یک حقیقت تلخ تر از زهر در جهان اسلام

ابوالفضل فیضی خواه، روزنامه نگار،   4000220013 ۵۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۷ تکراری یا غیرقابل انتشار
یک حقیقت تلخ تر از زهر در جهان اسلام

انفجار تروریستی در مقابل مدرسه دخترانه کابل که بیش از پنجاه کشته برجای گذاشته - که شمار زیادی هم از دانش آموزان بوده اند-  نه نخستین داغ بر دل مردم افغانستان است و نه آخرین آن. گویا اقدامات تروریستی و جان باختن شهروندان در این کشور به رخدادی همیشگی و عادی تبدیل شده که گاه به نظر می رسد حتی توجهات کافی رسانه ای را هم چندان به خود جلب نمی کند!

 هر چند درد و رنج ناشی از چنین رویدادهایی برای مردم افغانستان از لحاظ کیفی یکی است اما برخی از این حوادث چنان ابعاد و عمقی می یابند که فراتر از مرزهای این کشور می رود و کمتر مخاطبی را آسوده به حال خود رها می کنند. انفجار تروریستی اخیر در کابل یقینا یکی از همین دست موارد است که انگیزه مرتکبانش را باید فراتر از منازعات سیاسی، نوعی کینه توزی و نفرت شیطانی از انسان و انسانیت دانست چرا که در طول تاریخ منازعات انسانی معمول بوده است که کودکان و زنان  - مطابق فطرت و عواطف و به عنوان نماد حیات و زندگی انسانی- در هر جنگی مصون از آسیب باشند و دستکم کمتر مواردی در طول تاریخ حاکی از هدف قرار گرفتن مستقیم و آگاهانه آنان است. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم چنین جنایت هایی از نوعی انتقام شیطانی از موجود انسانی حکایت می کند! این قبیل جنایت ها هر چند در عرصه سیاست ظاهر می شوند اما واقعیت آن است که برای تحلیل  آن باید عمیق تر شد و ریشه ها را دریافت. 

بسیاری از تحلیل ها در این قبیل حوادث به خصوص در کشور ما تنها به سیاست و مختصات آن اشاره دارند و همه چیز از زاویه آن تحلیل می شود. به محض چنین رخدادی عمده تحلیل ها با اشاره به بیرون ( عمدتا غرب) یا معطوف به حمایت غرب از این به اصطلاح جهادگران سابق و تروریست های فعلی می شود (که البته در جای خود درست است) یا متوجه استانداردهای دوگانه غربی ها در محکومیت این قبیل حوادث (که آن هم نقد واردی است اما اصل ماجرا نیست). ظاهرا ما باور نداریم که مشکل اصلی در درجه اول درون زا و فرهنگی است و خارج از مرزهای کشورهای اسلامی نیست. چنین به نظر می رسد که ما مسلمانان از روبرو شدن با این حقیقت تلخ تر از زهر دایما در هراسیم اما واقعیت این است که با نوعی تاخر فرهنگی شدید در بخش هایی از جهان اسلام مواجهیم که مانند زخمی کهنه هر از گاهی سرباز می کند و خون از آن جاری می شود!

متهم ردیف اول در این ماجراها خود ما مثلا مسلمانان هستیم! اگر غرب  به این همه حماقت و نادانی دامن می زند ( که می زند) و بهره اش را می برد ( که می برد) باز هم این خود ما مثلا مسلمانان هستیم که باید مسوولیت این «سواری دادن» را بپذیریم. غرب هم که نبود داعش و النصره و القاعده و ده ها جریان انحرافی دیگر مانند آن از کارخانه عظیم نادانی در برخی محافل مثلا دینی جهان اسلام ظاهر می شد.

تا وقتی معضل خشونت و تروریسم ناشی از انحرافات مذهبی را امری در درجه اول فرهنگی و درون زا ندانیم چرخه جنایت های مشابه متوقف نخواهد شد. اندیشمندان جهان اسلام از هر مذهب و مسلکی باید در  مجامع فراگیر خود به این موضوع حساسیت بسیار بیشتری نشان بدهند و اقدامات عملی و موثری را صورت بدهند تا ننگ این قبیل جنایت های ضد بشری از دامن پاک آیین محمدی زدوده شود.