کرونا و پساکرونا در ایران از منظر زخم جمعی

  4000530001 ۲۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۷ تکراری یا غیرقابل انتشار
کرونا و پساکرونا در ایران از منظر زخم جمعی

 دکتر مینو خانی

زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی در مقاله‌ای در سال 1920 به "روان‌زخم" ناشی از جنگ اشاره کرد. او توضیح داد که روان‌رنجوری آسیب‌زا یا روان‌زخم به وضعیت بعد از ضربه‌‌های مکانیکی شدید و حوادثی که متضمن خطری برای زندگی هستند، اطلاق می‌شود. 

او در گزیده مقالاتی در باب هیستری و سایر روان‌رنجوری‌ها میان علل و علائم هیستری و روان‌زخم مشابهت‌هایی تشخیص داد و مفهوم جدید «هیستری آسیب‌زا» یا روان‌زخم را طرح کرد. فروید در تعریف علل بروز روان‌زخم تأثیر رنج‌آور و دردناک حس وحشت، اضطراب، شرم یا هر حس دردآلود روانی دیگر مرتبط با حادثه را عامل مؤثر و پابرجای آسیب‌زای روانی معرفی کرد و برخلاف تصور رایج، جراحت فیزیکی ناشی از آن اتفاق‌ها را کم اهمیت خواند. 

"روان‌زخم جمعی" یا روان‌زخم فرهنگی زمانی رخ می‌دهد که اعضای یک اجتماع حس می‌کنند گرفتار واقعه فاجعه‌باری شده‌اند، به نحوی که این فاجعه اثرات فراموش‌نشدنی و ماندگاری بر آگاهی جمعی آن‌ها به جای می‌گذارد و خاطرات فردی و جمعی‌شان را برای همیشه تحت تاثیر قرار می‌دهد و هویت‌شان را خدشه‌دار می‌کند.

مطالعه روان‌زخم جمعی رابطه علّی معناداری میان وقایع گذشته با ساختارها، برداشت‌ها و رفتارهای بعدی در جوامع نشان می‌دهد. در طول قرن بیستم ابتدا در جوامع غربی و خیلی زود در کل دنیا، مردم مکرر درباره ابتلای‌شان به روان‌زخم تجربیاتی از  قبیل حوادث و فجایع (ناشی از عوامل بشری یا طبیعی)، اعمال خشونت یا آزار و اذیت، دگرگونی‌های اجتماعی و حتی وقایع و تغییرات غیرمنتظره و بدفرجام، سخن گفته‌اند.  

از سوی دیگر و پیش از اینها، فروید از چیزی به نام «سرکوب» سخن گفته بود. سرکوب اصولا در دوران رشد انسان صورت می‌گیرد و وجه تربیتی برای او دارد (مثل وقتی که کودک دوست دارد در سالن خانه بازی کند و والدین مانع او می‌شوند، برای کودک سرکوب رخ می‌دهد) و اصلا در تقابل با اصل لذت و خوشنودی است. به مرور که انسان بزرگ شده و وارد جامعه می‌شود، همچنان با انواع سرکوب‌ها مواجه است، از سرکوب لذت‌هایی که به لحاظ رفتارهای اجتماعی مجبور است صرف‌نظر کند تا نیازها و خواسته‌های طبیعی زندگی که محقق نمی‌شوند (مثلا ماشینی را دوست دارد و نمی‌تواند آن را بخرد).

 فروید معتقد بود که همه سرکوب‌ها در گوشه‌ای از ذهن انسان انبار می‌شود و آنجا را «ناخودآگاه» نامید. از سوی دیگر، چون در ذهن انسان بخش دیگری تحت عنوان «خودآگاه» وجود دارد که جای «وجدان اخلاقی» و «من ایده‌آل» است که فرصت تصعید و پالایش را برای انسان فراهم می‌کند، در اغلب موارد فرد می‌تواند با کمک وجدان اخلاقی باعث آزادشدن سرکوب‌ها شده و خود آیده‌الش را شکل دهد. اما اگر به هر دلیلی از جمله اشتباه‌های زندگی، غلط‌خوانی‌ها، مشکلات غیرقابل پیش‌بینی و... این اتفاق نیفتد، چون اساسا قدرت تمایلات و خواست‌های سرکوب شده بسیار زیاد است، نتیجه جدال‌های درونی، باعث بروز روان‌رنجوری می‌شود. 

بر اساس این نظریه  می‌توان گفت که بیماری کرونا، ظهور یک زخم جمعی را در جهان رقم زده است و شرایط «سرکوب» را برای همه ایجاد کرده چون باعث شده هیچ کس زندگی عادی خود را نداشته باشد. گرچه در برخی موارد شکل جدیدی از زندگی تجربه شد (مثل ایجاد یا رونق گرفتن کسب‌وکارهای اینترنتی)، توام با انواع سرکوب‌هاست: دانش‌آموزانی که نزدیک به دو سال است به مدرسه نرفته‌اند؛ دوستان و خانواده‌هایی که مدتها یکدیگر را ندیدند؛ کسب‌وکارهایی که یا تعطیل شدند یا تغییر شکل پیدا کردند و تاثیر کاهش درآمد در زندگی افراد داشتند؛ دانشجویانی که رنگ دانشگاه را نمی‌بینند؛ افرادی که مرگ عزیزان‌شان را تجربه کردند (تجربه مرگ در ایام کرونا به دلیل پرهیز از اجتماع در زمان تشییع و عدم برگزاری مراسم عزاداری، مرگ تلخ‌تری را رقم زد)؛ و...

