقدر مهم است که علاوه بر بنای عقلا و رویه سایر کشورها، مقام معظم رهبری دامه عزه نیز مکرر روی آن به عنوان یک رکن حقوق عامه تأکید داشته‌اند: یکی از حقوق عامّه، امنیّت روانی جامعه است. اینکه یک عدّه‌ای آنجا بنشینند و با استفاده از فضای مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیّت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، این خلاف مقتضای احیای حقوق عامّه است و قوّه‌ی قضائیّه باید وارد بشود. البتّه اطّلاع دارم که در بعضی اوقات و در بعضی از موارد دادستانی‌ها وارد شده‌اند و کارهایی هم انجام داده‌اند، لکن باید با برنامه‌ریزی و با انضباط این کار انجام بگیرد، این کار باید با قاعده انجام بگیرد. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان قضائی ،۶/ ۴/ ۱۴۰۲)

۳- به محض وصول لایحه قضائی مقابله با نشر محتوای خلاف واقع در فضای مجازی، جلسات متعددی در کمیسیون حقوقی- قضائی دولت با حضور دستگاه‌های مختلف بویژه وزارت دادگستری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت حقوقی ریاست جمهوری، معاونت زنان و خانواده، دستگاه‌های اجرایی متعدد و حضور مستمر معاونت حقوقی قوه قضائیه، با تاکید بر ضرورت تنظیم متن تنقیحی، بر اساس سه رویکرد حفظ آزادی بیان، مسئولیت پذیر کردن همه کنشگران فضای مجازی و حفظ امنیت روانی جامعه در فضای مجازی تشکیل شد.

۴- در مسیر تنظیم لایحه با مطالعات تطبیقی مفصل از تجربیات بسیاری کشورها بهره گرفته شد. در غالب این کشورها از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد انتشار اخبار جعلی یا نادرست جرم‌انگاری و بعضاً مجازات‌های بسیار سنگینی برای آنها لحاظ شده است. با این وجود نگاه تدوین کنندگان، رعایت قانون اساسی بویژه اصول ۳، ۹، ۲۰ و ۲۴ قانون اساسی بود و به همین دلیل قلمروی لایحه با تاکید بر اصل برابری و عام الشمول بودن، به درگاه‌های نشر عمومی بیش از یک هزارم جمعیت عضو (ند ۵ ماده ۱ لایحه) محدود شد. به علاوه در متن لایحه مطابق سیاست‌های کلی نظام قانونگذاری (۱۳۹۸) عبارات مبهم اصلاح و از استثنا کردن برخی نهادها تحذیر؛ و بر خود تنظیم‌گری سکوها و درگاه‌ها و پاسخگویی همه فعالان با استفاده از تجربیات سایر کشورها تاکید شد.

۵- در تنظیم متن نهایی، با رویکردی که سامانه اعتبارسنجی مرجع، موجب الزام به کنترل پیشینی نشود، سامانه به یک سامانه ثبت محور، اطلاع رسانی و با قابلیت گزارش‌گیری مردمی و پاسخ دهی مناسب دستگاه‌های اجرایی و انتشار تکذیبیه در ماده (۹) لایحه تبدیل شد.

۶- ماحصل کار که البته قابلیت بحث علمی و سازنده بر روی آن برای تأمین اهداف یادشده، همچنان باز است با ادعاهای غیرمنصفانه و کلی‌گویی‌هایی برخی مواجه شده است آن‌ها، بدون آنکه متن لایحه را خوانده باشند این متن را موجب حبس‌های طویل‌المدت و ساکت کردن همه مردم معرفی کرده‌اند، در حالی که این ادعا به هیچ وجه واقعیت ندارد. به عبارت دیگر مطابق ماده (۱۲) لایحه، اولاً چند نوع مجازات غیرقابل جمع وجود دارد که الزاماً حبس نتیجه آن نیست و در صورت بررسی قضائی، اگر مجازات به حبس بینجامد، حبس درجه شش (۶ ماه تا دو سال) در انتظاران دسته کاربرانی است که با جمع دو شرط زیر اقدام به انتشار اخبار خلاف واقع کرده باشند:

الف-عالما و عامدا نسبت به نشر محتوای خلاف واقع اقدام کنند؛

ب- انتشار در درگاه نشری باشد که بیش از یک هزارم جمعیت عضو داشته باشد.

