عالِمِ قاب‌ساز/ جهاد در حاشیه شهری که لحظه به لحظه پوست‌اندازی می‌کند!

گروه اجتماعی الف،   4000806053

قدمگاهی می‌گوید: یک روز دانشجویی، طرحی آورد که قاب بیندازد، برای تحویل کار به کارگاه مراجعه کرد مشغول نجاری بودم اما فردای آن روز برای تحویل طرحش بنده را با لباس روحانیت دید، متعجبانه نگاهم کرد و از آنجایی که باید طرح را به صورت آنلاین تحویل می‌داد تصویری از من ضبط کرد و برای همکلاسی‌هایش فرستاد و باورشان نشد یک روحانی قاب‌سازی می‌کند.

عالِمِ قاب‌ساز/ جهاد در حاشیه شهری که لحظه به لحظه پوست‌اندازی می‌کند!
به گزارش فارس از شهرستان ساری، پرداختن به ماجرای روحانی جهادگری که در حاشیه شهر سلمان‌شهر تمام وقت خود را وقف فرهنگ‌سازی و اقدامات عام‌المنفعه کرده دغدغه نخستین روزهای آبان ماهم شد.

عالِم به عملی که علاقه‌ای به مصاحبه نداشت و از هر گفت ‌گو با رسانه امتناع می‌کرد. حال گوشه‌ای از ترفندهایی که برای  مصاحبه با این خادم رئوف و جهادگر به کار بستیم را در این گزارش به اختصار می‌خوانیم.

«چانه‌زنی‌هایی که نتیجه داد»

به تماس‌های مکررم پاسخ نمی‌دهد، متوسل به پیامک  می‌شوم باز هم واکنشی دریافت نمی‌کنم. بعد از اذان زمان خوبی بود. شماره حاج آقا را گرفتم. از قضا دختر  ۹ یا ۱۰ سال پاسخم را می‌دهد. ظاهراً با گوشی پدر پیگیرِ کلاس های مجازی درسی‌اش بود.

یک دیالوگ کوتاه بین‌مان برقرار شد و گوشی را به پدر داد. بعد از احوالپرسی گلایه کردم از ردِ تماس به رسانه و خبرنگار. حاج آقا باز هم تمایلی به مصاحبه نداشت. تلاش کردم بپذیرد این مصاحبه جنبه ترغیب و تشویق دارد و البته چانه‌زنی‌هایم بی‌نتیجه نبود.

این جهادگرِ امین گویا ضمن تجسس از رابط‌مان،  درباره اهداف این مصاحبه، رزومه‌ام را هم از گوگل درآورد تا با طیب خاطر با طرف مقابلش گفت‌وگو کند. استدلالش این بود شاید فردی اجیر شده از رسانه معاند باشم  با اهداف خاص، و نباید بهانه‌ای دست اجنبی داد؛ توجیهش را پذیرفتم.

 در گزارش زیر علاوه بر تشریح گوشه‌ای از خدمات این مُبلغ فرهنگی، به اختصار رنج‌هایی که در زیر پوست سلمان‌شهر فریاد می‌زند را هم به رشته تحریر درآوردیم و این روحانی اینگونه خود را معرفی می‌کند؛

محسن قدمگاهی مُبلغ فرهنگی و ۴۰ ساله ، اصالتاً اهل قدمگاه نیشابور هستم. دو فرزند دارم در خانه عالم زندگی می‌کنم و تلاشم این است در راستای رسالتی که دارم و لباس روحانیت که بر تن کردم  تبلیغ دین کنم. حدود ۱۶ سال است که ملبس شدم و در روستاها فعالیت می‌کنم. نزدیک به ۱۲ جابجایی از این روستا به این روستا داشتم. دومین بار است که به مازندران اعزام شدم و چهار سال است که در جمشیدآباد سلمان‌شهر ساکنم و در حد بضاعتم به مردم خدمت می‌کنم.