چنانچه گفتیم بر اساس نظر فروید درباره روان‌زخم، نه فقط سرکوب‌های فردی، بلکه دچار شدن جامعه با اتفاقی که زندگی فردی و جمعی را تحت‌الشعاع خود قرار داده، کرونا را به یک روان‌زخم‌جمعی تبدیل کرده که می‌تواند در صورت هر گونه اشتباه و بی‌دقتی فرد در زندگی و سیاستگذاران و مسوولان کشورها در زندگی جمعی به روان‌رنجوری جمعی تبدیل شود و این شرایط، آینده ناخوشایندتری را به دنبال خواهد داشت که روان‌رنجوری فردی تا جمعی، همه را دچار خود خواهد کرد. مثلا اینکه بعضی از اتفاق‌های بدی که در شرایط حاضر در ایران (به دلیل نزدیکی و شناخت فرهنگ کلی جامعه، درک بیشتر و دقیق‌تری از آن داریم) می‌بینیم، در پساکرونا ادامه داشته باشد (مثل انواع و اقسام گران‌فروشی‌ها؛ مثل زدو بندها و ...).

 اما سوال اینجاست که این روان‌زخم جمعی به چه سمت‌وسویی می‌رود؟ آیا ضمیر خودآگاه جامعه یا بهتر خودآگاهی جمعی با تصعید و پالایش و وجدان اخلاقی، خود ایده‌آل جامعه را پیدا می‌کند یا این روان‌زخم جمعی تبدیل به روان‌رنجوری بیشتر جامعه می‌شود؟ چگونه جامعه می‌تواند از این زخم جمعی سربلند بیرون بیاید و در ایام کرونا و پساکرونا، وجدان اخلاقی جمعی را بکار گرفته و آسیب‌های ناشی از آن را جبران کند؟ برای نجات جامعه از سقوط در سراشیبی روان‌رنجوری چه باید کرد؟ 

نگاهی به آسیب‌هایی که بسیاری از افراد در این ایام متحمل شدند می‌تواند زنگ خطری برای فردای جوامع باشد. خانواده‌هایی که کسی را بر اثر کرونا یا دلایل دیگر از دست دادند و نتوانستند مثل همیشه سوگواری کنند، شکننده‌تر از روال معمول عزیز از دست داده‌ها هستند؛ کاسبانی که راه امرار معاش خود را از دست دادند، بیشتر به سمت جبران آن هستند و ممکن است هدف وسیله را توجیه کند؛ کودکانی که مدام هشدارهای مراقبت دریافت می‌کنند و حتی بازی کودکانه آنها در فضای باز یک پارک با ترس از زندگی همراه است، به راحتی با محیط و دوستان ارتباط برقرار نخواهند کرد؛ دانش‌آموزان و دانشجویانی که نتوانستند مسیر تحصیلی معمول را طی کنند، احتمالا در تنهایی خود مهر تایید بر هر چیز و هر کاری می‌زنند ؛ کادر درمان که دوران بسیار سختی را سپری کردند و مرگ‌های فراوانی دیدند، ممکن است در مقابل مرگ بیماران بی‌تفاوت شوند؛ مردمی که با تورم وحشتناک مواجه شدند و سبد خریدشان روز به روز کوچکتر شد و تهیه مایجتاج روزانه را برایشان سخت و سخت‌تر کرد، احتمالا برای جبران دست به کارهای مختلف خواهند زد؛ مردمی که احتکار لوازم ضروری برای مراقبت از بیماری را دیدند،  اعمال غیراخلاقی که هر روز از یک گوشه اخبار سر درآورد، واکسن تقلبی، کمیابی یا گرانی داروهای ضروری را دیدند؛ اعتمادهایی که نقش بر آب می‌شود، حتی از سوی نزدیکان؛ بیمارانی که با درخواست چند ده میلیون تومانی از سوی بیمارستان خصوصی مواجه می‌شوند تا بتوانند بستری شوند؛ بیمارستان‌های دولتی  که... 

همانطور که گفتم، همه جوامع امروز دچار زخم جمعی هستند و روان‌رنجور چون هیچ شهروندی در هیچ جامعه‌ای زندگی عادی خود را ندارد. اما کشوری می‌تواند آینده را از آسیب این روان‌رنجوری نجات دهد که از امروز به فکر بازسازی همه آنچه از دست‌رفته باشد؛ مثل: پیدا کردن راهکاری برای رونق کسب‌وکارها خصوصا آنهایی که بیشتر صدمه دیدند؛ مدیریت اخبار و خصوصا مدیریت شبکه‌های مجازی با ایجاد فضای شادی‌بخش برای التیام زخم‌ها، دردها و فقدان‌ها؛ ساخت برنامه‌ها و سریال‌هایی که بتواند به قول فروید با یادآوری زخم، جامعه را به سمت پیشرفت و جبران مافات ایام کرونا هدایت کند؛ ایجاد شرایط بیشتر و مناسب‌تر برای ابراز محبت‌ بین افراد و ایجاد حس دوستی و مودت از طریق احیاء ارزش‌های اخلاقی جامعه ایرانی-اسلامی و خصوصا احیاء باورها، اعتمادها و احساس امنیت‌ها از سوی سیاستگذاران و مسوولان کشور که گام‌های جدی برای کم‌رنگ کردن مشکلات خصوصا اقتصادی برخواهند داشت. 

*(هیات علمی واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی)