گروه تعاملی الف - سپهر ساغری:
چندی پیش تصویری از چند چهره برتر کنکور در شبکههای مجازی منتشر شد. تصویر روایتی کوتاه اما گویا داشت. نخبگان رفته اند! هر یک کرسی قابل ذکری در شرکت هاب بزرگ به دست آورده اند و هزار افسوس که ایران از توانمندی ایشان بی نصیب مانده است!
با این حال پرسش مهمی مغفول مانده است. چند تن از همین نخبگان با کمک یکدیگر شرکتی تاسیس کردهاند؟ به عبارت دیگر سطح روابط آنان که ما نخبگان مینامیم، چگونه است؟ اساسا تعریف کلیشهای برخورداری از مدرک دانشگاهی، رتبه المپیادی و امثالهم، تعریف جامعی از نخبگی به دست میدهد؟

به طور دقیقتر امیرکبیر یا قائممقام که سیکل هم نداشتند اما در سایه نهادسازی منشا اثر شدهاند، نخبه نیستند اما آنان که در ایران و با هزینه همین مردم به ثمر رسیدهاند و هنگام دستگیری از سرزمین مادریشان، به هر دلیلی ترجیح دادهاند در نهادهای خارج از ایران خدمت کنند، نخبهاند؟ در میان این نخبگان چه تعداد تاریخ توسعه خواندهاند؟ چه تعداد قدمی برای ایران و ایرانی برداشتهاند؟
بحث ماندن یا رفتن نیست. بحث ساختن است ولو در خارج! احسان یارشاطر در خارج دانشنامه رایگان ایرانیکا را با کمک جمعی از برجسته ترین محققین ایرانی تاسیس کرد. چرا جمعی از متخصصین ما در خارج، یک دانشگاه مجازی تاسیس نمیکنند؟ چرا یک شتابدهنده کسب و کار برای حمایت از ایرانیان دایر نمیشود؟ چرا یک بنیاد در زمینه مقابله با شبه علم شکل نمیگیرد؟