از حاج آقا می‌خواهم به اختصار چکیده‌ای از خدماتش را با مخاطبان فارس در میان بگذارد. باز هم از پاسخ دادن طفره می‌رود با این توجیه که خلوص نیتش زیر سوال می‌رود. به یادشان می‌آورم که از جنبه ترغیب و تشویق به این ماجرا نگاه می‌کند و پس از ادله‌های پیاپی در پاسخم می‌گوید: فعالیت‌هایم بستگی به شرایط روستاها دارد، در یک روستا و حدود ۱۵ سال پیش واسطه ساخت ۴۵ خانه برای محرومان شدم.

وی می‌گوید: روستای مذکور ۳ هزار و ۵۰۰ نفر جمعیت داشت که بیشتر مردم فقیر بودند و در ابتدا اقدام به شناسایی افراد بی‌بضاعت کردم و حتی  برای ساخت این مسکن‌ها در قامت بنا، بنایی هم کردم.

قدمگاهی درباره اقدام دیگرش در منطقه دیگری در حاشیه مرز که به خاطر سربازی به آنجا عزیمت داشت، ادامه می‌دهد: در آن منطقه اختلافات آب و برق زیاد بود؛ آبیاری زمین‌های کشاورزی بر اساس مقتضیات بود که مردم را دچار مشکلات فراوانی کرد که با مداخله و مشاوره‌ام بخشی از معضلات حل شد.

این مُبلغ دین  که علاوه بر همراهی با بسیج سازندگی خانه عالم آن روستا را هم بنا کرده درباره اقدامات اخیر خود در  ساخت خانه برای افراد مستمند می‌گوید: بیشتر وقتم را معطوف شناسایی افراد محروم و مستحق می‌کنم و واسطه‌ای می‌شوم برای سوق دادن کمک‌ خیران به خانواده‌های بی‌بضاعت و آبرومند.

از اقدامات دیگرش می‌پرسم و می‌گوید: در حوزه تشویق جوانان برای فرزندآوری فعال هستم و همچنین مشاور خانواده‌هایی‌ام که با مشکلات مالی و یا دیگر آسیب‌ها مواجه‌اند و تصمیم به سقط فرزندان‌شان را دارند.

قدمگاهی بیان کرد: بیشتر این مراجعان به علت مشکلات اقتصادی چاره‌ای جز سقط ندارند که با مشاوره‌های رایگان افرادی را از تصمیم‌شان منصرف کردم.

این مبلغ دینی و فرهنگی در ادامه از راه‌اندازی خیریه با عنوان خیریه «سیدةالنساءالعالمین»، با هدف خدمت‌رسانی به محرومان با حفظ کرامات‌شان سخن می‌گوید که فعالیت‌های زیادی زیرنظر این موسسه صورت می‌گیرد و بانوان مسجدی یا طلبه به اتفاق همسرش اقدام به جمع‌آوری صدقات و تهیه بسته‌های معیشتی کرده و بین محرومانی که طی تحقیقات شناسایی شدند توزیع می‌کنند.

قدمگاهی یادآور می‌شود: در گذشته کمک‌ها منسجم نبود و موازی کاری زیاد بود. اما بعد از آغاز به کار این گروه که متشکل از بانوان است، نیازمندان واقعی محله که بالغ بر ۴۰ خانواده هستند شناسایی و مورد حمایت مادی و  معنوی  قرار می‌گیرند.

وی در ادامه از حمایت بچه هفت ماهه‌‌ اهل افغانستانی که خانواده‌اش ساکن  جمشیدآباد هستند و دچار سوختگی شده اینگونه می‌گوید: هفت درصد از بدن این کودک دچار سوختگی نوع دو شده بود و وضعیتش بسیار وخیم بود که با حمایت و پیگیری  تحت درمان قرار می‌گیرد و بعد از آنکه دوره درمانی این کودک تمام شد؛ متوجه شدیم که از خانواده پرجمعیت و بی ‌ضاعت هستند که برای حمایت از آنها به دوست خیری مراجعه کردم  که پدر و مادرش در قید حیات نبودند و بخشی از لوازم منزل شان بلااستفاده بود که با پیگیری‌هایی که صورت گرفت  بخشی از لوازم منزل در اختیار این خانواده قرار گرفت.

