چرا به اینجا رسیدیم؟

  4011130027 ۱۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

ایران اولین کشور دنیا نیست که دچار کسری بودجه و تورم بالا شده است. پس کشور‌های دیگر چگونه و با چه ابزار اصلی از علم اقتصاد برای مهار تورم و مدیریت اقتصاد خود استفاده می‌کنند و چرا دولتمردان ما از استفاده از همان ابزار عاجر هستند و بدنبال طرح‌های غیر علمی مانند فروش تراکم یا افزایش سود موهوم بانکی یا حالا مولد‌سازی هستند؟ 

چرا به اینجا رسیدیم؟

گروه تعاملی الف – علی امیری فراهانی

چرا به اینجا رسیدیم؟ برخی به ظاهر سازندگی‌ها و طرح‌های جدید و بدیع اقتصادی با ظاهری علمی و البته عامه پسند و در کوتاه مدت قابل دفاع و در واقع در میان مدت و بخصوص بلند مدت بسیار مخرب و فاجعه بار هستند.

برای نمونه به طرح شهردار بعد از جنگ تهران در دهه شصت و هفتاد باید اشاره کنیم که چون مردم نیاز به دیدن تغییر و و تحول و سازندگی! در تهران دارند و شهرداری بودجه و پول کافی ندارد پس با یک طرح بدیع! و بی‌سابقه در دنیا که از حمایت دولت سازندگی هم برخوردار شد تصمیم گرفتند که قوانین ملی شهرسازی و معماری یک ملت را تحت عنوان فروش تراکم بفروش برسانند! و بعد با الگو شدن ان طرح برای سایر شهرداری‌های بزرگ و کوچک و حتی بخش‌ها و روستا‌ها معماری و زیست بوم یک ملت ۸۵ میلیونی امروز برای همیشه از بین رفت و مشکلات و ابر چالش‌هایی و هزینه‌های کمرشکنی بر پیکر محیط زیست و ترافیک و قیمت خانه و زمین و از همه بدتر اختلاف طبقاتی برای ملت ایران بوجود اورد که همه شاهدیم و متأسفانه به سادگی قابل برگشت و ترمیم نیست. 

از این نمونه‌ها بسیار می‌توان مثال اورد. مانند افزایش سود موهوم بانکی در دوره اول دولت اعتدال تا ۲۷ درصد که باعث متلاشی شدن سیستم بانکی و در نتیجه افزایش شدید نقدینگی شد که در ادامه بحث به آن بیشتر خواهیم پرداخت تا کاهش استقلال سازمان برنامه و بودجه به یک معاونت و متلاشی کردن استقلال و کارکرد صندوق‌های بازنشستگی در دولت مدیر جهانی و تا بر هم زدن سیستم شایسته سالاری علمی آموزش عالی به سیستم سهمیه سالاری یا گسترش بی‌رویه و بی‌کیفیت و بی‌برنامه آموزش عالی که نتیجه انها بدنه کارشناسی ضعیف امروز کشور در همه زمینه‌ها است تا جایی که مثلاً فلان وزیر دارای تحصیلات تکمیلی در این سیستم اموزش ترجیحی! می‌فرمایند با یک میلیون تومن سرمایه می‌توان اشتغال پایدار ایجاد کرد.

حالا خبر حفر ۵۹ هزار چاه اب غیر مجاز برای تأسیس و ابیاری باغ‌ها در ساحل دریاچه ارومیه و صد‌ها هزار چاه دیگر در دشت‌های ایران برای خودکفایی سریع! کشاورزی که تصور می‌شد اب چاه‌ها و قنوات همیشگی است و منابع اب یک ملت را به استانه پایان رسانده یا چرای بی‌رویه میلیون‌ها دام در مراتع کشور در دهه شصت و هفتاد برای خودکفایی که الان وضع بازار گوشت کشور را می‌بینید و.... بماند. 

اینکه روستای خودمان سی سال پیش دو گله داشت ولی الان چند خانوار بهره بردار باقیمانده برای تغذیه چند رأس دام خود چشم به جو و علوفه اکراین و هند و ارژانتین دارند. بیاد می‌اورم وقتی در ان سال‌ها از متولیان و مؤسسان دانشگاه ازاد می‌پرسیدیم برای اشتغال این همه فارغ التحصیل تدبیری شده می‌فرمودند خوب. ان‌ها استاد می‌شوند و به دانشجویان جدید اموزش می‌دهند! اوج غیر علمی برخورد کردن با مسائل و چالش‌های کلان را می‌توان از همین جمله پی برد. 

البته فقط در ایران شاهد این طرح‌های ناپخته و شبه علمی نیستیم. همین روز‌ها شاهد زلزله دلخراش ترکیه و سوریه استیم. همین روند‌ها در ترکیه هم باعث شد که بر روی گسل فعال اناطولی شرقی ده‌ها سد با طرفیت ده‌ها میلیارد متر مکعب دریاچه پشت انها ساخته شود که اگر حتی هیچ ارتباطی با افزایش فشار و تحریک گسل و تشدید بزرگی زلزله نداشته باشد حداقل ساختن ده‌ها سد و کشت و صنعت و کارخانه مواد غذایی و صنعتی و جذب میلیون‌ها نفر کارگر و خانواده ان‌ها به حوالی این گسل عین بد دانشی است همانطور که انتقال صنایع فولاد مبارکه از بندرعباس و ساحل خلیج فارس به ایران مرکزی نهایت کار بی‌مطالعه و بخشی نگری بوده. از اصول برنامه‌های امایش سرزمینی این است که گسل‌ها باید جمعیت زدایی شود نه اینکه بر بار و صنعت و جمعیت حوالی ان‌ها افزوده شود. 

ژاپن هم علم و هم تکنولوژی و هم توان مالی و هم بازار ساخت و فروش ده‌ها برج بلند نظیر دوبی را دارد ولی دولت ومدیریت علم محور ومسول ژاپن انقدر مآل‌اندیش است که هرگز ریسک ساخت چنین مراکزی را به ملت ژاپن تحمیل نکند ولو اینکه مثلاً بتواند در تخفیف گرانی مسکن در توکیو یا شهر‌های ژاپن بسیار مؤثر باشد. 

