قسمت اول ۱ سریال گیسو + لینک دانلود

گزارش بازرگانی،   3991214047

قسمت اول سریال گیسو پخش شد. گیسو در واقع سی و هشتمین سریال نمایش خانگی بود که منتشر شد. در قسمت اول گیسو، رضا متوجه می‌شود گیسو زنده است و اطلاعاتی در مورد پرونده فساد مالی حاج یونس دارد. از طرفی پگاه به دیدن سهیل می ‌رود و خواسته ‌ای را مطرح می‌ کند و … دانلود تمامی قسمت های گیسو در ادامه مطلب.

گیسو یا همان فصل دوم عاشقانه به کارگردانی منوچهر هادی و با حضور انبوهی از سوپراستارهای مشهور و نامی سینمای ایران از جمله ساره بیات، محمدرضا گلزار، هومن سیدی، حسین یاری، هانیه توسلی، بهاره رهنما، مسعود رایگان، شمسی فضل‌ الهی، سانیا سالاری، علیرضا زمانی ‌‌نسب، آزاده ریاضی، بیژن امکانیان، سید جمشید حسینی و همچنین بازیگر زن ایتالیایی جولیا پانلی ساخته و همینک پخش شده است.

جهت دانلود قسمت اول 1 و همچنین سایر قسمت های سریال جذاب و تماشایی گیسو به لینک زیر مراجعه کنید:

دانلود قسمت اول سریال گیسو

 

به گفته روابط عمومی سریال گیسو ، فصل دوم عاشقانه درامی معمایی با رویکردهای اجتماعی منجمله پولشویی است و با توجه به ساخت سریال های مختلفی که روابط رومانتیک در آن ها محور اصلی بوده، در این فصل در جهت ارتباط با مخاطب تحولی اساسی در داستان صورت گرفته است.

در قسمت اول سریال گیسو رضا متوجه می‌شود گیسو زنده است و اطلاعاتی در مورد پرونده فساد مالی حاج یونس دارد. از طرفی پگاه به دیدن سهیل می‌رود و خواسته‌ ای را مطرح می‌ کند و …

سریال جدید می خواهم زنده بمانم یک سریال بسیار خوش ساخت و تماشایی می باشد که در دهه 60 خورشیدی روایت می شود. سریال مضمونی عاشقانه، خانوادگی و جذاب دارد که در همان قسمت های اولیه توانست نظر بسیاری از مخاطبین را جلب کند. تماشای این سریال را توصیه اکید داریم به شما کاربران گرامی. قطعا از دیدن این سریال پشیمان نخواهید شد.

جهت دانلود قسمت 3 سریال می خواهم زنده بمانم و همچنین سایر قسمت های آن بر روی لینک زیر کلیک کنید:

دانلود قسمت سوم سریال می خواهم زنده بمانم

 

حضور انبوهی از بازیگران سرشناس و ستاره در این سریال در کنار قصه و فیلمنامه بسیار قوی و همچنین کارگردانی قابل قبول شهرام شاه حسینی، همه و همه دست در دست هم داده است که ما یک سریال سطح بالا و راضی کننده را پس از مدت ها شاهد باشیم. از لحاظ سبک ساختاری، می خواهم زنده بمانم تشابه نسبتا زیادی با سریال هم گناه دارد ولی شاید یکی دو سطح بالا تر و بهتر.

در می خواهم زنده بمانم در حالی بازیگران چون آزاده صمدی , آناهیتا درگاهی , بهاره کیان افشار , پدرام شریفی , حامد بهداد , سحر دولتشاهی , علی شادمان , مهران احمدی به ایفای نقش پرداخته اند که در خلاصه داستان آن آمده است: هما حقی (سحر دولتشاهی) و نامزدش (پدرام شریفی) به همراهِ خانواده حقی آماده می شوند تا برای شب تولدِ همایون حقی، پدرِ خانواده (بابک کریمی) او را غافل گیر کنند. اما با رسیدن پدر، همه خانواده غافل گیر می شوند!