۷- به منظور احترام به حقوق مردم و در راستای پاسخگو کردن افراد مؤثر، اگر با جمیع شرایط بند قبل، جرم مربوط توسط افراد اثرگذار، مقامات و کارکنان دستگاه‌های اجرایی و یا علیه امنیت ملی یا نظم و سلامت عمومی صورت گیرد، مجازات حسب مورد مطابق درجه بندی‌های ماده (۱۹) قانون مجازات اسلامی یک درجه تشدید می‌شود.

۸- بنابراین افرادی که لایحه را دقیق مطالعه نموده باشند و بخواهند با انصاف قضاوت کنند در می‌یابند تهیه کنندگان متن (دولت و قوه قضائیه) در جهت آرامش جامعه و حقوق مردم و جلوگیری از انتشار اخبار جعلی و دروغ که به روان جامعه آسیب می‌زند قدم برداشته اند و تصویب آن نه تنها مانعی برای آزادی بیان نیست بلکه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول (۲و۷)۳، ۹ و ۱۵۶ قانون اساسی است.

 

هراس‌افکنی رسانه اصلاح‌طلب درباره مکانیزم ماشه

روزنامه اعتماد نوشت:

اگرچه تجاوز اخیر اسراییل و امریكا در قالب «جنگ ۱۲ روزه» منجر به شكل‌گیری انسجام ملی و ترمیم نسبی شكاف دولت-ملت شده و لزوم تغییر شیوه‌های منسوخ‌شده و جلب رضایت ملموس مردم را افزایش داده، اما افزایش فشارهای اقتصادی و تعلل یا نبود سرعت و شجاعت در تصمیم‌گیری می‌تواند این سرمایه اجتماعی را دچار فرسایش كند. با اجرای احتمالی مكانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، قطعنامه ۲۲۳۱ عملا بی‌اثر خواهد شد و ایران وارد مرحله‌ای از انزوای حقوقی و اقتصادی می‌شود كه تبعات آن در كوتاه‌مدت قابل جبران نیست. دیگر نمی‌توان امیدوار بود كه با یك توافق ساده، شرایط به دوران برجام ۲۰۱۵ بازگردد. هم‌زمان، تجاوزات اسراییل و تشدید درگیری‌های منطقه‌ای، فضای امنیتی ایران را پرریسك كرده است.

در این شرایط، تكرار الگوهای گذشته راه‌گشا نخواهد بود و نیازمند بازتعریف اساسی سیاست خارجی و ابتكار عمل برای گذار موفق از شرایط بحران هستیم. اگر امروز بخشی از افكار عمومی و حتی برخی تصمیم‌گیرندگان سابق معتقدند كه فرصت‌های گفت‌وگو و مصالحه به‌دلیل نبود سرعت و شجاعت در تصمیم‌گیری از دست رفته‌اند، احتمالا سه ماه دیگر، كسانی خواهند گفت كه اگر تحرك دیپلماتیك بیشتری وجود داشت، 10سال تلاش كشور برای خروج از تحریم‌ها به هدر نمی‌رفت. بنابراین، اكنون باید كاری كرد كه سه ماه آینده، افسوس امروز را نخوریم! در بطن این بحران، دیپلماسی همچنان مهم‌ترین ابزار بازیگری ایران است. برخلاف تصور رایج كه دیپلماسی را مترادف با سازش می‌داند، دیپلماسی فعال به‌معنای بازپس‌گیری ابتكار عمل است. نخستین گام، احیای كانال‌های ارتباطی با اروپا و امریكا، در عین تعامل فعال با دیگر قدرت‌های جهانی نظیر چین و روسیه است. ایران باید نشان دهد برای دستیابی به توافقی پایدار، آماده مذاكره است و در برابر دریافت تضمین‌های واقعی، مصالحه‌هایی خواهد پذیرفت.

خروج از وضعیت پیچیده كنونی، تنها از مسیر دیپلماسی جسورانه و واقع‌گرایانه همراه با ابتكار عمل و تعامل موثر با قدرت‌های جهانی می‌گذرد. تعلل و تأخیر در تصمیم‌گیری می‌تواند كشور را وارد مسیری بازگشت‌ناپذیر كند. اكنون زمان آن است كه دیپلماسی را نه به عنوان اقدامی سازش‌كارانه و شرم‌آور، بلكه به عنوان ابزاری برای دفاع از منافع ملی بازتعریف كنیم. ایران در یكی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ سیاسی خود قرار دارد. خطر اجرای مكانیسم ماشه هم می‌تواند به تشدید انزوا بینجامد و هم بهانه‌ای برای بازآفرینی در سیاست خارجی شود. آینده، محصول تصمیمات امروز است؛ تصمیماتی كه اگر امروز با جسارت و تدبیر گرفته نشوند، فردا كشور را با هزینه‌های سنگینی روبه‌رو خواهند كرد. پیش از آنكه به نقطه بی‌بازگشت برسیم، باید اقدام كرد.