با این مقدمه و از همین زاویه اجازه می‌خواهم به طرح جدید مولد‌سازی و کلاً شرایط کلان اقتصاد و معیشت ملت ایران بپردازیم. طرح مولد‌سازی که الان مطرح می‌شود با احترام چیزی جز تکرار شکست خورده همان طرح‌های بظاهر کارشناسی شده و درامدزا! که معرفی شد نیست ولی بمراتب تکاندهنده‌تر و با اثار مخرب ماندگار بیشتر. تکاندهنده از این منظر که اگر مثلاً سی یا چهل سال پیش تجربه و دانش کافی در میان دولتمردان برای حکمرانی و تصمیم‌گیری سیستمی و همه جانبه نگردر پهنه یک کشور نبود ولی الان قاعدتاً باید باشد. ولی وقتی باز شاهد طرحی می‌شویم که تمام دلسوزان و کارشناسان داخلی به ان ایرادات اساسی قانونی و حقوقی و تخصصی و اقتصادی و سیاسی و توسعه‌ای وارد می‌کنند نشان از عمق ضعف و غیر قابل دفاع بودن چنین طرح‌هایی دارد. 

مهمترین و در واقع تنها دلیل اصلی حامیان اقتصادی این طرح همان بحث تأمین کسری بودجه عظیم دولت و لزوم فروش سریعتر اموال دولتی برای تأمین کسری بودجه دولت و نهاد‌ها است که اگر دیر‌تر اقدام کنیم دیگر چاپ پول و نقدینگی کاملاً از کنترل خارج می‌شود و حتی شاهد ابر تورم خواهیم بود. ولی این متولیان و این مدافعین هرگز و هرگز توضیح نمی‌دهند چرا انها و دولت‌های قبلی ایران بدنبال حل ریشه‌ای مسله کسری بودجه و تورم نیستند؟ چون اگر به ان سؤال پاسخ داده شود دیگر نیازی به این طرح‌های عجیب و غریب و غیر علمی و از روی اصطرار نخواهد بود. ایران اولین کشور دنیا نیست که دچار کسری بودجه و تورم بالا شده است. پس کشور‌های دیگر چگونه و با چه ابزار اصلی از علم اقتصاد برای مهار تورم و مدیریت اقتصاد خود استفاده می‌کنند و چرا دولتمردان ما از استفاده از همان ابزار عاجر هستند و بدنبال طرح‌های غیر علمی مانند فروش تراکم یا افزایش سود موهوم بانکی یا حالا مولد‌سازی هستند؟ 

در علم اقتصاد مهمترین ابزار دولت‌ها برای کنترل و مدیریت اقتصاد کشور‌ها که بار‌ها امتحان خود را پس داده از جمله همین عبور اروپا و المان از زمستان سخت را می‌توانیم به زبان ساده در چهار دسته و راهکار خلاصه کنیم و تلاش خواهیم کرد که توضیح دهیم چرا یک به یک ان‌ها در ایران متأسفانه با بد دانشی غیر قابل استفاده شده: 

۱- سیاست‌های پولی (بالا و پایین اوردن نرخ سود بانکی)

۲- سیاست‌های قیمتی و عرضه و تقاضا در جهت افزایش بهره وری

۳- سیاست‌های مالیاتی

۴- تعامل و دیپلماسی و تجارت فعال با بازار‌های جهانی در سایه همزیستی سیاسی

بهترین و اخرین نمونه استفاده از این ابزار همانطور که گفته شد عبور کشور‌های اروپایی و در رأس ان‌ها المان از بحران عظیم تورم و انرژی در زمستان سخت تدارک دیده شده توسط پوتین برای اروپا است. دولت‌های اروپایی به همراه کانادا و امریکا در سه سال اخیر بخاطر هزینه‌های وحشتناک تحمیل شده به اقتصاد ان‌ها از ناحیه پاندمیک و بعد بحران اکراین بعد از ۴۰ سال یکبار دیگر با تورم بالا و کمبود انرژی و بخصوص گاز و قیمت‌های بالای ان مواجه شدند. ۴۷ درصد گاز طبیعی المان از روسیه تأمین می‌شد و ناگهان ان گاز قطع شد. 

اما این دولت‌ها مانند المان برای کنترل و مهار تورم ابتدا نرخ سود بانکی را بالا بردند. نتیجه طبیعی ان کاهش فعالیت اقتصادی و کاهش تقاضا و مهار مصرف بود. قیمت مسکن در کانادا بخاطر افزایش نرخ سود بانکی در همین ششماه بین ۲۰ تا ۵۰ درصد کاهش یافته و همچنان ادامه دارد. بعد بخاطرکمبود و گرانی گازو نفت از مکانیزم قیمت‌ها استفاده بهینه کردند. مصرف گاز در المان در دی ماه امسال ۲۶ درصد از ناحیه صرفه‌جویی شرکت‌ها و خانه‌ها برای کاهش هزینه قبوض نسبت به دی ماه سال گذشته کاهش یافت و مصرف بنزین و گازوییل ۱۳ میلیون بشکه‌ای در روز امریکا تا ده درصد نسبت به سال پیش کاهش یافته. 

از آنطرف قیمت بالای گاز منجر به افزایش شدید عرضه از سایر مناطق دنیا به اروپا و المان و تلاش برای تولید بیشتر از منابع دیگر مانند انرژی باد شد. گاز مایع ازامریکا و نروژ و الجزایر و حتی محموله‌هایی که سال‌ها پیش توسط چین با قیمت‌های بسیار پایین از قطر و استرالیا پیش خرید شده بود بخاطر سود بیشتر توسط بازرگانان چینی دوباره به اروپا سرازیر شد که خود ناشی از همان دیپلماسی و تعامل مثبت سیاسی و هم زیستی مسالمت‌امیز حتی با رقبا المان و اروپا با دنیا بود و نتیجه ان تکمیل ذخیره‌سازی ۲۵ میلیارد مترمکعب یا یک چهارم مصرف سالانه المان شد( ایران متأسفانه حتی یک میلیارد مترمکعب ذخیره‌سازی گاز ندارد و با وجود هزاران میلیارد سرمایه‌گذاری و تعیین شرکت و مشاور برای ساخت منبع ذخیره در حوالی قم کاش اقای زنگنه که ۱۶ سال وزیر نفت بود گزارش می‌داد چرا نشد؟! ) و در نهایت کاهش قیمت گاز از اوج ۳۵۰ یورو در واحد در تابستان به حدود ۵۰ یورو در اوج زمستان سخت است.

