به گزارش الف، بحران سیاسی در لبنان از 3 دهه گذشته در سایه ساختار ضعیف و فساد عمده طبقه سیاسی این کشور یک سریال تکراری بوده است که متعاقب آن بحرانهای متعدد اقتصادی و مالی و اجتماعی به وجود میآید. درواقع نظام فرقهای لبنان همانند سایر کشورهایی که ساختار این چنینی دارند هرگز اجازه تشکیل یک سیستم کارآمد برای مدیریت کشور را نداده است.
این موضوع به ویژه در 2 دهه گذشته و از زمانی که قدرت به دست 14 مارسیها و خاندان حریری افتاد به وضوح خود را نشان میدهد. پوشیده نیست که جریان 14 مارس و خانواده حریری در لبنان از نزدیکان غرب و در صدر آن ایالات متحده محسوب میشوند که البته روابط ریشه دار خاندان حریری با عربستان سعودی را نیز نباید نادیده گرفت.
همانطور که گفته شد اساس لبنان فاقد یک نظام سیاسی توانمند است، اما بخش بزرگی از چالشهایی که اکنون پیش روی لبنانیها قرار گرفته به وابستگی سیاستمداران این کشور به طرفهای خارجی و مداخلات غیرقانونی کشورهایی همچون آمریکا و فرانسه و عربستان برمیگردد. اوضاع سیاسی لبنان در 4 سال گذشته به خوبی موید همین موضوع است. «سعد حریری» نخستوزیر پیشین لبنان که اخیرا بعد از 9 ماه بلاتکلیف نگه داشتن لبنان از ماموریت تشکیل دولت استعفا کرد یکی از ابزارهای اصلی نفوذ غرب به این کشور محسوب میشود که همین مواضع خارجی او موجب عدم موفقیتش در تشکیل کابینه شد.
درحالی که لبنان در یک بحران تاریخی بیسابقه قرار گرفته و نهادهای بینالمللی درباره خطر گرسنگی و حتی تشنگی در نتیجه نبود امکانات لازم هشدار میدهند، سعد حریری 9 ماه برای جلب رضایت عربستان با واسطههای بینالمللی همچون فرانسه و مصر تلاش کرد و نهایتا اواسط جولای سال جاری میلادی بدون هیچ دستاوردی از مسئولیت خود کنارهگیری کرد.
محور آمریکایی-فرانسوی-سعودی سالهاست که برای حذف حزبالله از صحنه سیاسی لبنان تلاش میکنند و فشارهایی که به بهانههای مختلف علیه سیاستمداران لبنانی اعمال میکنند نیز بر همین مبناست. سعد حریری نیز از زمان رسیدن به منصب نخستوزیر لبنان و سپس نخستوزیر مکلف تحت همین فشارها قرار داشت و از یکسو قادر به ایستادن مقابل متحدان غربی و عربی خود نبود و از سوی دیگر نمیتوانست حمایت مردمی حزبالله را از این جنبش سلب کند. بنابراین ترجیح میدهد همچنان به سریال تکراری استعفاهای خود ادامه دهد.
اما شاید یکی دیگر از مشکلات لبنانیها در ساختار سیاسی این کشور به عادت تکراری چرخشی شدن منصب نخستوزیر برمیگردد؛ به این معنا که همواره افراد تکراری که قبلا امتحان خود را در عرصه سیاسی لبنان –خوب یا بد پس دادهاند به قدرت میرسند. به نظر میرسد که لبنانیها قدرت و جسارت لازم برای استفاده از شخصیتهای جدید در عرصه سیاسی لبنان را ندارند و این همان چیزی است که در انتخاب مکرر سعد حریری برای نخستوزیری این کشور دیده میشود.
در چارچوب همین نظام، بعد از استعفای سعد حریری، «نجیب میقاتی» یکی دیگر از نخستوزیران پیشین لبنان به عنوان مامور تشکیل دولت انتخاب شد که مورد توافق بینالمللی نیز هست.
میقاتی نیز همانند سعد حریری وعده تشکیل سریع دولت را داده اما تا زمانی که سازوکار واقعی برای تعیین ساختار دولت و تشکیل آن آن آغاز نشود نمیتوان نظر قطعی در این زمینه داد. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نجیب میقاتی گزینه مطلوب تیم رئیس جمهوری لبنان متحدان آن از جمله حزبالله و جریان آزاد ملی نیست؛ زیرا در هرصورت او نمیتواند جدا از رویکرد و مواضع سعد حریری باشد، به ویژه اینکه فرانسه و آمریکا نیز از وی حمایت میکنند.
در این میان جریان آزاد ملی صراحتا مخالفت خود با انتخاب نجیب میقاتی را اعلام و «نواف سلام» سفیر سابق لبنان در سازمان ملل را برای نخستوزیری آینده این کشور معرفی کرد. اما حزبالله اعلام کرد، هدف اصلی آن خروج لبنان از بحران سیاسی است و هیچ اقدامی که این امر را مختل کند انجام نمیدهد و تنها به مصلت و منافع ملی کشور میاندیشد. میشل عون نیز با همین رویکرد و برای اینکه بار دیگر در معرض اتهاماتی مبنی بر مانعتراشی در روند تشکیل دولت قرار نگیرد با انتخاب میقاتی مخالفت نکرد.
در هرصورت اکنون نجیب میقاتی ماموریت تشکیل دولت در لبنان را بر عهده گرفته و متعهد شده که اعتماد مردم را جلب کند. اما لبنانیها در سایه سابقه تاریخی سیاستمداران این کشور در فرار از مسئولیت اکنون در مرحله بیم و امید قرار دارند.
با همه این وجود حتی اگر میقاتی طبق گفته خود ظرف مدت کوتاه بتواند تشکیل دولت دهد، اما این برای خروج از بحران کافی نیست و یک بازه زمانی طولانی طبق سازوکار ملی و به دور از مداخلات خارجی نیاز دارد.