در قسمت های پیشین سریال می خواهم زنده بمانم چه اتفاقاتی رخ داد؟

اپیزود دوم میخواهم زنده بمانم در جایی آغاز می شود که شایگان که از قبل به او سوقصد شده است به دنبال شخص حمله کننده می رود و وی را می یابد. مشخص می شود که یکی از کسبه که در کار فروش لاستیک است و قرار بوده مغازه اش را که به گونه قانونی متعلق به فرد شخصی دیگر بوده است، می خواهند از او پس بگیرد، پشت داستان بوده است. شایگان به دلیل این سرپیچی مغازه وی را به آتش می کشد. در سکانس های بعدی، هما به ادامه تلاش هایش برای آزادسازی پدرش می پردازد. در طی آخرین صحبت های وی با شایگان، بنا می شود که با فروختن خانه و صرف پول جهت خانه دار شدن زوجی مستحق، پدرش را آزاد می کند. این گفته ها اگرچه بسیار عجیب و غیرقابل باور به نظر می رسیدند ولی از آن جا که هما چاره دیگری نمی بیند به فکر انجام آن می افتد. دکتر منصوری (با بازی آناهیتا درگاهی) که یک پزشک عمومی شاغل در یکی از بیمارستان های تهران است که با هیات مدیره بیمارستان به مشکل خورده و توبیخ می شود. در همین حال کاوه (با بازی علی شادمان) که در کار توزیع مواد مخدر است و پس از لو رفتن جنس ها و خشم رییس باند در آستانه کشته شدن بوده و همینک در به در در پی پیدا کردن ماجرای لورفتن و در واقع مهیا کردن مواد مذکور است به بیمارستان آمده و به دکتر منصوری پیشنهاد فرار و خروج از کشور می دهد. به نظر می رسد که این دو به یکدیگر علاقمند هستند. پس از این ها نیز اتفاقاتی می افتد که می توان این گونه نتیجه گیری کرد که شخصی که مواد را در کامیون آقای حقی جاسازی کرده بوده است، در واقع همین کاوه بوده است. کاوه که نسبت فامیلی نزدیک نیز با خانواده حقی دارد، در پشت این داستان ها بوده است. شاید بتوان گفت که وی از حسن شهرت حقی برا حمل این مواد استفاده می کرده است ولی این که چه شخصی باعث لورفتن و گزارش آن به مامورها شده بود، مشخص نیست. در ادامه داستان، هما بنا بر پیشنهاد امیر شایگان مبنی بر فروختن خانه اشان وقتی که از او ضمانتی برای انجام کارش می خواهد، با این ادعا روبرو می شود که وی به عنوان ضمانت ترتیبی را فراهم می کند که به زودی بتواند با پدرش ملاقات کند. این ملاقات که اگرچه با رضایت و در واقع با اجازه مامور مافوق پرونده بوده است ولی یک دیدار رسمی و قانونی نبوده است و حتی در شوفاژخانه ژاندارمری نیز برگزار می شود. به هر شکلی که هست هما موفق می شود پدرش را ببینید و با او صحبت کند‌. در طی این ملاقات، شایگان نیز به طور مخفیانه شاهد گفتگوی رد و بدل شده بین آن ها بوده است که در لحظات آخر و هنگام خروم، هما متوجه این قضیه می شود و وقتی که دلیل آن را جویا می شود وی این گونه بیان می کند که به دلایلی برای مطمین شدن از صحت و سقم ماجرا، مجبور به انجام این کار بوده است. مساله دیگری که پس از بازگشت حقی به سلولش مشخص می شود باز هم تکیه بر غیرقانونی بودن این ملاقات می باشد. یکی دیگر از افسران ارشد آن جا به بیرون و تو شدن زندانی به وسیله سرباز مشکوک می شود و وقتی که دلیل آن را جویا می شود، سرباز مذکور نخست می گوید که برای دستشویی و سپس می گوید که وی را به بهداری برده است، چیزی که خیلی ساده با توجه به سمتی که از آن وارد سلول شده اند، منتفی بوده است. افسر مذکور از رد دست های زندانی و همچین خاکی بودن آستین های لباسش متوجه می شود که او را به زیر زمین برده اند!

سریال قورباغه که پس از یک شروع توفانی به اوج مخاطبین خود رسیده بود همینک با پخش یازدهمین قسمت موفقیت آمیز و بدست آوردن هواداران بیشتر؛ توانسته که جایگاه خود را در این هفته ها تثبیت کرده باشد. در این هفته شاهد انتشار قسمت 12 قورباغه خواهیم بود. قورباغه که یک اثر متقاوت شبکه نمایش خانگی و در ژانر معمایی جنایی با تهیه کنندگی: علی اسدزاده، نویسندگی و کارگردانی: هومن سیدی تولید شده است دوشنبه هر هفته از سایت کول دانلود پخش می شود.

جهت دانلود قسمت 12 دوازدهم سریال قورباغه بر روی لینک زیر کلیک کنید:

دانلود قسمت 12 سریال قورباغه

 

در قسمت های قبلی قورباغه چه گذشت؟

قسمت 11 قورباغه در جایی آغاز می شود که در پی ادامه ماجراهایی که منتهی به کشف کردن مواد مخدر با قدرت جادویی به وسیله نوری می شود، وی محل و انبار مواد ها را پس از تقسیم سهم هر فرد، ترک می کند و به دنبال این ماجرا، مکان را با مواد منفجره، آتش می زنند. دلیل این کار دقیقا مشخص نیست ولی این گونه می توان نتیجه گیری کرد که این اقدام در جهت ابهام زدایی درباره مکان ذخیره مواد بوده است تا پاکسازی شود و کسی شک نکند. پس از اتفاقات شرح داده شده نوری که گویی از انفجار قریب الوقوع با خبر بوده است شروع به دویدن و فرار از مکان می کند. در همین حال پلیس ها از راه می رسند. سروش که بسیار به قضیه مشکوک بوده و حدس زده است که نوری قصد دور زدن او را دارد و در واقع چیزی را از او پنهان می کند. نوری برای فرار از توضیح دادن به او، قضیه آزار و اذیت لیلا خواهرش را به وسیله نگهبان پارک بیان می کند. سروش هم که عصبی شده بود با او درگیر می شود و به همین خاطر با شکایت فرد مضروب به بازداشتگاه می رود و به این ترتیب نقشه های بعدی نوری نیز عملی می شود. چرا که وی به دور بودن چند روزه سروش نیاز داشته است تا بتواند مواد به دست آورده را در سکوت خبری به جای امن برده و از آن ها استفاده کند. بعد از این هاست که نوری درگیر مشکل دیگری می شود. وی به هر حال به سروش نیاز دارد و به همین خاطر باید از فرد شاکی، رضایت بگیرد. او که به هیچ وجه زیر بار رضایت دادن نمی رود و به این ترتیب، نوری نخستین استفاده خود را از مواد به تازگی به دست آورده می کند و با آن ها بر روی شاکی تاثیر گذاشته و رضایتش را جلب می کند. آباد که بسیار از این تغییر نظر شاکی متعجب شده است به کنایه به نوری می گوید که آیا تو هیپنوتیزم بلدی؟ نوری نیز به حالت بی اعتنایی می گوید که بله. و به همین سبب است که این اسم هیپنوتیزم کردن بر روی او می ماند. در حالی که اصلا قضیه، هیپنوتیزم نبوده است و اکنون می دانیم که داستان چیز دیگری است. نوری دومین استفاده خود را نیز در فروش از یک طلافروشی عملی می کند. در یکی از روزها وی به کمک آباد و سروش یک طلافروشی که برای کارشان مناسب باشد را زیر نظر کرده. بر روی کارت بانکی، مقداری از ماود مخصوص ریخته و به آن جا می رود. نوری چند شمش طلا به ارزش یک و نیم میلیارد تومان را از او خریداری کرده (بدون این که پولی پرداخت کند) و به او می گوید که محتوای ضبط شده دوربین ها را هم خالی کند! و این نخستین باری است که او با استفاده از مواد به دست آورده، توانسته که به پولی برسد. به این ترتیب این آغاز ثروت عظیمی است که بعده ها به چنگ می آورد. باقی داستان نیز قابل حدس است، نوری که به گفته رامین، زمانی حتی بند کفشش را هم نمی توانست ببندد همینک مشخص است که چگونه به این ثروت بادآورده و ویلای چند هزار متری و ماشین آخرین مدل و… رسیده است. همه به جشن و سرور می پردازند، در حالی که سروش و آباد هیچ چیز از واقعیت پشت پرده نمی دانند و گمان می کنند که نوری توانایی هیپنوتیزم دارد! در سکانس های بعدی به زمان حال باز می گردیم. رامین در یک قدمی عملی کردن نقشه اش است. سروش را که مسلح شده است با یک هفت تیر حاوی فشنگ های مشقی فریب داده و این تفنگ را به دستش می دهد. هر دو به ویلای نوری می روند. رامین محل به اتاق نوری می رود، سروش و نوری نیز سرگرم صحبت می شوند. سروش به شدت وی را به زیر آماج حملات خود قرار می دهد که چرا این همه سال آن ها را بازی داده است. وی همچنین ابراز می کند که اینک خواستار سهم خود از آن مواد است وگرنه او را خواهد کشت. به سمت وی شلیک کرده ولی از آن جایی که فشنگ ها مشقی بوده اند، اتفاق خاصی نمی افتد. آن گاه نوری با چندین ضربه سهمناک کارد به شکم او و سپس آتش زدن او، سروش را به مرگی فجیع می رساند. رامین نیز جنازه او را با ماشین به محلی دور افتاده برده و بار آتش می زند! جنایتی بس هولناک و سهمگین. در سکانس آخر این قسمت شاهد آزاد شدن دوباره شمس آبادی هستیم! آن هم به وسیله لیلا! و به این ترتیب این فرضیه شدت می گیرد که لیلا باعث لو داده اطلاعات به شمس آبادی بوده است؟! برای ادامه داستان پیشنهاد می کنیم که به تماشای قسمت 12 قورباغه بنشینید. لطفا نظرات و دیدگاه های خود را در این باره با ما از طریق بخش کامنت در میان بگذارید.