و البته باز قیمت‌ها برای شهروندان فشار سنگینی می‌اورد. اینجا بود که دولت‌های المان و اروپا وارد شدند و با ابزار سیاست‌های مالی(بخشش و کاهش‌های مالیاتی و افزایش دارمد مالیاتی از شرکت‌های بزرگ انرژی و جابجایی این ردیف‌ها و ضرایب و درامد‌های مالیاتی و باز توزیع ان بصورت دادن یارانه‌های کمکی و فوق‌العاده مستقیم به مصرف‌کننده ونه تولید‌کننده که باعث خارج شدن منطق فعالیت اقتصادی تولید‌کننده‌ها در اقتصاد المان شود) بصورت اساسی از فشار بیشتر قیمت‌ها بر مردم و مصرف‌کننده‌ها کهستند. حالا می‌بینید که المان و اروپا و امریکای شمالی براحتی عنان تورم سرکش را در دست گرفتند و تورم بتدریج شروع به کاهش کرده بدون اینکه نفت و گاز خانه‌ای یا کارگاهی قطع بشود یا بحران عظیم و سختی بوجود ‌اید. 

این ابزار در واقع دارو‌ها و روش‌های اصلی شناخته شده و استاندارد علم اقتصاد برای مهار تورم یا کمبود و کنترل مسیر اقتصاد‌های کلان و دولت‌ها است. اما سؤال اصلی این است که چرا در ایران نمی‌توانیم از این ابزار استفاده کنیم؟ مسله این است که بخاطر سال‌ها استفاده نادرست از این ابزار و عدم دانش کافی یا بد دانشی این ابزار در اقتصاد ایران از کاملاً از حیز انتفاغ افتاده. برای نمونه همین ابزار تغییر سود بانکی. 

اخیراً اقای مسعود نیلی که سال‌ها مشاور اصلی اقتصادی دولت اقای روحانی و بیشتر دولت‌ها و معاون سازمان برنامه و بودجه بوده با هشدار نسبت به ابر تورم در اقتصاد ایران فرمودند که نا ترازی بانک‌ها و در نتیجه افزایش شدید نقدینگی عامل اصلی تشدید تورم از سال ۹۷ (دوره دوم اقای روحانی)و افزایش تاریخی ان از متوسط ۲۰ درصد به ۴۰ یا ۵۰ درصد کنونی شده است. ولی‌ایشان هرگز به عنوان مشاور ارشد اقتصادی دولت اقای روحانی به نقش خود در تأیید یا سکوت و انفعال در برابر سیاست افزایش دستوری و دکترین سود‌های موهوم تا ۲۷ درصدی نظام بانکی توسط اقای دکتر طیب نیا وزیراقتصاد دوره اول اقای روحانی اشاره نمی‌کنند که باعث تیر خلاص به سیستم بانکی و متلاشی شدن کارکرد این مهمترین ابزار دولت‌ها برای دخالت در کنترل و مدیریت کلان اقتصاد شد. 

البته اقای طیب‌نیا با افتخار اعلام کردند (حالا تأثیر تعامل مثبت ایران با غرب در مذاکرات وین در ان دوره بماند) که با این اقدام‌ایشان در تاریخ علم اقتصاد سابقه نداشته کشوری توانسته باشد تورم را در عرض دو تا سه سال تک رقمی کند! البته ‌ایشان درست می‌گویند. چون اصولاً این روش غیر علمی کنترل تورم در علم اقتصاد واقعی جایی ندارد که کشوری قبلاً از ان استفاده کرده باشد و بیشتر شبیه همان اقدام مخرب فروش تراکم و قوانین ملی شهرسازی یک ملت است که باز غیر ممکن است که در کشوری که قانون و مدیریت و علم حاکم باشد ان تجربه را یافت. دوستانی هم که در مقام دفاع از دولت کنونی می‌فرمایند دولت قبل نرخ دلار از ۳ هزار تومن به ۹ برابر و حدود ۲۷ هزار تومن افزایش یافت و می‌فرمایند ولی الان حتی دو برابر نشده اشاره نمی‌کنند که چهار سال اول ان دولت به دلیل همین سود موهوم و البته ‌امید بازار به مذاکرات وین قیمت ارز در حدود ۳۵۰۰ تومن ثابت مانده بود.

برای نگارنده و حتی یک شخصی که اصلاً اقتصاد نخوانده هم بسیار اسان است که به اقای صالح ابادی یا فرزین و خاندوزی راهکار بدهد که سود بانکی را ۶۵ درصد اعلام کنید و شخصاً تضمین می‌دهم در دو سال دیگر و در استانه انتخابات ۱۴۰۴ نرخ تورم به زیر ۸ درصد می‌رسد. (همان معجزه!‌ای که الان بانک مرکزی روسیه دارد انجام می‌دهد و با بالا بردن دستوری نرخ سود با وجود تحریم و جنگ ارزش روبل و میزان تورم را دستوری کنترل کرده) اما بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این جایی است که اقایان طیب‌نیا و نیلی (و البته مقامات مالی روسیه) باید پاسخ بدهند. زمانی بالا بردن نرخ سود برای کنترل سالم و علمی تورم یک کشور جواب می‌دهد که سیستم بانکی ان به طور کامل و مطلق سودده باشد و بانک‌ها تنها و تنها با سودی که در دادن تسهیلات می‌دهند سود سپرده‌گذاران را تأمین کنند. نه با اضافه برداشت‌های سنگین و نجومی این بانک‌ها از بانک مرکزی و در واقع با چاپ پول و نشر کهکشانی نقدینگی! بروید امار ناترازی بانک‌ها را ملاحظه کنید که هر چند ده‌ها سال است که وجود داشت ولی در همین دوره ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ شروع به رشد انفجاری کرد که تأثیرات ان را از سال ۱۳۹۷ در تورم ۴۰ درصدی و بیشتر خود را نشان داد و ترامپ و دستگاه سیاست خارجی او با علم به همین موارد و ضعف‌ها وارد فاز فشار حداکثری شدند. 