«از بارچینی تا جمع‌آوری شالی»

در ادامه گفت‌و‌گوی‌مان باز هم از این عالم جهادگر می‌خواهیم، موردی از جزئیات خدماتش به مردم بگوید: او که ظاهراً تسلیم کنکاش‌هایم شد، ادامه می‌دهد: من در باغات برای کمک به باغداران میوه چینی هم کردم؛ یک بار هم شالیِ کشاورزی زیر باران مانده بود باران تند شده بود اما کشاورز قادر نبود شالی‌اش را جمع کند مضطرب بود وارد کارزار شدم و قبل از آنکه باران با شدت بیشتری ببارد خرمنش را جمع کردیم.

«جمشیدآباد، تنوع قومیت و فقر فرهنگی پنهان شده در لایه‌های شهر»

از او خواستم درباره محل اسکانش یعنی جمشیدآباد سلمانشهر توضیح دهد و احیانا اگر مشکلی بر این شهر و محله سکونتش حاکم است از طریق خبرگزاری فارس به گوش مسؤولان برساند و او می‌گوید: اینجا تنوع قومیت بسیار بالاست. از بلوچ و افغانستان و  لر و ترک میانه و ترک اردبیل بگیر تا اشکوری، گیلانی و مازندرانی. اما نکته متأثر کننده این است که فقر فرهنگی در حاشیه این شهر بیداد می‌کند.

این روحانی جهادگر در ادامه تصریح می‌کند: کنترل اینجا سخت است و این منطقه‌ی بسیار آسیب‌پذیر، حاشیه امن بسیاری از پلاک‌های غریبه شده است و چهره شهر در ساعت‌های مختلف روز کاملا پوست‌اندازی می‌کند و عوض می‌شود.

«منجلاب تفکرات غالبی و انفجار فرقه‌ها»

قدمگاهی با اشاره به اینکه تنوع قومیتی  شرایط این شهر را متفاوت‌تر، کرده است، ادامه داد: برای بسط مباحث فرهنگی و دینی سعی می‌کنم بخش عمده‌ای از وقتم را صرف امور فرهنگی و فعالیت‌‌های عقیدتی کنم  و سعی کردم با اقدامات فرهنگی، ناجیِ نوجوانان و جوانانی باشم که در منجلاب تفکرات غالبی دست و پا می‌زنند، اینجا با انفجار فرقه‌ها مواجهیم. افرادی ادعا می‌کردند با اجنه در ارتباطند به این افراد مشاوره دادیم.

می‌گوید؛ متأسفانه عده‌ای به صورت هدفمند روی ذهن بچه‌ها کار می‌کنند تا حدی که نوجوانانی آنقدر تحت تاثیر این اقدام منفی قرار گرفتند که به پدر و مادر خود می‌گفتند نسبتی با شما نداریم  یا اگر واکسن بزنیم زامبی می‌شویم!

این روحانی جهادگر یادآور می‌شود: با نزدیک شدن به این نوجوانان و دعوت‌شان برای حضور در جلسات مذهبی و عقیدتی مسجد  سعی کردم ذهن‌شان را از القائات منفی پاک کنم. به شبهات مطرح شده شان پاسخ دهم تا جلوی انتشارات عقاید باطل را بگیرم، اینجا افرادی درگیر افکار تحجر گرایانه و خرافه هستند که به واسطه تنوع قومیت مشکل ما را دو چندان کرده است اما باز هم سعی می‌کنم در کنار این مردم باشم.

وی یادآور می‌شود: سعی دارم با همراهی دوستِ هیأت امنایی‌ام دامنه  فعالیت‌هایم را گسترش دهم و نمونه‌ای از اقداماتم درس عقاید و دوره کامل خداشناسی به صورت گفتمان است.

