حجة الوداع؛ تبیین حج و تعیین ولایت

  4020416021
حجة الوداع؛ تبیین حج و تعیین ولایت

نویسنده: علی متقیان
هوای مسیر گرم و سخت بود. کاروان‌ها پس از اعمال حج راهی دیار خود شده بودند. امسال حجی متفاوت انجام داده‌اند. درکنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله)؛ به دور از حشو و زوائد جاهلیت؛ حجی ابراهیمی. درحج امسال تمامی امتیازهای قومی و قبیله‌ای حذف شده بود. فرقی بین

حج گذار قرشی ، با دیگر قبیله‌ها گذاشته نشد. تمام امتیازهای خود ساخته زیر پا گذاشته شد. حتی انحصار خرید لباس احرام از قبیله خاص هم، برداشته شد.

حج گذاران در خانه دوست، بار دیگر لباس دنیا را از تن بیرون ، لباس آخرت به تن کردند. بدون استثنا با لباس احرام و یکدست از مسجد الحرام به سوی وادی عرفان و شناخت(عرفات) حرکت کردند. همه در کنار پیامبر خدا بدون استثنا روز عرفه درعرفات وقوف کرده، حضور داشتند. وهمه باهم، یک شکل و بدون لباس شهرت، در وقوف وادی مشعر الحرام، همراه با رسول خدا شدند. در این وادی، با جمع‌آوری سنگ‌ریزه، مسلح شدند تا فردا سلاح بردست به جنگ شیطان رفته و نفس شیطانی درون و برون را زیر پا بگذارند.

شب را در بیابانی محشرگونه، بدون هیچ سرپناهی گذراندند. پس از اقامه نماز صبح، منتظر فرمان برای حرکت به سرزمین قربانی نفس شدند. فرمان حرکت صادر شده، چه بعد نماز صبح باشد و چه با طلوع خورشید. مهم اطاعت امر الهی با مهر تائید رسول خداست. مهم این است که عبدالله باشی و مطیع رسول الله. نه جلوتر از رسول خدا عزیمت کنی و نه از فرمان او عقب نشینی داشته باشی.

فرمان حرکت صادر شد. همه به سوی سرزمین آرزوها حرکت کردند. سرزمینی که بایستی با سلاح از قبل تهیه شده، محکم و با

عقیده ای استوار ، به جنگ شیطان رفت و شیطان درون و برون و شیطان رانده شده از درگاه الهی را به نیت قرب الی الله از خود دور کرد. وقتی در کنار رسول خدا و در جهت تایید رسول خدا، شیطان بزرگ را از خویش راندی، با مهر تایید پیامبر خدا اجازه می‌یابی تا به قربانگاه بروی. قربانگاهی که جدّ اعلای همین رسول، در جهت اطاعت امر الهی آماده شد تا فرزند دیر به دست آمده اش را در راه خدا قربان کند. فرزندی که در مسیر فرمان الهی صبر پیشه می‌کند و به پدر راهکار ارائه می‌دهد که مطیع امر اله باش و من صبر خواهم کرد.

در این سرزمین، هم پدر در جهت رضای حق از«فرزند» گذشت و هم فرزند در جهت فرمان حق از «جان». اینحا بود که «فهدیناه ذبحاً عظیماً» آمد. ذبح عظیم چه بود؟….آیا گوسفند آسمانی هم وزن فرزندی بود که پدرش اورا در جهت اطاعت امر خدا به قربانگاه برد و چاقو بر گلو یا پشت سرش گذاشت. مطمئن باش رمز دیگری داشت. باید

ذبیح الله بماند و نسل او ادامه یابد تا پیامبر خاتم(ص) از این نسل به دنیا بیاید و این حرکت را تثبیت کند.

با اجازه رسول نسل ذبیح الله، حاجیان قربانی خود را در جهت رضای خدای احد و واحد به قربانگاه بردند و اجازه یافتند با تراشیدن موی سر، بندگی خویش را تثبیت کنند. وقتی موی سر را هدیه کردی، نشان از اطاعت و بندگی داری. موی سر را که دادی، آماده‌ای در جای خود ، سرهم بدهی. هرچه داریم از آن اوست و امانت را بدرستی به اهلش باید سپرد. در این حج، اعمال همه یکسان بود و قومی بر قوم دیگر برتری نداشت، وقوف در منی در کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک صحنه ماندگار است.

همه در کنار پیامبر، در روزهای یازده و دوازدهم وقوف می‌کنند و هر روز در سه مرحله به جنگ شیطان می‌روند و در عقبه منی پای صحبت و رهنمودهای پیامبر می‌نشینند. اعمال منی تمام شد و مجوز خروج از منی به سمت مکه از سوی پیامبر صادر شد. همه به سوی کعبه حرکت می‌کنند، تا در کنار رسول خدا آنچه مقرر می‌دارد، اعمال حج را کامل کنند.

