بی‌حجابی علت است یا معلول؟

گروه تعاملی الف،   4020606011 ۱۵۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
بی‌حجابی علت است یا معلول؟

گروه تعاملی الف - مهرداد احمدی ورامینی:

چندی است که بحث حجاب اجباری یا قانونی، و بی‌حجابی یا حجاب اختیاری در جامعه مطرح است و حد و حصر حجاب سابق، شکسته شده است و این برای تعدادی از مومنان جای پرسش شده که علت این امر چیست؟ و افزایش بی‌حجابی را نشات و منشاءکجاست؟ و علت است این، یا معلول؟ در این جستار می‌کوشیم از تحلیل‌های سطحی، تا جاییکه می‌توانیم، چشم پوشیم و کمی ژرف تر به قضیه بنگریم:

ابتدا باید دانست که حجاب در همه جای جهان، در دوران سنت، کمابیش وجود داشته است و این را  علت آنست که در عصر سنت « اسم جمالی حق » که به « ایجاد نمایی در عالم درون ذات » می‌پردازد، اسم حاکم بر جوامع بود؛ یعنی: آنچه در جوامع سنتی شعار و شعور آن جوامع، به ویژه جوامع شرقی و اسلامی، را تشکیل می‌داد عبارت بود از: « قناعت و عبادت »؛ که آن قناعتش به حفظ وضع موجود و یا ترقیِ تدریجی ِتوام با تانی و البته برخورداری از زندگی همراه با آرامش و تراضی منتهی می‌شد و عبادتش هم در صوم و صلات متجلی می‌شد و شالوده اندیشه این شیوه معیشت بر این بود که ما در این دنیا مهمانیم و از یک هستی حقیقی آمدیم و به سوی هستی حقیقی ِوالاتر دیگری، رهسپاریم و باید با عبادت و قناعت و صوم و صلات این چند روزه را در این هستی مَجازی، آرام باشیم و صبرکنیم و شکر گوییم و بگذرانیم.

ولی در عالم مدرن، اسم مستولی« اسم جلالی حق » است که در پی « ایجاد نمایی در عالم برون ذات » می‌باشد. به سخنی ساده‌تر آنچه در جوامع مدرن شعور و شعار است؛ این است: « عشرت و پیشرفت » ... و نیز تبدیل شدن ِ انسان به موجودی خودمدار و طلبکار و تنها، در این دنیا منجر شده است. و این ندیدن ِمبدا و معاد و این معنا که انسان در فاصله دو نیستی می‌زید و این شانسی است که نصیبش شده و باید تا می‌تواند از دنیا کام گیرد و ... این هستیِ میان دو نیستی را مستانه طی کند، در دوران مدرن مسلط است.

به هر حال غرض از این مباحث این است که امروز جامعه ایران ما جامعه ای است که گرچه شعار ظاهریش « اسم جمالی » است ولی در زیر پوست جامعه و نیز درسطح جهانی، که ما هم یکی از جوامع آنیم، شعار واقعی « اسم جلالی » است. پس طبیعی است که شاهد باشیم، تضاد میان این دو اسم به تضاد ِدرون جامعه منجر شود و پیروان هر اسم خود را حق مطلق شمارند و به دیگری تازند، چرا که هر کدام به رسوم خاصی که برخاسته از اسم مسلطشان است، باور دارند. به گفته‌ای گویاتر مثلا در خصوص بی‌حجابی و حجاب داری؛ باور نداشتن به گزاره‌هایی چون: قیامت، بهشت و دوزخ و کلا اصول دین و مذهب، موجب شده، افراد از حجاب که خود زاده این باورها است دست شویند و به کشف حجاب روی نمایند و به درستی از کسی که به اصول دین چنانکه باید باورمند نیست، چگونه می توان انتظارِ اِعمال اَعمال دینی و احکام شرعیِ فرعی  را داشت؟!

البته ویژگی‌های فیزیکی شهرهای مدرن که شهرهایی است، مظهرِ « عشرت و غفلت و پیشرفت و سبقت و سرعت » و انسان‌ها در آن، در همچشمی یی همیشگی برای « تشخص و تمایز » یافتن ِمالی و مادی، خویشند؛ در افزایش بی‌حجابی و جلوه فروشی بی تاثیر نبوده است؛ شاهد مثال ما؛ این است که: هر چه بر شلوغی شهرها و شمار شهروندان افزوده می‌شود؛ در واقع بر تعداد رقیبان این مسابقه، افزوده شده است و همین؛ بر رقابت میان شهروندان در بی‌حجابی و عرض زیبایی ِاندام و تفاخر به خود و خانواده و خانه و خودرو و ... افزوده است. اگر چه عامل دیگری هم در رواج بی‌حجابی وجود دارد و آن اینکه در دوران سنت، انسان‌ها هستی را مقدس می‌دانستند که همه آن محجوب در « اسمای حق تعالی » بود. ولی در دنیای مدرن، انسان دیگر هیچ محجوبیتی برای هستی قایل نیست و از تمام امور عالم کشف حجاب و قداست‌زدایی نموده و بنابراین لاجرم از زنان نیز محجوبیت زدایی و کشف حجاب شده و این نتیجه طبیعی فرایندی است که بشر برای بیرون رفتن از سایه سار « اسم جمالی حق »، به سمت و سوی سایه « اسم جلالی حق » در مدرنیته شروع کرده و اکنون در ظل « جلالیت حق » می‌زید.

اما اگر بخواهیم از بی‌حجابی و نوش خواری بشر، کمی بکاهیم و گامی به سوی قداست و محجوبیت ِحداقلی برداریم، راه آن ساختن جامعه‌ای است، که شعار واقعی و حقیقیش « اسم اعظم » باشد، یعنی: « ترکیبی از اسم جمالی و اسم جلالی حق تعالی ». و این کاری است بسیار صعب و سخت؛ ولی اگر همت نماییم و پیروان هر دو اسم، کمی کوتاه آیند و دیگری را درک نمایند و باور کنند که خوشبختی و رستگاری تنها در ساختن دو سرای، دنیا و عقبی، و زیستن در زیر سایه سار« اسم اعظم حق » میسر است، چه بسا بتوان از وضعیت نامناسب فعلی که برخاسته از تک چشمی و  نشستنی طولانی در ظل و ذیل اسم جلالیست نجات یافت و یقینا بشر در این طریق به مدد منجی ِموعود محتاج است. باشد که چنان شود.