از این روحانی جهادگر که بخش زیادی از وقتش را وقف کارهای خیر و انتفاع مردمی می‌کند، می‌پرسم با توجه به اوضاع اقتصادی آیا حقوق روحانیت کفاف دخل و خرج زندگی اش را می‌دهد؟

حقوق یک میلیون و صدی که کفاف زندگی را نمی‌دهد

با لحنی متفاوت که  خنده‌ای چاشنی‌اش می‌شود در پاسخ به طرح این سؤالم می‌گوید: حقوقی که از سازمان تبلیغات دریافت می‌کردیم تا سه ماه پیش بالغ بر ۷۰۰ تومان بود و الان یک میلیون و ۱۰۰ واریز می‌کنند!

با خودم می‌گویم: «ای کاش که افراد جهادگر همانند حاج آقا قدمگاهی که در زمره نخبگان حوزه هستند و دغدغه  فرهنگ‌سازی دارند بیشتر  مورد حمایت مالی قرار بگیرند تا ...

«تابلو و تابلو فرش قاب می‌کنم»

می‌پرسم پس شرایط اقتصادی بر وفق مراد نیست؟ و در پاسخم می‌گوید: من یک مغازه قاب‌سازی دارم. عکس‌ها و تابلو و تابلو فرش‌ها و ... را قاب می‌کنم. در دوران کرونا این کارگاه را راه‌اندازی کردم. در گذشته قابِ کارِ هنرمندان از تهران می‌آمد؛ اما اکنون برای مردم کار راه‌اندازی شد و حتی تلاش شد برخی از هنرمند تابلو فرش و نقاشی و ... را به درجه استادی برسانسم.

«خاطره‌ای در کارگاه قاب‌سازی »

قدمگاهی از خاطره خودش در اثنای فعالیت در کارگاه  اینگونه می‌گوید: یک روز دانشجویی، طرحی از دانشگاه آورد که قاب بیندازد، آن روز که برای تحویل کار به کارگاه مراجعه کرد مشغول نجاری بودم و کارگاه مملو از خاک اَرّه بود؛ اما  فردای آن روز که آن دانشجو  برای تحویل طرحش مراجعه کرد کارم به پایان رسیده بود و هنگام خروج بنده را با لباس روحانیت دید آن جوان شگفت زده شد و متعجبانه نگاهم کرد و از آنجایی که باید طرح را به صورت آنلاین تحویل می‌داد تصویری از من ضبط کرد و برای همکلاسی‌هایش فرستاد و باورشان نشد یک روحانی قاب‌سازاست!

«روحانی کار نمی‌کند! »

وی تصریح می‌کند: با این موارد زیاد مواجه شدم افکار عمومی بر این باورند که روحانی کار  نمی‌کند، فقط منبر می‌رود و موعظه می‌کند در حالیکه اینطور نیست بسیاری از همکارانم در زمینه‌های متعددی فعالیت دارند.

از این روحانی جهادگر می‌پرسم درآمدزایی در کارگاه چگونه است و در پاسخم می‌گوید: سال اول فعالیتم در کارگاه بود و درآمدم  فقط کفاف کرایه مغازه را می‌کرد و با بالا رفتن کرایه کارگاه  نتوانستم به فعالیتم ادامه دهم از این رو نزدیک به دو تا سه هفته است که ابزار و تجهیزاتم را به مسجد منتقل کردم  و از هیأت امنا اجازه گرفتم تا کارهای برش را اینجا انجام  دهم.

«باز هم می‌گویم اگر حاج آقا قدمگاهی پشتوانه مالی داشته باشد بیشتر وقتش را وقف کارهای عام المنفعه و فرهنگ سازی می‌کند در حالی که باید برای امرار معاش هم وقت بگذارد و ...»

من که گویا پاسخ سوالم را نگرفتم باز هم می پرسم که با این حقوق کم و با دو فرزند چگونه امور را می‌گذارند؟  باز هم با همان لحنی که از  مزاحی تلخ حکایت دارد می‌گوید؛ بقیه همکاران من یک میلیون و  ۲۰۰ حقوق می‌گیرند اما من یک و ۱۰۰ ؟!