مولد‌سازی در واقع شکل حزن‌انگیز دیگری از افزایش دستوری نرخ سود به ۲۷ درصد یا بیشتر برای حل مشکل امسال و سال دیگر دولت و ایجاد دستاورد نمایشی است تا به انتخابات ۱۳۹۶ و حالا ۱۴۰۴ برسیم و و بعد از ان خدا بزرگ است و مشکل مسئولان اینده است و ما به بهانه عشق به کار دانشگاهی ( عضویت هیئت مدیره فولاد مبارکه ) در سال ۱۳۹۶ یا عشق به کار قضایی در سال ۱۴۰۴ از مسئولیت ‌شانه خالی کنیم. 

پس می‌بینید که دولت کنونی عملاً قادر به استفاده از اولین و مهمترین ابزار برای کنترل تورم و نقدینگی یعنی افزایش نرخ سود در اقتصاد نیست. ولی متأسفانه ابزار دوم که بسیار در اقتصاد برای کنترل کسری بودجه و تنظیم بازار مهم است هم عملاً استفاده از ان غیر ممکن شده است و ان بحث قیمت و فروش ثروت‌های ملی به قیمت واقعی ان به بازار و اقتصاد است. از بنزین و گاز و برق و گازوییل و اب نان تا دلار حاصل از صادرات ثروت ملی نفت. 

الان با توجه به گران شدن اخیر دلار قیمت بنزین و گاز و برق و گازوییل و اب و نان در ایران ارزانترین در دنیا حتی ارزانتر از ونزویلا شده است. این فاجعه به معنی کامل و واقعی کلمه است. دولتی که نتواند و قادر نباشد این ثروت‌های ملی را به نیابت از ملت به قیمت واقعی خود بفروش برساند و ان را صرف هزینه بهینه توسعه و حقوق و رفاه ملت کند هیچ شانسی برای کنترل معنادار و مدیریت کارامد اقتصاد ندارد. شما نمی‌توانید این اقلام را تقریباً مجانی بفروش برسانید یا بصورت رانت در اختیار مثلاً تولید‌کننده ولی در واقع واردکننده قطعات و مونتاژ‌کننده ان بگذارید و انتظار داشته باشید تورم و اقتصاد با مدیریت جادویی و هیئتی حل شود. الان دولت کنونی بخصوص بعد از وقایع اخیر انقدر توان اقناعی و سرمایه اجتماعی خود را از دست داده که غیر ممکن است که بتواند به سوی منطقی کردن و واقعی کردن قیمت این اقلام که مهمترین درامد دولت‌ها و در نتیجه ملت است بروند. 

مگر می‌شود قیمت گازوییل در اروپا و برخی کشور‌های همسایه ایران تا ۲۰۰ یا ۳۰۰ برابر ایران باشد ولی بتوان بودجه دولت با ان همه خرج و ان همه نهاد مصرف‌کننده برای هیچ و ان نظام مالیاتی که در ان سرمایه‌داران اصلی و نهاد‌های عریض و طویل به بهانه‌ها و معافیت‌های فرمایشی مختلف از پرداخت مالیات واقعی استنکاف می‌کنند و دولت منتخب! نه اراده و نه توان محدود کردن و پاسخگو کردن ان‌ها را ندارد تأمین کرد.

البته الان خوانندگان محترم به حق فریاد خواهند زد که پس حقوق را که باز جزء پایین‌ترین‌ها حتی در اسیا است چرا بیان نمی‌کنید. این دوستان صد در صد حق دارند. در چند ده سال گذشته مدیران اقتصادی و وزرا اقتصادی انقدر اصلاح قیمت‌ها را بد و سیاسی و از روی گذراندن روز اداره کردند که نتیجه ان برای ملت فقط تورم بالاتر بود و مردم حق دارند به هرگونه بحثی برای اصلاح قیمت‌ها حتی اگر تمام برندگان نوبل اقتصاد دنیا و علم اقتصاد دنیا به ان توصیه کنند بد بین باشند. چون تجارب تلخی از این اصلاح قیمت‌ها دارند. 

ولی به این خوانندگان باید گفت دلیل اصلی حقوق پایین نیروی شاغل ایرانی همین قیمت‌ها است. عملاً تمام مردم ایران دارند قیمت این اقلام را به جهانی می‌پردازند ولی درامدی که باید از فروش این ثروت‌های ملی داشته باشند عملاً وجود ندارد و در نتیجه حقوق یک کارمند یا کارگر از پایین‌ترین‌ها در دنیا است. برای این گفته سند هم داریم. چه سندی بهتر از این که مثلاً گازوییل و بنزین و گاز و برق و اب و... که اقلام اصلی و هزینه اصلی حمل و نقل سنگ اهن و ‌دان مرغ و خوراک دام و کارخانه‌ها تولید این اقلام است را تا سیصد برابر کمتر به کارخانه‌ها و بخش فولاد و پتروشیمی و خودرو و دارو و لوازم خانگی و مرغداری و دامداری و لبنیات و بستنی و ماکارونی و.... کشور تقدیم می‌کنیم ولی این کارخانه‌ها محصول خود را به قیمت جهانی و حتی چندین برابر ( خودرو‌سازی و لوازم خانگی با توجه به کیفیت) به مصرف‌کننده ایرانی تحمیل می‌کنند. در واقع مردم ایران اگر نیک ببینند دارند همان قیمت جهانی برای بنزین و گازوییل و گاز و ارد را می‌پردازند بدون اینکه کوچکترین منفعتی از ان ببرند و این تفاوت عظیم را خودتان حدس بزنید چه دست اندکارانی دارند به اسم خود می‌زنند. همان‌هایی که از واقعی شدن اقتصاد و نرخ دلار و بنزین و گازوییل به بهانه حمایت از مصرف‌کننده یا کارگران بخش‌های خودرو‌سازی و لوازم خانگی و.... جلوگیری می‌کنند! 

