تحریف واقعیت و بازی با امنیت ملی

سعید ونکی، گروه سیاسی الف،   4011018117 ۵۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
تحریف واقعیت و بازی با امنیت ملی

ایران وارد بحرانی شده که چندوجهی و دارای ابعاد مختلفی است و ریشه‌یابی و تمیزدادن علل ظهور و بروز آن،‌ بینشی ژرف را می‌طلبد. اما در آشفته بازار کنونی اظهاراتی را می‌شنویم که نسبت چندانی با واقعیت‌های موجود ندارد و به نظر می‌رسد بیان این تحلیل‌ها و اظهارات در برهه کنونی، چیزی جز تحریف واقعیت برای تاثیرگذاری بر افکارعمومی و به تبع آن حاکمیت نباشد.

یکی از تحلیل‌گران روابط بین‌الملل که جزو چهره‌های آمریکوفیل و بلوک حامیان برجام به حساب می‌آید و جریان اصلاح‌طلب هم با این نوع رویکرد قرابت زیادی دارد، با نقد جدی سیاست خارجی ایران و ارجاع سرمنشا مشکلات کشور به آن، گفته‌ است:

«چهارماه قبل زمانی که عملا همه طرف‌ها بر سر متن به دست آمده اتفاق نظر داشتند، ایران تصمیم گرفت متن مذکور را نپذیرد و همین مساله باعث ایجاد تردید‌هایی جدی در کشور‌های غربی در خصوص تمایل ایران به احیای برجام شد. سیاست خارجی ما باعث شده با مشکلات بسیاری در داخل نظیر تورم، بیکاری و گرانی و بسیاری از مشکلات داخلی دیگر مواجه باشیم. تحرکات برای منزوی ساختن ایران هم به‌شدت در جهان افزایش پیدا کرده. در جنگ اروپا با غرب که در اوکراین متجلی شده، نام تهران عملا در کنار نام روسیه و دیگر متحدان مسکو نظیر روسیه سفید قرار گرفته است. این جنگ مزید بر علت شده تا مشکلات و تنش‌ها میان ایران و غرب تشدید شود.
برداشت من این است گام‌هایی که از سوی کشور‌های غربی برداشته می‌شود گام‌های خطرناک و جنگ‌طلبانه‌ای است که پیش‌تر در آستانه حمله به یوگسلاوی، حمله به افغانستان و حمله به لیبی برداشته شده بود. تبلیغات غربی‌ها دقیقا مشابه همان زمان است؛ آن‌ها از یک سو در حال توجیه افکار عمومی جهان هستند و از سوی دیگر وضعیت را به نحوی پیش می‌برند که اذهان را در داخل کشور برای بروز چنین شرایطی آماده کنند. این مسئله به اتفاقات بسیار شومی می‌تواند منجر شود. ما برای اینکه بتوانیم حق خود را در منطقه و جهان بگیریم باید و باید منافع ملی ایران را در اولویت قرار دهیم.»

 باید از این دیپلمات سابق و تحلیلگر کنونی پرسید، منافع ملی ایران که از لزوم اولویت قرار گرفتن آن صحبت کرده‌اند دقیقاً چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ چرا تصور می‌شود ایفا کردن نقش یک بازیگر خوب و سر به زیر در نظام بین‌الملل، تامین‌کننده منافع ملی ما خواهد بود؟ آیا این تنش‌زدایی که دائماً از آن صحبت می‌گردد،‌ مسیری آزموده شده و پیش روی ما نیست و باید تبیین گردد تجربه ۶ دولت پس از جنگ که در مسیر تنش‌زدایی و پرهیز از درگیری‌های ایدئولوژیک قدم برداشتند، چه دستاوردی در جهت تامین منافع کشور داشته است؟ تحریم‌های داماتو در دهه ۷۰، تهدید نظامی از سوی آمریکا در زمان اشغالگری افغانستان و عراق، قرارگرفتن در بین کشورهای محور شرارت و تحریم‌های پسابرجامی و فشار حداکثری همه‌جانبه، محصول سیاست تنش‌زا و ایدئولوژیک محور ایران بوده یا برآیند کرنش و کنارآمدن با نظم غالب غربی و سعی در هضم آن؟

این واقعیتی است که از نگاه تحلیل‌گران آمریکوفیل مغفول مانده و یا عامداً در جهت پوشاندن مقاصد خود که همانا هضم در نظام‌جهانی به سرکردگی ایالات‌متحده است، بیان نمی‌گردد و می‌بینیم که حتی با نگاه منفعت‌گرایانه هم این رویکرد، دچار اختلال و نواقص بسیاری است.

