«نفوذ» چیست؟، «نفوذی» کیست؟!

محسن سلگی،   3991023010 ۳۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۹ تکراری یا غیرقابل انتشار
«نفوذ» چیست؟، «نفوذی» کیست؟!

از يك سو افراط در به كاربردن تعبير «نفوذ» محل نگراني است و از سوي ديگر مخالف خوانی تجدیدنظرطلبان نسبت به مفهوم نفوذ، در سال جاری نیز به دستاویزی برای تخریب چهره نظام تبدیل شده است. به طور کلی این جریان با رویکردی منفی و مخرب با کلیدواژه نفوذ برخورد کرده و بعضاً آن را به منزله بی کارکردشدن کلیدواژه فتنه القاء کرده اند. 

مخالفت ها با مقوله نفوذ تحت عنوان توهم توطئه‌انگاری آن در حالی است که نفوذ، تنها بخشی از جنگ نرم است که درواقع، جنبه های با برنامه تر و توطئه آمیزتر جنگ نرم را مورد شناسایی و رصد قرار می دهد؛ عنوان نفوذ باعث می شود تا در مقام مقابله به مثل با برنامه و هشیاری بیشتری عمل کنیم. تعبیر جنگ نرم یا فتنه برای بسیج نیروهای اجتماعی و تمرکز ذهنی نیروهای انقلابی چندان رسا نیست، درحالی که عنوان و تعبیر "نفوذ" کلیدی تر و کارکردی تر است و علاوه بر داشتن ابعاد راهبردی، از حیث راهکنشی یا تاکتیکی کارآمدتر از تعابیر فتنه و جنگ نرم است.

اگرچه با تسامح می توان جنگ نرم، تهاجم فرهنگی، فتنه و نفوذ را به جای هم به کار برد، اما در این میان خطوط ممیزی نیز وجود  دارد که قابلیت ترویج دارد:

- نفوذ بخشی از جنگ نرم است، اما بخشی که برنامه ریزی و توطئه در آن پررنگ تر است، اگرچه نفوذ  نیز می تواند بدون برنامه ریزی و در اثر تعامل و حتی ندرتاً بدون نیت طرفین نفوذ صورت گیرد، اما واقعیت آن است که نفوذ اغلب با هدف و نیت و نیز برنامه ریزی جهت دار صورت می پذیرد.

- در تحلیل یک مقوله، سه رویکرد وجود دارد؛ اولین رویکرد، رویکرد "پروسه" است که اشاره به طبیعی بودن یک جریان دارد؛ مثلا گروهی جنگ نرم یا جهانی سازی را یک پروسه یا جریان طبیعی می پندارند.

 دوم، تلقی از یک مقوله به منزله "پدیده" است، پدیده یعنی مقوله ای که قبلاً وجود نداشته بلکه یکباره مانند تصادف یا سانحه حادث می شود. برداشت سوم، برداشت از یک مقوله به منزله پروژه است، در پروژه، نقشه ریزی و برنامه داربودن، اساس است.

نفوذ، مقوله ای است که غالباً در دو سبد و دسته پروسه و پروژه قرار می گیرد و معمولاً تصادفی نیست. علاوه بر این، نفوذ جنبه های پروژه ای جنگ نرم را نشان می دهد و بنابراین همین جنبه در آن قوی تر و معمول تر است.

- دیگر این که نفوذ، برخلاف جنگ نرم که ابعاد ذهنی را بیشتر هدف قرار می دهد، در پی تغییر رفتار و ذهنیت و نیز یارگیری مشخص است؛ نفوذ بس زیرکانه تر، سریع تر، بابرنامه تر، زمان مندتر و نتیجه گراتر از جنگ نرم عمل می کند. جنگ نرم مربوط به ماهیت کلی تهاجم فرهنگی و دشمنی غرب با ما است، خصوصا وقتی در جنگ 8ساله علیه کشورمان شکست خوردند، یک سلسله اقدامات تبلیغاتی و رسانه ای را در دستور کار قرار دادند. اما نفوذ بخشی از این روند است که با رصد دقیق افراد و سلایق آنها صورت می گیرد؛ مثلا بنا به علایق افراد و میزان و نحوه گذراندن وقت توسط ایرانیان، برای سنین مختلف برنامه ریزی و تولید محتوا می کنند. علاوه بر سن، بر مبنای جنسیت و منطقه و مقولات دیگر نیز تولید محتوا می کنند. همچنین رسانه های مختلف را با توجه به میزان استفاده و مصرف شهروندان ایرانی راه اندازی و مدیریت می کنند. برای مثال، بنا به گزارش روزنامه گاردین تلگرام بهترین مسیر نفوذ در ایران بوده است. جایی که گاردین علیه ایران سخن می گوید این بخشی از جنگ نرم است اما آنجا که از برنامه ریزی از طریق تلگرام برای جهت دهی سخن می گوید، این مشخصاً مقوله "نفوذ" را تداعی می کند.

تأکید می شود که نفوذ نیز بخشی از جنگ نرم است، منتها این بار با توجه به دوران پسابرجام و ناکامی پروژه شکستن تابوی رابطه ایران و امریکا حتی در حد مذاکرات هسته ای، آنها از روشهای نزدیک تر به روش های دورتر روی آورده اند. آنها امیدوار بودند از طریق حضور شرکتهای  چندملیتی و مستشاران خود وجوه عینی تری و اقتصادی تری به جنگ خود علیه ایران بدهند. برای همین نفوذ رسانه ای، سیاسی و فکری در شرایط کنونی، بیش از هر زمانی برای آنان اهمیت دارد و نیز بیش از هر زمانی برای ما محل نگرانی و مراقبت و مقابله است.