******

پیام مهمی که دوستان موسوی به وی مخابره کردند

خبرگزاری تسنیم نوشت:

 اخیراً ۳ نفر از دوستان میرحسین موسوی (مسیح مهاجری مدیر روزنامه جمهوری اسلامی، محمدرضا بهشتی فرزند ارشد شهید بهشتی و غلامرضا آقازاده وزیر نفت دوران دفاع مقدس)  با موافقت محصوران و با کسب مجوز ماموران امنیتی به ملاقات این دو  در بن‌بست اختر رفته‌اند.

طبق اعلام منابع آگاه، این سه نفر پیام دولت آقای پزشکیان  برای عدم استمرار افراط گرایی میرحسین موسوی را به وی ابلاغ و تاکید کرده‌اند که  مواضع وی منجر به پیچیده‌تر شدن روند رفع حصر وی خواهد شد.

در این دیدار خطاب به موسوی و رهنورد تاکید شده است که طرح ادعایی آنها مبنی بر تشکیل مجلس موسسان به جز منافقین و عده ای از ملی مذهبی‌ها و معدود فتنه‌گران تندروی باقیمانده خریداری ندارد.

 مسیح مهاجری، آقازاده و محمدرضا بهشتی از موسوی خواسته‌اند هرچه سریع‌تر بیانیه منافقین در حمایت از مواضع وی را محکوم کرده و به این رویکرد ناصواب خود خاتمه دهد.

همچنین میهمانان موسوی و رهنورد از آنها خواسته‌اند تا بدون به کارگیری جملات طعنه آمیز و نادرست علیه قاطبه ملت ایران که قهرمانانه در جریان تجاوز ۱۲ روزه سینه خود را در برابر دشمن صهیونیستی سپر کردند، ماهیت و جنایات این رژیم منحوس و نامشروع را محکوم کنند.

نکته مهم دیگر اینکه در این دیدار نسبت به استمرار بازی موسوی در پازل خطرناکی که اردشیر امیرارجمند با هدایت خاص دستگاه اطلاعاتی فرانسه وی را در آن  گرفتار ساخته هشدار داده‌اند. میهمانان اخیر موسوی و رهنورد تاکید کرده‌اند که تنها راه شکسته شدن بن بست اخیر بازگشت به ملت است نه استمرار بازی در سرابی که دشمنان این مرز و بوم خالق آن بوده‌اند.

******

نقدی بر سخنان عجیب پزشکیان درباره کریدوز زنگزور

سایت تابناک نوشت:

مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور ایران در جمع وزیر، معاونین، مدیران و جمعی از کارکنان وزارت امور خارجه، با اشاره به گستردگی مرز‌ها و تعدد همسایگان ایران، اظهار داشته است: «اگر گسترش روابط و همکاری‌های با همسایگان و کشور‌های منطقه را از منظری جامع ببینیم، نیاز نیست نگران برخی مسایل جزئی‌تر از جمله در موضوع گذرگاه‌های مرزی شمال غرب کشور باشیم. ما باید روابط خود با همسایگان را در چهارچوب برداشتن موانع مرزی و اتصال و پیوند گسترده اقتصادهایمان ببینیم؛ باید حساسیت‌ها را کاهش دهیم و به فکر گسترش تعاملات سازنده باشیم».

احتمالا سخنان رئیس جمهور ایران ناظر بر مباحث مطرح شده در خصوص کریدور موسوم به «زنگزور» در مرز‌های شمال غربی کشور است. اما چرا رئیس جمهور محترم احداث این کریدور را موضوعی جزئی و کم اهمیت می‌داند جای بسی تعجب و نگرانی دارد

سخنان پزشکیان در حالی مطرح شده که چند روز پیش «تام باراک»، نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه و سفیر واشنگتن در ترکیه گفته بود که یک شرکت خصوصی آمریکایی می‌تواند کنترل کریدور «زنگه‌زور» را بر عهده بگیرد تا مذاکرات صلح بین باکو و ایروان پیشرفت داشته باشد.

چند روز پیش نیز «الهام علی‌اف» رئیس‌جمهور جمهوری آذربایجان در دیدار با شرکت‌کنندگان در سومین مجمع جهانی رسانه‌ای شوشا گفته بود: «کریدور زنگزور تا بهار سال آینده به‌طور کامل آماده خواهد شد.»