امکان همکاری و تعامل با دیگر کشورها در نظام بین‌الملل و بهره‌مندی از مواهب آن، ضروری و غیرقابل انکار است اما این مهم به دست نمی‌آید مگر با تولید قدرت و تبدیل‌شدن به بازیگری که توانایی اثرگذاری در تحولات بین‌المللی را دارد.

این حقی که ایشان به درستی از ضرورت استیفای آن سخن گفته‌اند با حضور فعال و نقش‌آفرینی در عرصه‌های مختلف حاصل می‌گردد نه بیرون نشستن، نظاره‌گر بودن و پذیرفتن نظم دیکته‌شده غالب. علاوه بر این، موقعیت ژئوپولیتیک ایران ایجاب می‌کند که برای دفع تهدیدات و به تبع آن تامین منافع خود وارد چالش‌هایی شود که حتی تمایلی هم برای ورود به آن نداشته باشد و این ضرورتی است انکارناپذیر  و می‌توان بازیگری ایران در عرصه منطقه‌ای را در همین چهارچوب، تبیین و تفسیر کرد.

در همین برجامی که از لزوم احیای آن و خطای ایران در نپذیرفتنش صحبت می‌شود، حقوق تحدید شده‌ ما جز با تولید قدرت قابل استیفا نیست و اگر غیر از این بود، آمریکا به سادگی هر چه تمام و بدون هیچ هزینه‌ای از آن خارج نمی‌شد و برای بازگشت به آن امتیازات جدیدی را طلب نمی‌کرد.

کاهش منازعات ایران و غرب و رفع تحریم‌ها و به تبع آن انتفاع اقتصادی، در گرو وارد کردن فشار بر غرب است و این تنها راه موجود و پیش روی ماست. آیا در شرایطی که آمریکا و اروپا تا حدی دست برتر را دارند، حاضرند در میز مذاکره امتیاز قابل‌توجهی به ایران اعطا کنند؟ و اساساً در شرایطی که موازنه برقرار نیست، میز مذاکره به محلی برای دیکته خواسته طرف‌های مقابل تبدیل نخواهد شد؟

و در مورد شبح جنگ که به دستاویزی مندرس تبدیل شده، باید ذکر کرد که سایه این شبح شوم به دلیل همان قدرتی که تولید شده از کشور رخت بربسته است. غرب نشان داده که اگر توانایی‌اش کفاف وارد شدن به منازعه‌ای سخت را بدهد، درنگ نخواهد کرد و باید تامل کرد که در مورد ایران با موقعیت جغرافیایی ممتاز و منابع گران‌بهایش که شکار دلچسبی برای این شکارگران ماهر است، چرا غرب جسارت و جرات حمله نظامی را از خود بروز نداده؟ یکسان پنداشتن سرنوشت ایران و لیبی تشبیهی است باطل؛ زیرا لیبی با خلع ید و تحویل سلاح‌های خود آغوشش را برای تجاوز نظامی غرب باز کرد و ایران با افزایش قدرت نظامی و خلق قدرتی که در این حوزه کرده،‌ بازی طرف‌های مقابل را بر هم زده است.

 جریان‌های سیاسی، کنش‌گران و تحلیل‌گران، فارغ از تفاوت دیدگاه‌ها باید اولویت شان درنظر گرفتن نفع کشور باشد و منافع و امنیت ملی را دستاویزی برای تئوریزه‌کردن منویات خود قرار ندهند. این قسم از اظهارات و تحلیل‌ها چیزی نیست جز تحریف واقعیت و بازی با امنیت ملی.