قطعاً حالا دوستان که محبت کردند و وقت گذاشتند خواهند گفت خوب! این‌ها که همه ما کمابیش می‌دانیم و لیستی از چالش‌ها بود. پس راه حل چیست؟ در پاسخ این دوستان باید بگوییم دقیقاً کل این متن در واقع راه حل بود! راه حل همان بازگشت از مسیر چند ده ساله این اشتباهات بنیادین و بازسازی این ابزار و کارشناسانی حاذق و با تجربه که بتوانند از این ابزار استفاده کنند. غیر از این باشد بسان کشتی در اقیانوس خواهیم بود که ناخدایان ان می‌خواهند بدون سیستم ناوبری. بدون رادار. بدون قطب نما و بدون ستاره بخاطر ابر‌های مه الود اهمال و بددانشی سال‌ها و حتی بدون ارتباط با سایر کشتی‌ها راه خود را به خشکی و بندر مقصد پیدا کنند. قطع بدانید با هر حرکت از روی ازمون و خطا (مولد‌سازی) نه تنها به مقصد نزدیک‌تر نخواهیم شد بلکه حتی از کشتی‌های دیگر هم باز هم دور‌تر و بیشتر به حاشیه خواهیم رفت.

برخی دوستان خواهند گفت که زمان می‌برد. غمگینانه باید بگوییم بله. زمان می‌برد و کار بسیار دشوار و سترگی است. مگر می‌شود دهه‌ها طرح‌های غیر علمی و شبه علمی و مقاومت ذینفعانی که در پناه ان‌ها به همه چیز رسیدند را بی‌مهابا در اقتصاد یک کشور اجرا کرد و بعد انتظار داشت مثلاً با تغییر یک ریس بانک مرکزی همه مسائل حل شود. می‌بینید که در سال‌های گذشته چهار رئیس بانک مرکزی (همتی کمیجانی صالح ابادی و فرزین) عوض شدند ولی باز نرخ دلار صعودی است و رکورد می‌زند. چون این رؤسای بانک مرکزی با فرض داشتن دانش کافی باز هیچ ابزاری برای کنترل کسری بودجه و نقدینگی ندارند الا قرض گرفتن بیشتر و چاپ پول و نقدینگی بیشتر که خود باعث ادامه سقوط ارزش پول ملی می‌شود ولو ۴۰ ریس بانک مرکزی دیگر عوض شود. در سال اینده نقدینگی کشور از حدود ۶۵۰۰ تریلیون در پایان امسال به نزدیک ۹ هزار تریلیون تومن می‌رسد. برای اینکه‌امید داشته باشیم قیمت دلار را بتوانیم برای سال اینده در حدود ۷۰ هزار تومن تثبیت کنیم باید درامد ارزی امسال ما حداقل صد تا ۱۲۰ میلیارد دلار باشد. غیر از این باشد تشدید بیشتر قیمت‌ها و تورم گریز ناپذیر است. 

خلاصه باید به همه دلسوزان میهن هشدار چند باره و مکرر داد. برای حل یا تخفیف همه این چالش‌ها هیچ چاره‌ای نیست جز بازگرداندن کشتی اقتصاد طوفان‌زده به مسیر درست علمی و امتحان پس داده در چین و ژاپن تا المان و اروپا و امریکا و اخیراً حتی ویتنام و اندونزی و هند. عوض دادن انواع دکترین بستن تنگه‌ها یا ‌امید زمستان سخت و دردناک برای دیگر کشتی‌ها هیچ اولویتی برای ملت ایران بالاتر از تقویت و مقاوم‌سازی ساختار‌های زیربنایی کشور نیست. چه سقف خانه‌های مردم بر روی صد‌ها گسل از گسل ری و مشا تا گسل‌های زاگرس و کرمان و اذربایجان تا ساختار‌های بانکی و شاخص‌های اقتصادی و زیرساخت‌های انرژی اب و کشاورزی و صنعتی.... همه مسئول هستیم و مقامات و مدیران بمراتب مسئول‌تر. ده‌ها سال است که خطر زلزله در ایران گوشزد می‌شود ولی باز با مصیبت زلزله خوی روبرو هستیم. 

البته اینکه ریاست جمهوری فلان روزنامه مبدع دکترین بستن تنگه‌ها صحبت از حرکت قطار پیشرفت و توسعه برای تقویت روحیه مردم و جو عمومی کنند تا حدودی قابل درک است. ولی فاجعه انجا خواهد بود که واقعاً خود این مقامات هم به این گفته‌ها اعتقاد و اعتماد داشته باشند و به خطیر بودن واقعی وضع اقتصاد و معیشت مردم ایران که می‌تواند خدای نکرده (مانند چند ماه اخیر) تبعات گسترده امنیتی و تمامیتی برای کشور داشته باشد واقف نباشند. بسیار ساده انگارانه است که وقایع چند ماه اخیر ایران را به چند شبکه ماهواره‌ای یا حجاب و نوع پوشش ان کاهش دهیم که اگر حتی مرتبط هم باشد باید دید چرا چند شبکه ماهواره‌ای می‌توانند در کشور مؤثر باشند. اما در واقع این‌ها همه از حرکت و فعال شدن گسل‌های مشکلات اقتصادی و معیشتی و ناامیدی برای حل بهینه انها حکایت دارد. در خبر‌ها امده که مصرف سرانه گوشت ملت ایران به عنوان اولین کشور دنیا از نظر منابع نفت و گاز به چهار کیلوگرم در سال رسیده در حالیکه مصرف سرانه گوشت فلسطینی‌ها و غزه‌ای‌ها ۲۲ کیلو گرم است. همین نشان می‌دهد که تا کجا در افکار و امال و دکترین‌های خود غرق شدیم و از واقعیت و مسیر درست سایر کشتی‌ها دور شدیم. 

در اینجا با تشکر از دوستانی که صبوری کردند و این یادداشت را تا به اینجا دنبال کردند اجازه می‌خواهم تنها بصورت فهرست‌وار اسیب‌هایی را در مورد تحلیل و کارشناسی صورت گرفته پیرامون سه موضوع دیگر که همگی بخاطر ضعف سیاست‌های کلان خارجی با سرنوشت اقتصاد و معیشت کشور در هم تنیده شده و بر زندگی و اینده مردم ایران فشار بیشتر وارد می‌کند و بنوعی به بن‌بست رسیده بپردازم. دکترین زمستان سخت برجام و تحریم‌ها و اکراین. 

اولین اسیب بزرگ در ذهنیت کارشناسان و تحلیلگران داخلی و حتی خارجی در حد پوتین و ترامپ که از میانه شرکت ساختمانی و معاملات املاکی به میانه سیاست واقعی حاکمیت امریکا و غرب پرت شده بود، این است که: مرجع و رفرنس و منابع نظرات و تحلیل‌های همگی انها نشریات و رسانه‌های غربی است. این بزرگترین اشتباه است. رسانه‌های غربی و حتی مواضع رسمی سیاستمداران غربی هرگز و هرگز انعکاس دهنده برنامه‌های واقعی و ارزیابی‌های اطلاعاتی و فنی و مکنون انها نیست. هرگز! مورد ان هم همین زمستان سخت.