قدمگاهی با بیان اینکه همسرم مشکل نوسان فشار دارد و هزینه درمانش نیز زیاد است، ادامه می‌دهد:  برای تهیه گوشی‌ هوشمندی  که فرزندش پیگیر امور درسی‌اش باشد روزه قضا گرفته‌ام  اما هرگز از امانات و کمک‌های مردمی استفاده نکرده‌ام.

باز هم می‌گویم چرا باید عالم به عملی که در پکیج خدماتش به خلق الله جای کمتر  انفاقی  خالیست اینگونه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کند!

به عنوان کلام آخر از این جهادگر خادم می‌خواهم از تریبون فارس  مشکلات و دغدغه‌هایش را به گوش مسؤولان برسانند و او متذکر می‌شود:  فقر فرهنگی در حاشیه جمشیدآباد سلمانشهر بیداد می‌کند. مشکلات اینجا زیاد است و نیاز به حمایت دارد. فرهنگ‌سازی  در این منطقه آسیب‌پذیر بسیار دشوار است و باید  وقت بیشتری  صرف امور مردم شود.

این روحانی در پایان ضمن قدردانی از خیران و افرادی که دوشادوش وی برای فرهنگ‌سازی در این منطقه تلاش می‌کنند از گروه خانوادگی که ماهانه سه میلیون تومان از درآمدشان را  وقف تهیه دارو برای افراد بی‌بضاعت کردند هم تشکر کرد.

گفتنی است: این جهادگر در دوران کرونا ۹ تن از متوفیان کرونایی را داوطلبانه کفن و دفن کرد و البته این اقدامش گویا بدون اطلاع وی ثبت و بازتاب زیادی داشت !

جامعه‌ای که به لحاظ معنویت به رشد مقتضی نرسد طبعاً دچار آسیب‌های متعدد می‌شود و تنها  شیوه‌های خلاقانه در فرهنگ سازی است که می‌تواند مانند پادزهر عمل کند و جلوی ابتذال و انحراف این جوامع را بگیرد.

حال اینکه افرادی با این هدف و در راستای نجات جوامع از انحراف تربیت می‌شوند سزاوار است که به واسطه تنوع مسؤولیت‌شان، شایسته و بایسته مورد حمایت قرار گیرند تا مجدانه پیگیر اهداف متعالی شان باشند کما اینکه مبلغان و طلاب حوزه انقلابی جزو اقشاری هستند که در اجرای «بیانیه گام دوم» انقلاب همیشه آتش به اختیار عمل کردند و  هیچ‌گاه از زیر بار مسؤولیت شانه خالی نکردند.

امید است بعد از انتشار این گزارش مسؤولان و خیران به یاری مردم و مسجد «امام حسین» و محله جمشیدآباد بشتابند تا نهضت خدمت‌رسانی در این منطقه با قوت به مسیر خود ادامه دهد.

درباره طلبه‌هایی که نذر مهربانی می‌کنند زیاد خواندم و شنیدم. جهادگران بی‌ادعایی که وقفِ عاطفه بین‌شان مانند  دومینوست. دومینویی که آنان را به مناطق محروم اعزام می‌کند تا برای مستمندان خانه بسازند. از امور شخصی‌شان چشم پوشی کنند و در گرما و سرما و سیل و زلزله، این دغدغه لاکچری‌شان است که آرام و قراری برایشان نمی‌گذارد تا از اندوه دردمندی بکاهند.

اما در میان این جهادگرانی که سفیریان مهربانی‌اند، افرادی هستند که نه تنها جنس وقف و نذر خوبی‌های‌شان متفاوت است بلکه از لنز دوربین و خبرنگار هم فراری‌اند و علاقه‌ای به گفت‌وگو با رسانه هم ندارند.

 اما واقعیت اینجاست که هر چه این افراد  متواضع باشند و محتاط، باز هم ممکن است شکارِ رسانه شوند رسانه‌های آن‌ور آبی که  ممکن است در حین کفن و دفن میت کرونایی ثبت‌شان کند. و رسانه‌های داخلی که با بُلد کردن فعالیت ‌های جهادی  تلاش می‌کنند بگویند : انسانیت در این اقلیم موج می‌زند.