«تابستانی با پروست»؛ ماتیاس چوکه؛ ترجمه ناصر غیاثی؛ نشر نو نگرش انتقادی به شاهکارها

دریا امامی،   4020507064

ماتیاس چوکه، نویسنده و فیلمساز سوییسی را شاید بتوان بیش از هر چیز با نگاه نقادانه‌اش به فلسفه‌ی رمان و ارتباط مخاطب با نویسنده شناخت. او در کتاب «ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و در گذر» که به فارسی نیز ترجمه شده است، مسأله‌ی کارکرد ادبیات در زندگی انسان مدرن را مطرح می‌کند و شخصیت‌ها و ماجراهای داستانش را حول همین محور شکل می‌دهد.

نگرش انتقادی به شاهکارها

«تابستانی با پروست»

نوشته: ماتیاس چوکه

ترجمه: ناصر غیاثی

ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402

102 صفحه، 60000 تومان

 

***

 

ماتیاس چوکه، نویسنده و فیلمساز سوییسی را شاید بتوان بیش از هر چیز با نگاه نقادانه‌اش به فلسفه‌ی رمان و ارتباط مخاطب با نویسنده شناخت. او در کتاب «ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و در گذر» که به فارسی نیز ترجمه شده است، مسأله‌ی کارکرد ادبیات در زندگی انسان مدرن را مطرح می‌کند و شخصیت‌ها و ماجراهای داستانش را حول همین محور شکل می‌دهد. برای او چه در عرصه‌ی داستان و چه در حوزه‌هایی همچون تئاتر و سینما که حضوری فعال در آن‌ها داشته‌ است، برانگیختن مخاطب و پویایی رابطه‌اش با مؤلف اولویتی فرای تصور دارد. او می‌کوشد در آثار دیگران نیز همین مسأله را پی بگیرد و آخرین اثری که از او منتشر شده یعنی «تابستانی با پروست» هم بر پایه‌ی همین رویکرد پیش می‌رود. او در این کتاب به بررسی رابطه‌ی خواننده‌ی حرفه‌ای با مجموعه‌ی «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» می‌پردازد.

رمان چند جلدیِ «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته»، نوشته‌ی مارسل پروست یکی از آثاری است که در هر زمانه‌ای خوانش‌ها و تفاسیر خاص خود را به همراه داشته است؛ رمانی که نقطه‌ی اتصال ادبیات کلاسیک به مدرن محسوب می‌شود و از ابعاد و نقطه نظرهای بسیار متفاوت و متعددی می‌توان به آن نگریست. این کتاب نه تنها در مجلد‌های مختلف قصه‌های مجزای خود را دارد، بلکه در مجموع روایت‌گر دوره‌ی گذار مهمی از ادبیات است. ادبیاتی که دوره‌ی متلاطم قرن نوزده را پشت سر گذاشته و وارد عصری مدرن در قرن بیستم شده است. اما فارغ از این‌ها نیز این اثر پروست حرف‌های بسیاری در زمینه‌ی انسان‌شناسی و روانکاوی دارد، حتی پیش از آن‌که مفاهیم نوین این چنین رشته‌هایی در قرن بیستم تثبیت شوند. ماتیاس چوکه تلاش می‌کند به شکلی موجز اما جامع به این جنبه‌های متکثر از کار پروست در کتابش بپردازد.

چوکه کتاب را از منظر مخاطبی عام می‌آغازد و به‌تدریج بر پیچیدگی کار می‌افزاید. در ابتدا گویی تنها قرار است یک نویسنده به مطالعه‌ی یکی از مهم‌ترین آثار ادبی تاریخ بپردازد و از تجارب شخصی‌اش برای مخاطب بگوید، اما هرچه متن پیش‌تر می‌رود، رویکرد چوکه حرفه‌ای‌تر می‌شود. او در تابستانی با خود قرار می‌گذارد که تمامی مجلدهای کتاب «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» را با ترجمه‌ی آلمانی‌اش بخواند و خود را ملزم به این کار می‌داند، چون مطالعه‌ی این اثر از نظر او جزء ضروریاتی است که هر نویسنده و در مقیاسی عام‌تر، هر مخاطب جدی ادبیات باید آن را دنبال کند.

رویکرد این نویسنده‌ی سوییسیِ آلمانی‌زبان در انتقال تجاربش به این شکل است که برای هر یک از دست‌اندرکاران این کتاب از پروست، اعم از مترجم، ناشر، ویراستار و حتی محقق و پروست‌شناس، نامه‌ها و یادداشت‌هایی می‌نویسد و از مشاهدات و مکاشفاتش درباره‌ی متن به آن‌ها می‌گوید. البته این متن‌ها در بسیاری موارد با طرح پرسش‌هایی برای رفع ابهام درباره‌ی متن پروست همراه هستند و درصدد آن‌اند که به نویسنده و مخاطب درباره‌ی بسیاری از موارد گنگ و بی‌پاسخ مانده‌ی این رمان رهنمودهایی بدهند. گاهی این موارد ابهام جزئی‌ترند و به کلمات و شکل به‌کارگیری‌شان در متن مربوطند و گاه در سطحی بسیار وسیع‌تر و در حوزه‌ی تعبیر و تفسیر اثر مطرح می‌شوند. بدیهی است که پاسخ‌گویی به هریک از آن‌ها متخصصی ویژه می‌طلبد که چوکه کوشیده در این مجموعه یادداشت‌ها به سراغ آن‌ها برود و نظر کاربردی و فنی هر یک را جویا شود.

ترتیب پیشروی ماتیاس چوکه در متن «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته»، از آسان و جزئی به سخت و کلی است. به همین‌خاطر است که ابتدا به سراغ مترجم این اثر می‌رود و می‌کوشد بفهمد آیا این ترجمه از فرانسوی به آلمانی راه درستی را پیموده و قادر بوده روح نوشتار پروست را به زبان مقصد منتقل کند یا نه؟ چوکه موارد زیادی در متن آلمانی می‌یابد که بار فصاحت و پیچیدگی اضافی بر اثر سوار کرده و فهم را برای مخاطب دشوارتر از آن چیزی که باید باشد نموده است؛ هرچند این‌‌ها مانع برقراری ارتباط مؤثر میان خواننده و کتاب نمی‌شود. او به عنوان مخاطب پیگیر و علاقمند راه خود را باز می‌کند و پیش می‌رود و معتقد است هر مخاطبی در مواجهه با این کتاب، ناگزیر راهی همانند او طی خواهد کرد.

اما از بازی‌های زبانی پروست و آن پیچ‌وتاب کلامی‌اش نیز در این اثر نباید غافل بود. چوکه این نکته را به خوبی درک کرده و به تمامی خوانندگان این رمان نیز آن را توصیه می‌کند. او در جایی از نوشته‌هایش به صراحت از نیت پروست برای ساختن نظام زبانی خاص سخن می‌گوید و بر این باور است که برای پروست زبان و فرم بیان، بر قصه پیشی گرفته است و خواننده گاه و بی‌گاه در طی رمان آن‌قدر محو لحظات و توصیفات خاص پروستی می‌شود که پیرنگ داستان را به فراموشی می‌سپارد. این مسأله یکی از بزرگ‌ترین تجاربی است که خواننده در مطالعه‌ی این رمان بلند پروست با آن دست و پنجه نرم می‌کند و باید که هوشیاری خود را در برابر آن از دست ندهد و خطوط قصه و زبان را به موازات هم دنبال کند.

آن‌چه بیش از هر چیزی این کتاب را مهم و متمایز می‌کند، نگاه انتقادی ماتیاس چوکه به عنوان یک مخاطب ریزبین و تحلیل‌گر به رمان «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» است. او فارغ از این‌که رمان پروست چه جایگاهی در تاریخ ادبیات دارد به نقد بی‌پروای آن می‌پردازد و دیدگاه خود را درباره‌ی نحوه‌ی نزدیک شدن مؤلف به پدیده‌های مختلف در این رمان با صراحت بیان می‌کند. او کلیشه‌های رایج درباره‌ی پروست و این مجموعه را پس می‌زند و از مخاطبانش نیز دعوت می‌کند به پروست با تفکری انتقادی بنگرند و استقلال خود را در مطالعه‌ی این اثر حفظ کنند. درواقع اگر خواننده هم‌راستا با چوکه در متن پروست گام بردارد، جهان معنایی خاص و منحصربه‌فرد خود را از این اثر خواهد ساخت.