پرونده ای که کاش دیگر تکرار نشود...

گروه اجتماعی الف،   4000904014 ۶۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
پرونده ای که کاش دیگر تکرار نشود...

قصه زندگی یک عاشق دیگر بسر رسید. عشقی که در یک آن به خشم و نفرتی عجیب تبدیل می شود و پایانی تلخ را برای همه رقم می زند و از شیرینی قصه های عاشقانه دیگر در آن خبری نیست. 

«آرمان عبدالعالی» با گذشت چند سال از اعتراف به قتل غزاله شکور بالاخره پس از جلسات متعدد رسیدگی و اثبات وقوع جنایت و شکست در جلب رضایت اولیای دم به پای چوبه دار رفت. 

در چنین پرونده هایی چنانکه رسم است جدا از حساسیت مضاعف و تامل دستگاه قضایی در امر رسیدگی، تلاش های فراوانی نیز برای جلب رضایت شکات و بخشش آن ها انجام می شود اما متاسفانه همه این تلاش ها به ثمر نمی رسد و نهایتا این «حق» خانواده مقتول است که خواستار اجرای عدالت باشد. 

در پرونده آرمان عبدالعالی نیز همین مسیر طی شد و علیرغم طی شدن زمانی طولانی از صدور حکم اولیه و اجرای آن باز هم چنانکه دستورات دینی و عقلی ایجاب می کرد تلاش در زمینه جلب رضایت خانواده مقتول متوقف نشد اما ظاهرا با توجه به اعترافات آرمان در جزییات وقوع قتل و جسدی که هنوز پیدا نشده، احساسات و عواطف عمیقا جریحه دار شده والدین غزاله سدی بزرگ در برابر این امر بود.

هر چند در همان دستورات دینی که قصاص را روا می دارد بر فضیلت بخشش هم تاکید شده اما متاسفانه در برخورد عمومی با چنین پرونده هایی معمولا تعادل میان عواطف و عقل بر هم می خورد و سویه عواطف به نفع خانواده ای که در پی بخشش است فعال تر می شود و مقتول و خانواده اش در معرض داوری های ناروایی قرار می گیرند. در بسیاری از این داوری ها طبیعتا عمق زخمی که بر روح و روان والدین مقتول وارد شده برای ناظران قابل درک نیست چون جای آنان نیستند که تجربه کاملی از آن داشته باشند. 

نکته بسیار مهمتر دیگر تبعات بسیار ناگواری است که در پی «اجبار» در بخشش گریبانگیر زیست جمعی می شود. تصور گسترش جرم و جنایت منجر به قتل در صورت بخشش اجباری مرتکبان به قتل چندان دشوار نیست. 

 متاسفانه ما آدمیزادگان موجوداتی کاملا نیک سرشت و عاقل نیستیم و نقش امیال و سایر ضعف های وجودی در رفتار همه ما وجود دارد. هر چند  خوشبختانه یکسره بدنهاد و عاری از عقل و فضایل هم نیستیم. بنابراین عقل ایجاب می کند که در چنین مواقعی داوری ها را فراتر از احساسات بنشانیم و دستکم عواطف خانواده مقتول را هم در نظر بگیریم. 

آن فضیلتی که برخی معتقدان به گذشت اجباری و منع قصاص در پی گسترش آن در زندگی جمعی هستند در چنین حالتی به گسترش همزمان رذیلت ها هم می انجامد. البته اثرات فردی بخشش و گذشت در گسترش کمالات وجودی ما انسان ها قابل انکار نیست اما به شرطی که مختارانه و  آزادانه باشد. 

اگر چه هیچیک از ما نمی توانیم خودمان را جای هیچکدام از دو طرف چنین پرونده هایی قرار دهیم اما با کمک تخیل می توانیم اندکی از جراحتی را که بر روح و روان هر دو خانواده وارد شده در نظر بیاوریم و امید داشته باشیم که با گسترش توانایی های روحی در خود، چنین موقعیت هایی کمتر در جامعه شکل بگیرد. موقعیت هایی که داوری کردن به سود یک طرف ماجرا هر چند ناگزیر اما بسیار سخت و دردناک است.