گفتار ظریف؛ اختلال‌‌‌ فهمِ فردی یا بحران دانش سیاسی در ایران؟!

  4000212105 ۱۴۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۶ تکراری یا غیرقابل انتشار
گفتار ظریف؛ اختلال‌‌‌ فهمِ فردی یا بحران دانش سیاسی در ایران؟!

گروه سیاسی الف-محسن جبارنژاد: دقت در باب محتوای فایل صوتی منتشر شده وزیر امور خارجه بیش از همه چیز، گویای این واقعیت است که نهاد علم در ایران و به ویژه ارتباط منطقی آن با نهاد سیاست دچار اختلالی جدی است که در ادامه توضیحاتش را عرض خواهم کرد. 

اساسا دستگاه سیاست خارجی نمی‌تواند در غیاب یک "ایده" دست به کنشگری دیپلماتیک بزند. به نظر می‌رسد که عمده کنشگران دیپلماسی ما به واسطه اختلال های جدی به وجود آمده در نهاد علم به ویژه علم سیاست در ایران، عمدتا از ایده ها و نظریات رایج در عرصه دانش روابط بین الملل متاثر اند. عمده پارادایم های نظری رایج و مسلط در این عرصه شامل  دو نگرش رآلیستی (هابزی)  و لیبرالیستی است. البته پرواضح است که عمده کنشگران دیپلماسی در ایران و به ویژه تیم فعلی وزارت خارجه که مسولیت راهبری برجام و هم اینک مذارکرات وین را بر عهده دارند، عمدتا متاثر از نگرش های رایج لیبرالیستی هستند که خود نیز مبتنی بر انگاره صلح کانتی و آرای استوارت میل است. این صورت بندی گفتمانی دوگانه، البته متعلق به دهه های میانی قرن بیستم است و پس از آن نظریه های جدیدی در عرصه روابط بین الملل پا به عرصه گذاشتند. به عنوان مثال سازه انگاری یکی از این پارادایم های نظری است. 

در تئوری  سازه انگاری، هنجارها، هویت ها، فرهنگ ها و حتی دین نقشی بنیادین در تنظیم سیاست بین الملل میان دولت‌ها ایفا می‌کند. چنانکه هر کشوری می‌تواند و بلکه بایسته است تعین ها و تشخص های ارزشی و ساختاری خود را در قالب یک سیاست خارجی مبتنی بر یک ایده نظری روشن‌ِ معطوف به عمل، تحقق و عینیت بخشد. 

 اظهار نظر وزیر خارجه در فایل صوتی اخیر و تاکید بر دوگانه هایی نظیر "مصلحت نظام - مصلحت مردم" یا "دیپلماسی-میدان" نشان داد که ذهنیت دیپلمات های ایرانی همچنان متاثر از صورت بندی های کلاسیک تئوریهای دهه 50 و 60 روابط بین الملل است. حتی می‌توان گفت که این ذهنیت، نتوانسته  به صورت بندی های متاخر نظری در روابط بین الملل در غرب ( نظیر سازه انگاری که عنصری چون هویت، فرهنگ و دین را مورد توجه قرار می‌دهد) چندان التفاتی پیدا کند.

البته ناگفته نماند که این اتهام عدم التفات، قبل از آنکه متوجه نهادسیاست و یا سیاستمداران باشد متوجه نهاد علم به ویژه دانش سیاسی در ایران است که دست کم تا کنون ناتوان از صورت بندی ایده ای روشن و بومی در باب سیاست خارجی بوده است. ایده ای که اولا بتواند تشخص  های ارزشی، هویتی و ساختاری جمهوری اسلامی را صورت بندی کند ثانیا از دل آن، قاعده ای برای کنش دیپلماتیک استخراج کند و ثالثا دوگانه هایی نظیر "دیپلماسی-میدان" ( که بدون توجه به عناصر هویتی و ارزشی جمهوری اسلامی و نیز با تاثیرپذیری از مفروضات تئوری های تقریبا منسوخ روابط بین الملل در ذهن دیپلمات های ما شکل گرفته) را  برای نهاد سیاست در ایران، دست کم به لحاظ نظری، حل و فصل کند. 

 در باره نکته اخیر باید گفت که عدم فهم همین نکته، لحظات پرتنش و پرتعارض فراوانی را در سیاست خارجی ما طی این چهل و دوسال رقم زده و انرژی فراوانی از سیستم حکمرانی ما گرفته است.  حتی می‌توان ادعا کرد که  ما در میان سایر کشورها از این لحاظ، واقعا یک مورد عجیب و غریبیم! به عنوان مثال این حرف آقای ظریف که میدان، هیچ هزینه ای برای دیپلماسی نداد، حتی از  یک کسی چون جان کری که هم، زمانی در "میدان" ، سرباز آمریکا در جنگ ویتنام بود و هم زمانی یک مقام ارشد دیپلماسی در آمریکا بود نیز صادر نمی‌شود. خلاصه آنکه  گفتار  وزیر خارجه، بیش از آنکه نشانه اختلال و کژکارکردی ذهنِ سوژه باشد دلالتی است بر بحران دانش سیاسی در ایران.