کارشناسان و تحلیلگران و مشاوران تیم سیاست خارجی ایران و حتی روسیه چنان تحلیل‌ها و نگرانی نشریات و رسانه‌های اروپا و امریکا را در مورد وحشتناک بودن کمبود گاز و انرژی برای اروپا بولد و بزرگ کردند که خیلی از مشاوران اصلی به تصمیم سازان در مسکو و حتی تهران نوید می‌دادند که با قطع گاز روسیه اروپا مجبور به کنار امدن و دادن امتیاز است. فرهنگ حاکم بر جوامع غربی و حتی مردم عادی انها چنان شکل گرفته که انها هرگز مکنونات قلبی و اهداف واقعی و ارزیابی‌های خود را بصورت علنی مطرح نمی‌کنند و حتی از اعلام مواضع صوری در جهت منحرف کردن و به اشتباه انداختن شما از برنامه‌های اصلی خود استفاده می‌کنند. از همین رو ترامپ که بار‌ها گفته بود که اطلاعات و دانش سیاسی خود را از مطبوعات و تلویزیون گرفته به شکل نه چندان محترمانه به بیرون در‌های کاخ سفید و سیاست امریکا پرت شد یا پوتین که هرگز در غرب زندگی نکرده ناگهان خود را در شرایطی می‌بینید که اروپا برای همیشه قید نفت و گاز روسیه را‌ زده و الان در مهلکه اوکراین تنها شده. اما در نقطه مقابل بایدن و سیاست‌های او نمای کامل و دقیق یک سیاستمدار کاملاً پیچیده و کاربلد در قلب حاکمیت واقعی امریکا و رابط و مجری سیاست‌های کلان تنظیمی این محافل ست و می‌بینید به چه راحتی و با زبان نرم هم بر روسیه و هم بر چین و ایران فشار‌های بسیار سنگین و استراتژیکی آورده. 

به عنوان مثال با همین سیاست هوشمند کردن تحریم‌ها نفت روسیه را تحریم ثانوی نکردند ولی در برابر سقف قیمتی ۶۰ دلار گذاشتند که حالا روسیه مجبور است که نفت خود را که تحریم نیست ولی با ۳۰ تا ۴۰ دلار و نصف قیمت به بازرگانان طماع چینی و مالزی و هندی بفروشد. همین فشار بس سنگینی بر اقتصاد ایران می‌اورد. درست است که صادرات نفت ایران امسال نسبت به زمان ترامپ افزایش یافته ولی وقتی بازرگانان چینی و هندی براحتی و بدون هیچ خطر و ریسکی می‌توانند نفت غیر تحریمی روسیه را به نصف قیمت جهانی بخرند ببینید که برای قبول ریسک دور زدن تحریم نفت ایران چه اندازه بیشتر از ایران نسبت به روسیه تقاضای تخفیف سنگین می‌کنند. در مقابل نفت روسیه و ایران و ونزویلا همچنان به بازار حتی بیشتر از گذشته سرازیر می‌شود بدون اینکه سود این دولت‌ها از فروش نفت خود بیشتر از سال پیش شود! همین است که دولت می‌فرماید فروش نفت ما در این ۱۸ ماه چند برابر شده ولی نمی‌فرمایند به چه قیمتی و همین می‌شود که مردم می‌گویند پس چرا همه قیمت‌ها دارد رکورد می‌زند! کوتاه سخن اینکه شانس رسیدن ایران یا روسیه یا چین و ونزویلا با ترامپ به مصالحه و کاهش تنش بسیار بیشتر از شانس مصالحه با بایدن و دمکرات‌های به ظاهر دیپلمات و منطقی است. 

در مورد برجام یا نگرانی از غنی‌سازی و حتی برنامه‌های موشکی و پهبادی ایران یا امکان استفاده پوتین یا کیم از بمب اتمی یا همین بالون‌های چینی هم همین داستان صدق می‌کند. غرب و رسانه‌های ان‌ها در یک دستور کار خیلی پیچیده اما با منطقی ساده فقط بدنبال ایران هراسی یا روس هراسی و چین هراسی بمنظور پیش بردن هدف اصلی که همان تحریم و محدود‌سازی رقبا چه در سطح جهان مانند چین و روسیه و چه در سطح منطقه مانند ایران هستند. اطمینان داشته باشید که اگر انها واقعاً نگران واقعی و ضعف واقعی در برابر این تهدیدات داشتند اصلاً ان را بیان نمی‌کردند و تلاش می‌کردند بی‌سر و صدا و با مذاکره و دادن امتیاز ان را حل کنند. ایران حتی اگر غنی‌سازی را به ۹۰ درصد برساند باز وقتی فتوا داریم که هرگز به سوی ساخت و نگهداری ابزار باز دارنده اتمی نمی‌رویم و از ان مهمتر تا زمانیکه ایران از ان پی تی خارج نشده و عملاً هیچ اقدام مشخص و جدیدی را برای این احتمال انجام نمی‌دهد انها هیچ نگرانی ندارند. اما با تبلیغ زیاد خطر غنی‌سازی یا برنامه موشکی و... بدنبال پیش بردن و تقویت برنامه اصلی خود که همان تحریم بلند مدت اقتصادی و صنعتی و دیپلماسی و البته فروش پیش از پیش انواع ضد موشک و ضد هوایی و... به ژاپن و تایوان و کره جنوبی و کشور‌های حاشیه خلیج فارس و.... هستند. الان روسیه هم متوجه شده که در چه مهلکه و تله‌ای افتاده و چین تلاش می‌کند با وجود فشار و تحریک زیاد همچنان ارامش را حفظ کند و وارد تله نشود. 