حج با اعمالی که پیامبر انجام داد، به اتمام رسید و مهر تایید بر آن گذاشته شد و تا ابد برای مسلمانان جهان ماندگار شد و همه ساله میلیون‌ها دل داده، مسیر حج را از سراسر جهان پی نموده، برای انجام مناسک حج ابراهیمی که به مهر تایید رسول الله رسیده را به جای آورند. حجی که یادگار ابراهیم و اسماعیل بود، توسط پیامبری از نسل اسماعیل به انجام رسید و قانونی شد برای انجام فریضه حج ابراهیمی و اسماعیلی، برای همه پیروان دین پیامبر خاتم(ص). حجی را که با پیامبر خدا شروع کرده بودند. به انجام رسید و مناسک حج تمتع کامل شد، با اتمام اعمال حج ابراهیمی و پس ازوداع باکعبه، حاجیان به سمت دیار و خانه خود حرکت کردند.

در گرمای شدید راه، به محلی رسیدند که حاجیان اجبار داشتند راه را تغییر داده و از توفیق ادامه همراهی با پیامبر بازمانند. در این چند راهی، هرکس بایستی راه خود را برای رسیدن به مقصد انتخاب کند. به یمن برود یا به عراق و یا به مدینه و یا به شام. اینجا برای رسیدن به مقصد، انتخاب راه لازم است. اما در این محل، با فرمانی راه آینده ترسیم شد. راهی که کمتر به آن می‌اندیشیدند و اگر در دل حال و هوایی داشتند که داشتند، به زبان نمی‌آوردند. در این مسیر، فرمانی ابلاغ شد گران‌سنگ با مقایسه‌ای سخت‌تر:«یا ایها الرّسول بلغ ما انزل الیک من ربک». امر الهی است و باید ابلاغ کرد. چه ابلاغی؟…. ابلاغی که:«وان لم تفعل کما بلغت رسالته» را به دنبال دارد.

این چه ابلاغی است که عمل به آن مساوی است با طول عمر رسالت؟ بیست و سه سال رنج و مشقت، ۱۳ سال سختی و مقاومت و پذیرش شکنجه در مکه، قبول هجرت و گذشتن از محل زندگی، و بعد ۱۰ سال جهاد و شکست و پیروزی و شهادت در راه خدا. چه مقایسه سختی! ابلاغ یک فرمان و اجرای یک دستور الهی، برابری کند با ۲۳ سال فعالیت سخت و جانفرسا!

چاره‌ای نیست، اطاعت واجب است. امری مهم پیش آمده است. اجرای یک دستور در برابر بیست و سال تلاش و کوشش و دعوت. چه فرمانی است که اثر ابلاغ و توجه به آن، همسنگ همه دوران رسالت است. تازه نکته دیگری هم دارد:«والله یعصمک من الناس». تضمینی هم بابت اجرای این ابلاغ آمده است. چه تضمینی؟!….ما شما را از مردم‌حفظ می کنیم. چرا حفظ از مردم؟!…. مردمی که در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در این دوره چنان به اطاعت نشسته‌اند که اطاعت از رسول را اطاعت خدا می‌دانند و به دستور او ایمان دارند و او را به خود اولویت می‌دهند. خداوند می‌خواهد از چه مردمی پیامبرش را حفظ کند؟

کمی صبر لازم است. پیامبر دستور توقف می‌دهد. رفته‌ها برگردند، نرسیده‌ها برسند، حاضرین اجتماع کنند. چه امر مهمی پیش آمده در این بیابان، در کنار یک برکه، بر سرچند راهی!…. وقت نماز شد. همه به امامت پیامبر به نماز ایستادند. پس از ادای فریضه ظهر، باید امری واجب اجرا شود. همه منتظر این ابلاغ هستند. با دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) ازجهاز شترها منبری برافراشته شد. پیامبر در بالای منبر قرار گرفت. به صورتی که همه حاجیان که به دستور او حج گذاشته بودند و در این اجتماع عظیم حضور داشتند،همه جمع شدند و حضرت را در بلندی مشاهده می کردند.

پس پیامبر خطبه‌ای خواند. خطبه‌ای عجیب! او پس از حمد و ثنای الهی، چندین بار احتجاج کرد. از جمع مسلمانان حاضر سؤال می کرد و پاسخ می شنید. خدماتش را بیان فرمود و از جمع حاضر تایید گرفت. حاضران همگی به پذیرش نظر حضرت رای مثبت داده،اعلام قبول کردند. بعد به فرمان الهی اشاره فرمود:«یا ایها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربک». آیه ابلاغ را قرائت فرمود و سپس دستان علی بن ابیطالب را بلند کرد و فرمود:«اَلا من کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ یعنی هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست. ولایت وامامت را به علی(علیه‌السلام) انتقال داد و سپس دعا فرمود که: خداوندا دوست بدار آن که علی را دوست دارد و دشمن بدار آن که علی را دشمن دارد.

