کوتاه درباره ماجرای شش‌کلاس سواد!...

محسن سلگی، سیاسی،   4000319032 ۹۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۵ تکراری یا غیرقابل انتشار
کوتاه درباره ماجرای شش‌کلاس سواد!...

دکتر عطاالله رفیعی آتانی دانش پژوه حوزه و دانشگاه تعبیری دارد که بر اساس آن تاریخ شیعه و حوزه مثل دو امدادی است.

یعنی از شیخ مفید (ابن معلم) تا علم الهدی تا شهید اول در قرن هشتم هجری قمری (افقه الفقهاء، امام الاعظم که در جبل عامل بوده و دمشق وفات می کند. تولد و وفات او هم تمدنی و کلان و فراسرزمینی است) تا صفویه  و شیخ بهایی و بعد ملا احمد نراقی که مصادف می شود با جدی شدن سیاست مستعمراتی در ایران گویی امانتی برای ادامه مسیر به دیگری سپرده شده. 

ملا احمد نراقی شاگرد پدرش محمد مهدی نراقی بود . شاگردان بزرگی هم تربیت کرد که پنج تن از آنها  فرزند او بودند . شیخ انصاری (شیخ اعظم) هم شاگرد ایشان بوده است.

او در عواید الایام ولایت جامع فقیه را روشن تر می کند و امروز از عواید و سرمایه های بی بدیل ایام ماست. نیز معراج السعاده ای می نویسد که تا ابد معراج سعادت است(آثار برجسته دیگری هم دارد و او پیش از دوران ما پاسخ به شبهات غربی ها را از طریق ردیه بر فردی به نام مارتین آغاز کرده بود).همزمان با همه اینها با همه توش و توان برای مردم کار می کند و در نهایت به نجف اشراف هجرت می کند.

نگارنده افراد زیادی را در این ماجرا از قلم انداخت.اما هدف اشاره به چند نکته است: اولاً، خاصیت امتداد و استکمال در تاریخ شیعه (که تداوم صرف نبوده بلکه تعالی هم بوده) که با دو امدادی نمادگذاری شد

و ثانیاً، خصیصه بی نظیر اجتماعی و سیاسی به صورت نفوذ و جهاد اجتماعی همزمان (بزرگترین نفوذ را بر مردم داشتند اما بزرگترین خادمان مردم بودند)

و ثالثا، بگوید حوزه کنونی و خود انقلاب اسلامی محصول چنین انباشت تاریخی و هم‌هنگام تاریخ استعلایی‌_واقعی بوده است.هرچند خاصیت علم در کل انباشتی بودن است اما بعضاً در سطح فردی یا شخصی می بینیم در دانشگاه حتی درس های ترم گذشته فراموش می شوند یا در ایران به ندرت استادی، سنت استاد دیگر را ادامه داده تا چه رسد به اینکه به اعتلا برساند.

البته قابل اشاره است که امروز شرایط متفاوت شده تا حدی که اهل حوزه بعضا دچار دانشگاه زدگی شده و عنوان دکتر را بر سایر عناوین مرجح می دارند.

به هر تقدیر می بایست هر دو نهاد گفته شده از برج عاج نشینی و دورداوری نسبت به یکدیگر پرهیز کنند و در گفت و گو با هم باشند.

دانشگاه افزون بر تمام مزیت های نفس الامری اش، مواهبی برای حوزه دارد. حوزه نیز چنین است. ما امروز به جامع الحکمتین ها که هم غرب بشناسند و هم شرق بس نیازمندیم .

رابعا، آنچه گفته شد نشان از نگاهی تمدنی داشت که امروز در دانشگاه و حتی حوزه مورد غفلت یا کمرنگ است.

 اما باید فکر کرد چگونه حوزه می تواند نظیر محمد حسین طباطبائی و ابوالقاسم خویی و سیستانی و خامنه ای و مصباح را بیافریند. بر این اساس، یک پرسش مهم این است:

حوزه امروز چگونه می تواند دو امدادی پیشگفته را تداوم و اعتلا ببخشد؟

صورت عمیق تر و فلسفی تر این پرسش چنین است:

حوزه چگونه می تواند امتداد خودش باشد؟