در ستایش استاد میلاد کیایی به بهانه سفر به شیراز

سعید نیاکوثری،   4000502074
در ستایش استاد میلاد کیایی به بهانه سفر به شیراز


دقایقی ز زمانه هنوز در پیش است،که از سراسر بگذشته ارزشش بیش است!!!!

 هنر در ایران شاید بیش از آنکه مرهون آثار هنرمندانه آفرینشگران هنر باشد، جلوه های فریبای  خویش را از شکوه شعور و مناعت هنرمندانی دارد که با وجود ناملایمات روزگار و مهجوریتی که همواره با سرنوشت آنها در تلاقی بوده ،درخت هنر را در بستر اندیشه های متعالی خویش برنشانده و شاخسار آن را  در بیکران آبی خرد  گسترانیده اند.

فراز و فرودهای گریزناپذیر اگرچه بخش مشترک تاریخ هنر در ایران است، اما بوستان موسیقی بیش از هر هنری زخمی از  گزند تندباد حوادث بوده است.چنانکه در روزگار صفوی،اوج شکوه معماری  ایرانی و طراوت نقاشی که گاه بر صفحه کاغذ و بیش بر ستونهای بناها س،چشمها را به خود خیره می نمود و گاه جلوه های کوشک را در باغهای ایرانی با طنازی رنگهایی که پرچین قلم مو بر ستونهای سرفرازی نقش می نمود،زیبایی هنر ایرانی را پیش فروغ دیدگان کاوشگر چون پرتو خورشید می آراست،جای خالی نغمات موسیقی در کنار رامشگری  فواره هایی که سکون آب را بر هم میزد و تصویر مواج درختان سر به فلک کشیده را در خنکای شفاف حوض ها ترسیم می  نمود،محسوس است.

از اینرو موسیقی ملی وامدار همت هنرمندانی است که دیبای هنر را با تار محنت و پود و صفوت بافتند.زخم شولا بر تن اما  نگین افسری بر تاج موسیقی نهادند.از آن دیگرانی که دیباج هنر به کلک معرفت آراسته و طاق فیروزه موسیقی را لبریز نغمات دلکش آوای ملی نمودند استاد میلاد کیایی است که قلم آفرینش برگ حیات او را در نخست روز پاییز 1323 بر درخت هستی نقش بست و ساقه نیلوفرین احساس او را  در هشت سالگی بر قامت موسیقی افشاند  تا در سایه مهر پدر، پنجه با دستان ساز مالوف دارد و  مرغ احساس در بوستان نغمات موسیقی بپروراند .


نسترن خیالش در اردیبهشت بهار جوانی گلستان هنر را مفتون رایحه خویش نمود و او را بایسته آنکه برنامه " احساس و اندیشه" را بگستراند  و "بزم آدینه" را بیاراید و بر خوان الحان او هر آنکه دلی با هنر دارد خلود یابد.مصنفان بر نغمات او تصنیف نمودند و خنیاگران در رکاب مضرابهای چابک او سمند احساس از کمند تکرار رهاندند.تا در "پگاه"  "سبزه وار" "طلوع" آفتاب عشق را در حریر نازک  "ابربی باران" ترسیم نماید و تصویر "کوههای سفید" در "یاد"  "حباب" آرد.گلستان موسیقی در "شور و شادی" مضرابهای طرب انگیزش با "نقش تازه" بر" گل آفتاب" ، دیگر "گریز" از "راز آشکارا" نداشت و در "وسوسه"  "مهر و ماه" سطرهایی از "این  شرح بی نهایت"  بر گلبرگهای لاله نگاشت و سّر عشق  به ودیعه در دل دستان نهاد.آثار هنری او چنان بدیع که اساتید تراز اول را لب به تحسین گشاد و بزرگان موسیقی تازگی آثارش را ستودند. دوستداران هنر به حلقه مهرش در آمدند و قلندران هنر به طریق هنرش قدم نهادند.

 از جوهرتجربت ،قلم بلاغت افشاند و کلک خرد بر صفحه دانش راند و حاصل سودای قلم در بهارستان هنر،تالیفاتی از اوست که لعبت بیش را "دل به دریا زدن و دم نزدن می خواهد" ،بیادگار از او حکایت دولت عشقی است که از کودکی بر صدر مصطبه دل نشست و خزان پیری او را با بهار نغماتی شور انگیز فرح می بخشد و طراوت می فزاید.

شهسوار مضراب او شهریار هنر را ارادتی است بس شگفت که درسرد و گرم روزگار و  سایه روشن چرخ دوار،در سالهای پر تلاطم ابتذال هنر و سخت هنگامه ای که زخم تیغ تعصب بر شریان هنر ،رشته حیات موسیقی را می گسست ،چراغ تدبیر بر کند و پریشانی را از گیسوی افشان هنر بزدایذ بدینگونه سیطره هنر گرانسنگ‌ش فراتر از مرزهای جغرافیایی ،افق های احساس را در نوردید تا هر کجا  دلی به شیدایی سرمست و جانی به نیوشیدن الحان طرب از دست بشد همای آوا از پرده همایون به در آرد ، گلچهره دستان را بر اریکه گلزار نشاند و رخساره نیکوی هنر پیش چشمان او بیاراید.هر چند به عادت مالوف روزگار که هنرمندان را  رنجشی بسیار  از آن است و هر که آثار بزرگی در او نمایان تر و  برکات مهتری در او افزون تر،کامش از شرنگ تنگ نظری ها تلخ تر و جانش از حقد و حسدها فرسوده تر،اگر چه حصین حصار سکوتش  مستحکم اما بلور نازک احساسش جام جمی است که رد زخم‌های دوران در سوز مضراب‌هایش هویدا کند  قصه فرهاد را  در قفای سکوت متین و موقرانه  او حکایت نماید.