شِعار سر می دهیم نه شُعار

محسن سلگی، گروه سیاسی الف،   4001013011 ۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار
شِعار سر می دهیم نه شُعار

 برخی خوانندگان ارجمند در خصوص یادداشت «با شهادت سلیمانی شُعاری برخورد نکنیم» پرسش هایی را طرح کرده اند. از جمله این که پرسیده اند مگر شعار امری منفی است که گفته اید شعاری برخورد نکنیم؟ 

نکته اول در پاسخ این ابهام آن است که ضدیت مطلق با شعار و ادعای نداشتن شعار هم یک شعار است، آن هم شعاری بدون پشتوانه عقل و منطق درست.

 هر انسان اخلاقی، پاره ای شعارها را برای یادآوری و زندگی کردن با آرمانهایش برگزیده است. گویی پرچمی در ذهن و زندگی خود نصب کرده تا با نگاه به آن هویت یافته و تمایز خود را تحقق ببخشد‌.

آنچه مورد ذم و نفی است، درماندن و محدودشدن به شعار به معنای رایج آن است اگر نه می توان و باید در کنار عمق فکری و عاطفی، شعارهایی را در کلام هم مورد تکیه و تأکید قرار داد.

شُعار باید به تلفظ و معنای درست آن یعنی شِعار بازگردد. در این معنا، شِعار دلالت بر نزدیکی یک عقیده به انسان دارد؛ به نوعی که یگانگی نظر و عمل را نشان دهد.

 حضرت علی (ع) در وصیت نامه الهی و انسانی شان به امام حسن مجتبی (ع) در خصوص صبر و رابطه درست با آن می گویند و از فرزند والامقامشان می خواهند که صبر را شِعار خود سازد نه این که صرفاً دثار و ظاهر او باشد. این توصیه به ویژه با توجه به ضربت خوردن و شهادت قریب الوقوع ایشان قابل تأمل و درس برانگیز است. صبر بر ضارب و صبر بر مصیبت بر اهمیت و معنای توصیه مذکور می افزاید. 

تأکید می شود که شِعار متمایز از دثار بوده و در خصوص ارزش های انسانی و الهی، دلالت بر عمق رابطه ما با این ارزش ها دارد. صبر و صبوری که در آن وصیت نامه، مورد تأکید امیرالمومنین علی (ع) قرار گرفته، تنها یک نمونه از این ارزش هاست. ارزشی که یک مصداق والای آن شهید سلیمانی بود. او صبر را به معنایی شجاعانه و فعال به تجلی رسانده بود. چنانکه دشمن خود را بی قرار کرد و آنچنان از عقلانیت خارج ساخت که دست به تروری از روی ضعف و ترس زد. سلیمانی بدینسان دشمن را دچار خطای محاسباتی کرد. هیچ واکنش فردمحور و یا کارگزارمحوری از سوی ایران نمی‌ توانست امتداد و مشابه عقلانیت شهید سلمیانی باشد؛ عقلانیتی که صبر و شجاعت را در دل هم قرار داد و به اقتران رسانده بود. موشک باران عین الاسد و تلاش برای خروج آمریکا از منطقه مصادیق انتقام ساختارگرایانه ایران بود. 

عقلانیت شهید سلیمانی در حقیقت برخاسته از عقلانیت ولایت فقیه بود؛ عقلانیتی که به صراحت در رفتار بنیانگذار انقلاب اسلامی دیده می شود؛ عقلانیتی که شجاعت را همراه با محاسبه دقیق و نیز توکل ناب و صبر را هم گام با خوداتکایی و رفتار فعال و ابتدا به ساکن قرار داده است. این عقلانیت از پاسخ مقطعی به دشمن فرا می رود و دشمن را هم با استدلال و هم در استدراج و هم تهدید/ تحدید تعقیب می کند. در عین حال این عقلانیت ایجابی است و بر دوستی و دوستان، بر هم کیشان و توانایی های درونی متکی بوده و ملاک امور و رفتار را درستی و حقانیت می داند نه نگاه و واکنش کلامی یا عملی دشمن. 

شهید سلیمانی در ابتدا معطوف به اهداف الهی و منافع مستضعفان عالم به ویژه منافع ملی بود. در این میان آمریکا را مانعی بر سر راه ارزش ها و زندگی واقعی مردم خود و حق طلبان گیتی می دانست. به وقت مناسب و لازم در چشمان دشمن هم خیره می شد. دشمن از سایه او می ترسید . اما عموماً دشمن را زیر نظر داشت و با چشم عقاب از بالا به آنها نگاه می کرد. خصوصیت این نگاه فرازبین این است که هم کلیت را می بیند و هم جزییات را. کلیات را بهتر از سایرین می فهمد و در عین حال جزییات را دقیق تر از نگاه های خزنده و محافظه کار که دلمشغول روزمرگی و امور دم دستی هستند، می بیند. او دوراندیش بود و این دوراندیشی اش محصول آن بود که آرمان های الهی و انسانی با تن و جان(واقعیت دیدنی و روح) او یکی شده بود. در این معنا او اهل شِعار بود. او تنها آرمان گرا نبود، بلکه آرمان گر هم بود. آرمان ها او را می ساختند اما همزمان او نیز آرمان ها را می ساخت و تحقق می بخشید.

از این روست که مردم از هر گروه و طرز فکری او را دوست داشتند و یا حتی مخالفان او منکر صداقت و شجاعت و ساده زیستی و قدرت طلب نبودن او نمی شدند. او با همه وجود با صداقت یکی شده بود. با شجاعت و هر چه ارزش های سلحشورانه و بزرگ منشانه است یکی شده بود.

 شِعار در لغت به پوشش انبوه، نشان و نماد و نیز جامه ای که ملصق به انسان باشد، دلالت می کند. (انتم الشعار و الناس الدثار؛ شما خاصه اید و مردم عامه اند). 

شهید سلیمانی در این معنا، خود یک شعار و نماد و پرچم آزادی خواهان عالم است. او برای مظلومان جامه ای محکم و فاخر و پرچمی همیشه افراشته است. او هم برای تأمین معاش مردم و هم تأمین امنیت و آزادی و هم رهایی ورچ رستگاری اخروی آنها می جنگید. نگاه او جهانی و انسانی بود. او در حصر گروه و جناح و قوم و نژاد نبود. او حقوق بشر راستین را به درستی تمام درک کرده بود و درست در برابر حقوق بشر دروغین یا آلوده به تناقض آمریکا قرار می گیرد. او شعار را به عمل و عمل و واقعیت را به شعار ها می رساند.