البته اگر پوتین و مشاوران او که هرگز در غرب زندگی نکردند و واقعاً تصور می‌کردند که نگرانی نشریات غربی یا حتی ستون‌نویس‌ها و سخنران‌ها و مقالات تئوریسین‌های مشهور انها از کمبود انرژی براستی بازتاب دهنده نگرانی اصلی محافل تصمیم‌گیری غربی و ضعف‌ها و توانمندی‌های بسیار پیچیده فنی و اقتصاد انها است عجیب نیست. ولی از فعالین سیاسی که در امریکا بدنیا امدند و تا ۲۵ سالگی انجا بودند و حالا مشاور اصلی تیم سیاست خارجی شدند ندانستن این موارد بسیار عجیب است! امریکا و اروپا بخوبی و مطلقا می‌دانند که پوتین و کیم قبل از هر چیز منطقی هستند و غیر ممکن است که از سلاح اتمی یا شیمیایی استفاده کنند. همین است که هر روز بیشتر روسیه و کره شمالی را در تحریم و فشار قرار می‌دهند. هدف پوتین و کیم که الان دختر خود را هر روز به روی صحنه می‌اورد ادامه حفظ حاکمیت خود است. استفاده از هرگونه بمب اتمی یا کاری که منجر به جنایات جنگی بشود هرگز در این راه کمکی به انها نمی‌کند. 

از همین زاویه اسیب بزرگ دومی که در بین تحلیلگران و مشاوران اصلی تصمیم سازان کشور است همین نگاه خطی بر اساس امار منابع غربی یا تحلیل‌های نشریات غربی است. به عنوان نمونه مطرح می‌شود که بهترین راه برای ایجاد فشار به غرب بستن تنگه هرمز است. حالا حتی اگر قبول کنیم که از نظر حقوق بین‌الملل و امکانات فنی و نظامی بستن تنگه هرمز به همان راحتی بستن کانال سویز یا کانال پاناما که متعلق به ملت و دولت مصر و پاناما است باشد این تحلیلگران بسیار کاربلد! مانند همان کسانی که به پوتین مشاوره دادند که گاز خود را به اروپا قطع کن تا اروپا اوکراین را در سینی به ما اهدا کند اصلاً محاسبه نکرده‌اند که ایا طرف هم ساکت می‌نشیند و می‌اید به دست و پا می‌افتد؟ ایا این تحلیلگران می‌دانند که ۷۰ درصد نیاز غذایی ملت ایران مستقیم(گندم و روغن و شکر و... ) و غیر مستقیم (دان مرغ و علوفه و جو برای تولید گوشت مرغ و دامداری‌ها و... ) از بنادر امام و بندرعباس به ایران وارد می‌شود. ایا می‌توانند تضمین دهند که اگر تنگه مطابق نظر ان‌ها بسته شد ان‌ها کشتی‌های بزرگ اقیانوس پیما حامل غذا و محصولات اساسی به مقصد ایران را از همه اقیانوس‌ها حتی اقیانوس منجمد جنوبی! با تضمین و حفاظت به بندر امام و بندر عباس می‌رسانند تاکمبود غذا باعث بحران‌های عظیم امنیتی برای ملت و نظام نشود؟ قطعاً خیر و قطعاً از همین رو است که نه امریکا و نه اروپا این نقشه‌ها را در حد همان تهدید پوتین یا کیم برای استفاده از سلاح اتمی ارزیابی می‌کنند و در واقع از این تهدیدات برای پیش بردن و تقویت برنامه اصلی یعنی تحریم و تضعیف ملت ایران استفاده می‌کنند. 

سومین اسیب بزرگ نداشتن قدرت تحلیل از همین داده‌ها و اطلاعات محافل غربی بصورت صحیح است. برای نمونه مانند همین مولد‌سازی یک ماشین حساب بدست می‌گیریم و امار محافل غربی را که مثلاً امریکا ۲۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت دارد و تا ۵ سال دیگر با این نرخ بهره‌برداری نفتش تمام می‌شود و ان را به تصمیم سازان کشور منتقل می‌کنند. این عزیزان حتی نمی‌دانند که ۲۰ میلیارد ذخیره نفتی امریکا مربوط به منابع نفت متعارف است که فقط دو تا سه میلیون بشکه در روز نفت تولیدی امریکا از ان است. تولید ۱۴ میلیون بشکه از نفت و میعنات نفتی و گازی امریکا و نیمی از تولید گاز یک تریلیون متر مکعبی امریکا که ان را در سال‌های اخیر به بزرگترین صادر‌کننده گاز مایع کرده شیل نفتی است که بکلی جدا از این ذخایر است و ذخیره ان در پوسته زمین نامتناهی و بنا بر بد بینانه‌ترین تخمین‌ها در خود امریکا از ۸۰۰ میلیارد بشکه تا چند هزار میلیارد بشکه است! وقتی این‌ها را ندانیم تصمیمات و ارزیابی‌های کاملاً اشتباه گرفته می‌شود.

خلاصه از این افسانه‌ها که برخی تحلیلگران و کارشناسان و سیاسیون امروز ما که اموزش سیاسی و اطلاعات این عزیزان در دهه چهل و پنجاه و اوج جنگ سرد و تبلیغ چپ‌ها علیه اروپا و امریکا بدون به روز شدن در مورد جهان بشدت متحول امروز و به سان فکت و وحی منزل است بسیار است که برای روشن شدن و روشنگری برای هر یک در جهت ارزیابی بهتر و تدوین استراتژی متناسب و بهینه نیاز به یادداشت مفصل‌تری است. مانند این افسانه که امریکا و اروپا بدنبال ارزانی نفت هستند پس با یک اخم ما اسمان انها تار می‌شود. هرگز. در دهه چهل و پنجاه شمسی بله. ولی ان‌ها در دهه سوم قرن ۲۱ بدنبال نفت ۶۰ تا ۷۰ دلار هستند که بتوانند انرژی باد و خورشید و شیل را پیش ببرند. 

یا اینکه مثلاً سرمایه‌داران غربی ترسو هستند و حاضر نیستند پول و خطر کنند و با یک تهدید پوتین از اوکراین و یا بیم انها از یک موشکباران وسیع پایگاه‌های انها عقب می‌نشینند. سرمایه‌داران غرب به پول اهمیت فراوان می‌دهد از همین رو است که اعتبار و حیثیت سیاستی هم برای آنها بسیار مهم است چون می‌دانند سرمایه دار و بازرگانی که توان و اراده دفاع از خود و دوستانس (اوکراین و یازده سپتامبر و کویت) خدشه بردارد شانسی برای حفظ سرمایه و پولش هم ندارد. حاکمیت سرمایه‌داری اگر لازم باشد صد‌ها هزار سرباز خانواده‌های امریکا و اروپا و تریلیون‌ها دلار سرمایه را به جنگ می‌فرستد ولی حاضر به از بین رفتن اعتبار خود نیست. 