در خصوص این طرح و در اظهاراتی هشدارآمیز، «مهدی سبحانی»، سفیر ایران در ارمنستان در یک نشست خبری گفته بود که «با رفع انسداد مسیر‌های حمل‌ونقل در منطقه مخالفتی نداریم، اما این امر باید در چارچوب حاکمیت و تمامیت ارضی کشور‌ها صورت گیرد».

مرداد ماه سال گذشته (۱۴۰۳) نیز آیت الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب در دیدار با نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان بر مخالفت ایران با کریدور زنگزور تاکید و اظهار کرده بودند: «جمهوری اسلامی ایران مسیر زنگزور را به ضرر ارمنستان می‌داند و همچنان بر این موضع خود ایستادگی دارد».

در خصوص اهداف پشت پرده ایجاد چنین کریدوری، علی‌اکبر ولایتی، مشاور امور بین الملل رهبر معظم انقلاب هم امروز شنبه 4 مردادماه در پیامی به مناسبت آیین نکوداشت شیخ صفی‌الدین اردبیلی گفته است: دشمنان ایران، به‌ویژه صهیونیسم جهانی و آمریکا، طرح‌هایی نظیر «دالان زنگه‌زور» را به‌عنوان پوششی برای پروژه‌های بزرگ‌تر ژئوپلیتیکی دنبال می‌کنند. 

ایران، از همان آغاز این تحرکات، با صراحت مخالفت خود را در بالاترین سطح ابراز کرد و حتی با اعزام نیرو به مرزها و برگزاری رزمایش‌های بازدارنده، نشان داد که دفاع از امنیت ملی، خط قرمز ماست. سیاست «پیشگیری فعال» به جای «واکنش منفعل»، راهبرد هوشمندانه‌ای است که جمهوری اسلامی ایران آن را در پیش گرفته است. در واقع مساله اصلی در این موضوع بحث حاکمیت بر کریدور است. باکو می‌خواهد حاکمیت این کریدور واقع در سرزمین ارمنستان در اختیار خودش باشد! این موضوع از سوی ترکیه نیز مطلوب تلقی می‌شود. البته ترکیه کنترل طرف ثالث را نیز مطلوب می‌داند به ویژه کنترل آمریکا.

با این توضیحات، سخنان پزشکیان در خصوص گذرگاه‌های شمال غرب کشور (بخوانید کریدور زنگزور) و زمان بندی آن نشان از نوعی انفعال و پذیرش احداث این کریدور توسط باکو دارد. اگر رئیس جمهور ایران سخن از نوعی کریدور کرده که منافع ایران را در نظر بگیرد جای نقدی بر ایشان نیست اما فحوای کلام «الهام علی اف» نشان می‌دهد باکو منتظر پاسخ مثبت ایران و ارمنستان نخواهند ماند و به دنبال احداث این کریدور به هر طریقی است. از سوی دیگر معلوم نیست وقتی حاصل چنین کریدوری، خفگی ژئوپلیتیک ایران و مسدود شدن مرز با ارمنستان است، منافع ایران چگونه تامین خواهد شد. حتی معلوم نیست با احداث این کریدور، جایگاه «گذرگاه ارس» چگونه خواهد بود!

همچنین رئیس جمهور این موضوع را در نظر ندارد که احداث کریدور زنگزور به مثابه امتداد ناتو در مرز‌های شمالی ایران از غرب تا شرق خزر نیز می‌شود. ترکیه (عضو ناتو) و متعاقبا ناتو از طریق این کریدور و کشور‌های جهان ترک زبان (به تعبیر اردوغان) حتی تا مرز‌های چین نیز دسترسی پیدا می‌کند. شاید این نکته هم برای آقای پزشکیان جالب باشد که احداث چنین کریدوری اهمیت کریدور‌های شرقی-غربی ایران را کم رنگ یا حتی از بین می‌برد. حتی بر بال غربی کریدور شمال-حنوب نیز تاثیر منفی خواهد داشت و نه تنها آزادی دسترسی ایران به قفقاز جنوبی (ارمنستان و گرچستان) بلکه به اروپا را در عمل مسدود خواهد کرد.

بر این اساس چنین انفعال و بی توجهی به احداث چنین کریدوری از سوی رئیس جمهور که نتیجه ای جز تضعیف ژئوپلیتیک ایران ندارد بسی جای تعجب و پرسش دارد.