ملکه گدایان از آن دسته از سریال هایی بود که کم کم و با حوصله مخاطبین را درگیر خود کرده است. تا اندازه ای که اینک با گذشت نه هفته، داستان به مرز پختگی و جاافتادگی رسیده است و به نظر می رسد که هر بار هواداران خود را به گونه قابل توجهی افزایش می دهد. همینک باید شاهد پخش قسمت 10 سریال ملکه گدایان در سایت کول دانلود باشیم.

 

جهت دانلود قسمت 10 دهم سریال ملکه گدایان و همچنین دانلود سایر قسمت های این سریال بر روی لینک زیر کلیک کنید:

دانلود قسمت دهم سریال ملکه گدایان

 

در قسمت پیشین ملکه گدایان چه خبر بود؟

سریال جذاب ملکه گدایان همچون روال ثابت همه قسمت های گذشته با یک سکانس از دهه شصت آغاز می شود: سکانس مراسم عقد لعیا و جلال در دفترخانه و گفتگوی لعیا و شبیر (شخصی که مسوول پیدا کردن نوزادان در دستگاه ملکه ست) . مشخص می شود شبیر در آن زمان با لعیا همکاری داشته و با هم برای تصاحب و ربودن ثروت جلال دست به یکی کرده بودند و این همکاری کماکان و تا 30 سال بعد نیز ادامه دارد. ولی هنوز مخاطب نمی تواند از حال و روز فعلی جلال، سرنخی داشته باشد و این همچنان علامت سوال است. در سکانس های بعدی آریا به دیدن افرا در مفت آباد رفته است، آریایی‌ که بابت دروغ های افرا ناراحت است و در نهایت با دلخوری از افرا جدا می‌شود. در همین حال نیز سهیل و البرز از دیدار با شبیر برگشته اند، البرز حیران از وضعیت آن همه نوزاد، به فکر لو دادن شبیر به پلیس هاست که در طول مسیر ماشین خراب می‌شود و کمی بعد نیز آریا سر می رسد. آریا خیلی نامحسوس سعی دارد که با البرز صحبت کند اما نمی تواند خیلی مشخص راجع به افرا چیزی بگوید. در سمت دیگر داستان لعیا و پارسا در آزمایشگاه مشغول گفتگو هستند، از بازی و برنامه ای که قرار است روی البرز پیدا کنند، از خاطرات گذشته که توسط لعیا بازگو می‌شود و کینه ای که هنوز ادامه دارد، از همه مهم تر استفاده از نبوغ البرز نابغه برای تولید مواد مخدر و نزدیک شدن هر چه بیشتر البرز و افرا به همدیگر به ریاست افرا به مفت آباد. مادر سارا ناراحت و عصبانی از داریوش سراغ سارا را می گیرد اما داریوش اظهار بی اطلاعی می‌کند و یادآور می‌شود که بخاطر سارا تن به این خفت داده تا بتواند ردی از سارا پیدا کند. در مکالمه بین شبیر و همسرش که لال است و قادر به تکلم نیست سخنانی بیان می شود، این که اجازه نمی دهد لعیا به این ثروت بادآورده در راه برسد و  البرز سهم آن هاست، او همچنین در ادامه اظهار پشیمانی می کند که ای کاش البرز را به خسرو نمی داد، و با این سوال که به نظرت لعیا می داند که البرز کیست، مخاطب را به فکر فرو می برود. داریوش به سراغ آدرس مورد نظر رفته اما کسی در خانه نیست در نهایت کسی که وارد پی شود پارسا ست، برخورد و بحث شدیدی بین آن ها اتفاق می افتد اما پارسا با حربه ای خاص داریوش را آرام و قانع می کند که همچنان ادامه رو او باشد. سیامک از آریا می پرسد که آیا واقعا افرا را فراموش کرده یا نه؟ آریا با گفتن این که این جشن تولد تو نیست و جشن گودبای پارتی تعهد خودم نسبت به افراست او را قانع می‌کند که همه چیز تمام شده است اما این حقیقت ماجرا نیست آریا قادر به فراموش کردن افرا نیست. تا این جا می توان خط و ربط یک سری از مسایل را یافت و تحلیل کرد. این که این برنامه ها و بلا هایی که به سر البرز آمده است همه از سمت لعیا بوده و دلیل آن نیز از طرفی کینه و خصومت شخصی (به چه دلیل؟) و سلب هویت از البرز بوده است ولی شاید بخش اعظم آن را بتوان در این نکته جستجو کرد که آن ها فهمیده اند که البرز در دانشگاه آلمان توانسته است به فرمول پیچیده و اعجاب آوری در خصوص درمان بیماری های ناشناخته، دست بیابد که همین فرمول از سویی می تواند وقتی که به غلظت بالای 80 یا 90% برسد یک مواد مخدر مهم را نیز تولید کند. ولی این که البرز واقعا کیست هنوز مشخص نشده است. چیزی که به نظر می رسد شبیر ولی به خوبی می داند. حدسی که می توان زد شاید این نکته است که البرز کنونی (که در واقع فرهاد واقعی است) شاید فرزند نامشروع شبیر و لعیا و یا این که جلال و لعیا (در زمان پیش از ازدواجشان) بوده است و در زمانی که البرز واقعی که فرزند خورشید و خسرو بوده است و در حادثه مهدکودک، درگذشته است، وی را به فرزند خواندگی به نزد خسرو و خورشید اهدا کرده اند. چیزی که مشخص است، البرز واقعی فوت کرده است و البرز کنونی فرزند واقعی خسرو نیست! شما چه فکری می کنید؟ حتما نظرات و فرضیه های خود را برای ما کامنت کنید!