یا افسانه دیگر اینکه سرمایه‌داران در امریکا و اروپا مالیات نمی‌پردازند یا کمتر می‌پردازند. حتی بسیاری از مردم خود امریکا و اروپا نمی‌دانند که سرمایه‌داران دارند مالیات بسیار بسیار بیشتری از مالیات متوسط مردم می‌پردازند ولو اسناد مالیاتی آنها مبلغ پرداختی مالیات را صفر اعلام کند. دانستن اینها مهم است چون به ما یاداور می‌شود چرا دیگر امریکا با شیل نفتی یا اروپا با انرژی باد علاقه‌ای به دفاع از امنیت مسیر‌های انرژی از خاورمیانه به نفع چین ندارند و چین مجبور است برای حفظ منابع انرژی مورد نیازش با عربستان و امارات که رقبای ما در منطقه هستند روابط ویژه برقرار کند و یا چرا اقتصاد المان و اروپا و امریکا و پول یورو و دلار قدرت جهانی دارد و به این راحتی تنها با مانور و میل کرملین یا پکن متزلزل نمی‌شود. 

با پوزش بخاطر طولانی شدن سخن پایانی را می‌آوریم. همگی شاهد تصاویر دلخراش زلزله ترکیه که نتیجه حرکت گسل اناطولی شرقی که خود ادامه گسل ۱۸۰۰ کیلومتری زاگرس از جاسک تا مرز ترکیه است بودیم. همیشه بزرگان دین و هوشمندان ما به ما توصیه کردند که تلاش کنید همه را با خود همراه داشته باشید حتی رقبا و آنهایی که دوستشان نداریم. چون همیشه شرایط در زندگی نرمال نیست. برای ان روز‌هایی که خطر و فاجعه است ممکن است که به داشتن دوست و همراه بیشتر یا حداقل دشمن کمتر نیاز داشته باشیم. کشور‌ها هم همین هستند. دوستانی که می‌گویند تنگه را ببندیم و با دشمنان و رقبا چنین و چنان کنیم ایا واقفند وضع ساختمان‌ها و تعداد گسل‌ها فعال و غیر فعال در ایران و وضع اقتصاد و بودجه و امکانات و روابط خارجی کشور و... اگر بدتر از ترکیه نباشد قطعاً بهتر نیست. اگر از همین فردا فقط به دنبال بزرگترین اولویت کشور که شخصاً تصور می‌کنم همان مقاوم‌سازی و مهندسی‌سازی و علمی‌سازی سقف‌های مردم ایران زمین است در بهترین شرایط نیاز به ۵۰ سال زمان داریم و خود ان هم منوط به بازسازی ساختار علمی و قدرت اقتصادی و بودجه و بانک‌ها و ترمیم روابط با سایر کشتی‌ها ولو ازشان خوشمان نیاید است. 

مسئولیت بس بزرگ و خطیری است. چندین دهه حداقل از زلزله دلخراش منجیل و بم و میلیون‌ها هشدار کارشناسان دلسوز را از دست دادیم. اقداماتی شده و قطعاً نمی‌شود گفت همه ساختمان‌ها ساخته شده در این سال‌ها مشکل دارد ولی وقتی زلزله خوی و اهر و کرمانشاه و ساختمان‌های نوساز تخریب شده با زلزله‌های بمراتب ضعیف‌تری از زلزله ترکیه یا طبس را می‌بینیم متوجه می‌شویم که هرگز این اقدامات کافی نبود و فقط مقاوم‌سازی اصولی و مطمئن ۵۰ سال و سرمایه بسیار هنگفتی نیاز است. ولی تا به ان برسیم نیاز به تقویت و تجهیر بسیار مدرن و گسترده دفاع غیر عامل برای خدای نکرده آن واقعه بزرگ است و بیاد داشته باشیم بعد از پاندمی اخیر و جنگ اکراین و انواع و اقسام درگیری‌های داخلی و جنگ‌ها منطقه‌ای و.... دنیا دیگر توان و اراده کمک گسترده به مناطق بحران‌زده یا فجایعی مانند زلزله ترکیه را ندارد و فقط باید کشور‌ها و ملت‌ها به ‌امید خود و توان اقتصادی و سازماندهی خود باشند. ببینید پاکستان تلاش کرد تا اراده سیاسی خود در افغانستان را به مردم و کشور‌های همسایه و غربی از امریکا تا ناتو و هند در قدرت گرفتن طالبان (نیروی بومی منطقه به قول اقای ظریف! ) تحمیل کند و نهایتاً موفق شد و از امدن طالبان در افغانستان هیچکس به اندازه پاکستان خوشحال نشد. ولی الان کشتی اقتصاد پاکستان بدلیل قطع کمک و همراهی همان کشور‌ها بدلیل این سیاست در استانه فروپاشی و غرق کامل است. تک بعدی و خطی نگاه کردن به مسائل همین قجایع را می‌افریند. 

خلاصه برای روسیه و پاکستان و کره شمالی و ونزوئلا و کوبا و سوریه همین امروز هم دیر شده ولی همچنان ‌امیدواریم که در استانه سال جدید و با شنیدن صدای حرکت گسل‌ها چه در میان مردم در چند ماه اخیر و چه در اعماق زمین تصمیم سازان و مدیران ارشد متحول شوند و بخود بیاییم که برای ایران حداقل امروز دیر نشده باشد که فردا هیچ عذری برای ما که امروز می‌توانیم منشأ تحول و برگرداندن اقتصاد و سیاست و توان کشور به ریل ولو با فدا کردن خود باشیم، پذیرفته نیست. استحکام و تقویت سقف‌های ساختار‌ها و خانه‌های یک ملت به مراتب هزاران برابری اولویت بالاتری به نسبت بستن تنگه‌ها و به خاک مالاندن خیالی فلان قدرت جهانی و رقیب را دارد. سقف که استحکام نداشته باشد هیچ آرمان و ‌ایمان و آرزو و ابهتی زیر آن استحکام و دوام و حتی ارزشی نخواهد داشت و فقط تفنگ بدون خشاب است.