امید به آمریکا، دندانی که باید کشید...

پارسا نجفی، کارشناس بین الملل،   3991228114 ۱۵۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
امید به آمریکا، دندانی که باید کشید...

از چهل سال قبل که دولت دموکرات کارتر اولین تحریم علیه ایران را وضع کرد و دارایی های ملت ما را بلوکه نمود تاکنون هر یک از ساکنان کاخ سفید فقط بر شدت تحریم ها افزوده اند و هیچکدام از فشارها نکاسته اند. بایدن هم مانند ترامپ در همین راستا حرکت می کند. اصولا سیاست خارجی امریکا در غرب آسیا تغییر نمی کند مگر اینکه عامل خارجی آن را به عقبگرد وادارَد.

اگر ایران مانند دهه 1360 هیچ برنامه هسته ای یا موشکی هم نداشته باشد باز هم آماج فشارها و حتی حملات آمریکا قرار خواهد داشت و برعکس اگر از مولفه های راهبردی و عوامل قدرت خود به ویژه در مسائل منطقه برای اعمال فشار به امریکا استفاده کند، واشنگتن مجبور به کاهش فشارها و امتیازدهی می شود. 

امریکا در سال 1367 چهار میدانی نفتی ایران به نام های رسالت، رشادت، نصر و سلمان را به توپ بست و همه تاسیسات گرانقیمت فراساحل آنها را نابود کرد. بر اثر آن تولید نفت ایران 530 هزار بشکه در روز کاهش یافت. همچنین به کشتی ایران اجر حمله کرد و آن را اشغال سپس غرق کرد. این جدای از شلیک موشک به پرواز 655 ایران ایر بود که 290مسافر آن را کشت. این جنایت ها در زمانی بود که ایران در حال دفاع در برابر صدام متجاوز قرار داشت و هرگز برنامه های موشکی، اتمی یا منطقه ای برای ایران مطرح نبود. بنابراین اقدامات برای فشار به ایران فقط و فقط برای سخت کردن زندگی مردم و آسیب زدن به استقلال کشورمان است و نیازمند هیچ بهانه ای نبوده و نیست. 

اصولا هدف امريكا از برجام راستی آزمایی فعاليت ايران و لغو تحریم ها نبود بلكه هدف واشنگتن اين بود كه مرحله به مرحله قدرت ايران را كاهش دهد سپس كشورمان را به ليبي دوم تبديل كند. 

به تجربه ليبي دقت كنيم؛ قذاقي بعد از مذاکره و توافق با آمريكا اول توان موشكي و اتمي را از دست داد سپس فشار اقتصادي را تحمل كرد در نهايت حكومتش متلاشي شد آنگاه ليبي در جنگ داخلي ويرانگر سوخت و چند تكه گرديد. اين هدف مطلوب امريكا براي ديگر كشورهاست. اينكه ايران به تعهدات هسته اي خود در قالب برجام عمل كرد اما امريكا از تعهداتش شانه خالي كرد سپس از برجام خارج شد نشان مي دهد كه دولت امریکا هرگز به فکر حل اختلافات خود با ایران نبوده است. 

قطعا بدتر از اين نمي شود

سوال مهم این است که اگر ایران فعالیت های هسته ای و موشكي خود را با نهایت توان پیگیری کند و تاثیرگذاری منطقه ای را به شدت گسترش دهد چه خواهد شد؟ پاسخ این است امریکا بیش از آنچه انجام داده هیچ اقدام دیگری نمی تواند انجام دهد. در بدترین حالت اگر امریکا پرونده ايران را به شورای امنیت ببرند و هر 15 كشور عضو نیز علیه ایران رای دهند می تواند تحریم های سازمان ملل را علیه ایران اعمال کنند که دقیقا با تحریم های حال حاضر امریکا درباره روابط بانکی و نفتی ایران هیچ تفاوتی نخواهد داشت. 

بنابراین از منظر اقتصادی در بدترین حالت ممكن، شرایط برای ایران هیچ تفاوتی با اكنون نخواهد داشت. درباره تهدید نظامی نیز امریکا دیگر توانایی جنگ فراگیر با یک قدرت منطقه ای که دارای توان موشکی جدی است را ندارد. 

شرایط امروز امریکا با 20 سال قبل که به کشورهای ضعیف فاقد ارتش مانند افغانستان سال 2001 یا عراق سال 2003 حمله کرد، فرق دارد. 