پیامبر خطبه را این‌گونه ادامه داد:«مَعاشِرَالنّاسِ ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیهِ»؛ آی مردم! این علی برادر و وصی و نگهبان دانش من و جانشین من در میان امت و پیروان من و مفسر کتاب خدا که مردمان را به سوی اوست.

سپس به وظایف امامت پرداخت و فرمود:«إِنَّما أَکمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکمْ بِإِمامَتِهِ»؛همانا خداوند دین خود را با امامت علی ع کامل فرموده است. او در بخش دیگری از خطبه فرمود:«هذا عَلِی، أَنْصَرُکمْ لی وَأَحَقُّکمْ بی وَأَقْرَبُکمْ إِلَی وَأَعَزُّکمْ عَلَی»؛این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک‌ترین و عزیزترین شما نزد من است.

و در جای دیگر خطبه نیز اینگونه فرمود:«إِنّی قَدْبَینْتُ لَکمْ وَأَفْهَمْتُکمْ، وَ هذا عَلِی یفْهِمُکمْ بَعْدی»؛ من پیام خدا را برایتان آشکار کرده، تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه می‌کند. «أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. أَلاوَإِنَّی قَدْ بایعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایعَنی». اینک شما را می‌خوانم که پس از پایان خطبه، با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده، به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید، من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدای عزّوجل، برای امامت او پیمان می‌گیرم.

پس از اتمام خطبه ومراسم بود که آیۀ «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن» نازل شد و اعلام شد که کافران دیگرمایوس شدند. چرا که مدعی بودند با از میان رفتن پیامبر خاتم، دیگر کسی نیست و می توان به دین اسلام خاتمه داد. نزول این آیه نشان می دهد که امامت در اسلام استمرار دارد و کافران از این استمرار ناامید شدند.

پس از خطبه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معرفی علی بن ابیطالب به‌عنوان «امیرالمؤمنین»، یکایک همراهان اعمّ از صحابی خاص، دیگر صحابه و یکایک حاجیان با امام علی(علیه‌السلام) بیعت کردند و امامت را به ایشان تبریک گفتند و پذیرا شدند. استمرار این بیعت و انجام آن در حضور پیامبر(ص) سه روز طول کشید. دین اسلام پس از این ماجرا و استمرار امامت و ناامیدی کافران با نزول آیه«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً» کامل شد.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این مراسم، مسؤولیت بزرگی را به عهده حاضران گذاشت. این مسؤولیت برای حاضران تنها نبود. برای همه کسانی که تا قیامت از این ماجرا اطلاع پیدا می کنند، وظیفه سنگین این بود که: «تنتهوا الی قولی»، سخن مرا درباره امامت بفهمید «و تبلغوه من لم یحضر» و آن را به کسانی که حاضر نیستند، برسانید و«تامروه بقبوله عنی» و از طرف من از آنها بخواهید قبول کنند. امرپیامبر(صلی الله علیه و آله) به حاضران برای ابلاغ و اطلاع رسانی این واقعه بزرگ، مسؤولیتی سخت عظیم است که پیامبر عظیم الشان به دوش همه حاضران در صحنه و دیگرانی که حضور ندارند و بعد ها و سالهای بعد می شنوند، گذاشته است و همه شاهدان ماموریت پیدا کردندتا آنچه را که دیده و شنیده اند، برای دیگران بازگو کنند. با این دستور، این جمعیت وسیع که قصد دارند به دیار خود باز گردند، همچون راویان صادق و خبرنگاران، ماموریت دارند علاوه بر شرح اعمال حج، واقعه متمم و کامل کننده حج را برای مردم باز گو کنند.

واگذاری مسؤولیت ابلاغ امامت از سوی پیامبر به حاضران و تاکید بر فهم واقعه و قبول آن نشان از مسؤولیتی بزرگ برای همه مسلمانان تا ابد دارد که وقتی به نقل از شاهدان واقعه شنیدند، باید امانت دارانی باشند که صادقانه آنچه را دیده و شنیده اند را ضمن قبول و عمل به آن، برای دیگران به درستی بازگوکنند تا ماجرای معرفی حضرت علی (علیه‌السلام) به عنوان جانشین پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) به فراموشی سپرده نشود و انحرافی در دین پدید نیاید. به هر تقدیر، مراسم به پایان رسید و هر کس به سمت شهر خویش حرکت کردند. با دو پیام ویژه؛ یکی انجام مناسک حج که پیامبر به آنان آموخت و الگویی شد برای انجام حج در طول عمر دین مبین اسلام و دیگری انتخاب امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) به امامت و جانشینی رسول خدا در مراسم غدیر خم. هر دو پیام، اطاعت امرالله و ابلاغ رسول الله بود و هر دو پیام همچنان باقی است و برکات آن استمرار دارد. یکی را حجة الوداع نامیدند و دیگری را عید غدیر و عیدالله اکبر.