امریکای امروز هرگز توانایی یک جنگ فراگير با صدها میلیارد دلار هزینه را ندارد و میزان خسارت و زمان پایان آن نیز معلوم نیست. بنابراین آنچه در اختیار امریکا بود تاکنون به کار گرفته شده و تنها گزينه روي ميز دولت بایدن فقط فریب افکار عمومی یا دیپلماسی عمومی براي خريد زمان است. 

چرا امريكا اراده جنگ را ندارد

بوش دوم دولت امريكا را با مازاد بودجه 700 میلیارد دلاري از کلینتون تحويل گرفت و زمانی که رفت کسری بودجه صدها میلیارد دلاری را برجاي گذاشت. بخش بزرگي از بحران مالي سال 2008 نتيجه هزينه هاي بي ثمر دو جنگ بوش بود.  

در اواخر دوران بوش دوم، بروز ورشکستگی موجب بحران اقتصادی شديدي در وال استریت شد. این وقایع، توأم با انباشتگی روزافزون بدهی و بحران مالی ۱٫۳ تریلیون دلاری فدرال، منتج به کسادی شدید در آمریکا و رکود بازارهای جهانی گردید. دولت بوش بسته نجات مالي 700 ميليارد دلاري را به اجرا گذاشت اما آثار بحران مالی سال 2008 آمریکا ادامه داشت تا دولت اوباما قانون بهبود و سرمایه‌گذاری مجدد(American Recovery and Reinvestment Act of 2009) را در فوریه ۲۰۰۹ اجرا کرد که بر طبق آن ۸۰۰ میلیارد دلار از خزانه ملی برای پشتیبانی از وال استریت و تزریق نقدینگی در بازارهاي آمریکا اختصاص يافت.

در زمان بوش دوم گفته مي شد طرح نجات مالي براي جلوگيري از سرايت بحران اقتصادي از وال استريت به كوچه و خيابان است اما همگان فقر و بدبختي اكثريت مردم امريكا را در آشوبهاي تابستان سال 1399 ديديم. تاكنون نيز بحران با ارائه يارانه گسترده تسكين يافته است. 

اکنون شرایط برای امریکا به حدی وخیم است که مهمترین برنامه داخلی بایدن، طرح دو هزار میلیارد دلار براي ارائه يارانه، كمك هزينه مسكن و تامين فوري غذا براي 130 ميليون نفر در ايالات متحده است. جمعيت امريكا 330 ميليون نفر است و اين نشان مي دهد يك سوم جمعيت امريكا به دليل مشكلات اقتصادي و بيكاري براي رهايي از گرسنگي، بي‌خانماني و تامين هزينه درمان به شدت به يارانه سنگين دولتي براي يارانه 1200 دلاري، دو برابر شدن دستمزدها و پوشش بيشتر بيمه بيكاري نياز مبرم دارد. در چنین شرایطی چگونه آمریکا می تواند به جنگ شدید خارجی بی ثمر بیاندیشد.

چه باید کرد

تنها گزینه مقابل ایران حمايت گسترده يارانه اي از مردم متوسط و ضعيف و اخذ ماليات از ثروتمندان از يك طرف و اعمال فشار منطقه اي به امريكا از طرف ديگر است. ايران بايد به گونه اي دستمزد و يارانه را افزايش دهد كه مشكلي براي مردم وجود نداشته باشد و فكر لغو تحريم ها را هم از سر بيرون كند. چرا که آن‌ها هرگز این کار را نخواهند کرد.

تجربه اثبات كرده امريكا و هر قلدر ديگري زماني عقب مي نشينند كه با رويارويي قدرتمندانه مواجه شوند. نيازي نيست كار سختي انجام گیرد. ولی باید بدانیم دولت سعودي خط قرمز و نقطه ضعف بقاي امريكاست.

امریکا برای استمرار سلطه دلار بر تجارت جهانی نیازمند فروش نفت به دلار است و این مهم با تبعیت دولت سعودی از امریکا ادامه می یابد. بنابراين شاهرگ حیات امریکا که استیلای دلار بر تبادلات تجاری بین الملل است فقط با استمرار حکومت آل سعود بر عربستان در امان است و برعکس اگر دولت سعودی از درون  و توسط مردمش زیر فشار داخلی قرار گیرد می توان به تغییر روش آمریکا امیدوار بود. 

علت اصلی فشار امریکا برای کاستن از توان بازدارندگی منطقه ای و دفاعی ایران نیز، همین حفظ و بقای دولت خونریز آل سعود است. دولتی که همیشه یک پای ثابت ضد ایران و علیه دموکراسی بوده و خواهد بود.