در خصوص وجوه تفارق نفوذ با جنگ نرم و پاره ای نکات قابل ترویج و پیگیری آن، محورهای ذیل نیز قابل تأمل است:

1-  نفوذ، زیر مجموعه جنگ نرم است که شامل تهاجم فرهنگی و انقلاب مخملی هم می شود. باید تبیین شود که مقصود حقیقی و عمده از نفوذ، صرفاً یارگیری مستقیم و جاسوس بودن مسئولان و حتی فعالان سیاسی نیست، بلکه نفوذ، عمدتاً اشاره به تغییر باورها دارد.

2-نفوذ تاکنون خود را در قالب های متفاوتی از تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی گرفته تا انقلاب مخملی و مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها نشان داده است. برخی مصادیق نفوذ مانند فرار مغزها، صرفاً راهکارهای فرهنگی و مدیریتی دارد. اما برخی مصادیق جنگ نرم مانند تهاجم فرهنگی، انقلاب مخملی یا اشاعه اهداف دشمن در مطبوعات و رسانه ها یا از طرق دیگر، مستلزم برخوردهای قضایی و امنیتی ضابطان قضایی مانند اطلاعات سپاه  و نظایر آن است. این نکته در ادامه تعریف موسع از امنیت قرار می گیرد و باید مورد تأکید باشد.

3- شرایط فعلی بسیاری کشورهای غربی، از ناامنی نسبی حکایت دارد. در کشورهای منطقه نیز اضطراری بودن، بسیاری مواقع به عنوان روندی عادی خود را نشان می دهد که حاکی از عمق ناامنی در این کشورهاست. باید تأکید شود که یک امنیت استثنایی- در برابر امنیت اضطراری- در ایران حاکم است. این امر، مشروعیت خاصی به پروژه های سدّ نفوذ خواهد داد.

4- از سویی دیگر درباره نفوذ نباید آن قدر اغراق شود که برخی تصور کنند که هرچند مردم و جامعه در ایران احساس امنیت می کند، اما حکومت این احساس را ندارد. 

در مباحث امنیت، امنیت به دو دسته نرم و سخت تقسیم می شود؛ امنیت سخت شامل امنیت جانی و مالی است و امنیت نرم اشاره به احساس امنیت و مباحثی همچون امید به آینده دارد. 

کاربرد نامتعارف نفوذ می تواند به احساس ناامنی دامن بزند و امنیت ذهنی یا نرم را خدشه دار سازد. در این بحث، کلی گویی خطرناک است و باید تأکید شود که نفوذ و نفوذی منظور صرفاً جاسوسی و جواسیس نیست و بس فراتر از این موارد، مقصود است.

5- نفوذ نوعی از فتنه است و فتنه اعم از آن است، فتنه می تواند کودتای مخملی و سخت باشد، اما نفوذ بر شیوه های کاملاً مرموز و غالباً پنهان تکیه دارد. به کاربردن تعبیر فتنه نفوذ، ادامه روند فتنه ستیزی نظام و نیز زنجیره ای نشان دادن اتفاقاتی مانند غائله 78 و 88 با نفوذ را نشان می دهد. به کاربردن تعبیر فتنه نفوذ، افزون بر این، می تواند به خنثی سازی هجمه های اپوزیسیون که درصدد تفکیک میان خط نفوذ و خط فتنه هستند بیانجامد؛ هجمه هایی که سعی دارد تا فتنه 88 را به دست فراموشی بسپارد.

6-  در چنین مواردی به نظر می رسد واکاوی مفهوم "امنیت ملی" و مولفه های ملموس آناز جمله جنبه های قانونی و حقوقی برای عموم می تواند از فشارهای سیاسی بر نظام و فشار اجتماعی بر مردم بکاهد. لذا پیشنهاد می شود با برگزاری نشست های گفت و گومحور در نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز- و حضور کارشناسان توانمند حقوقی به ویژه در مركز پژوهش هاي مجلش شوراي اسلامي، بر محورهای ذیل تاکید شود:

1-   اهداف اصلی برخورد با جرائم امنیتی از قبیل حفظ استقلال کشور و حفظ و اشاعه ارزشهای ملی و فراهم کردن امکان فراغت خاطر مردم نسبت به تهدیدهای احتمالی

2-  تفاوت های سه گروه جرائم مطبوعاتی، سیاسی و امنیتی

3- ترفندهای دشمن در سازماندهی جرائم ضدامنیتی در پوشش اصناف و مشاغل خاص همچون روزنامه نگاری فعالیت هنری پژوهش و فعالیت های علمی و صنعتی به منزله امنیت اقتصادی شده. بحث در خصوص ارتباط «شفافیت» و افزایش امنیت و تدوین طرحی برای انتقال و گذار از امنیت اقتصادی شده به امنیت اجتماعی شده یا مردم‌بنیاد. امنيت اجتماعي به معناي برخاستن امنيت از مردم به نحو خودجوش است كه اوج آن را مي توان در الگوي بسيج در اوايل حيات انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. كارآمدي بسيج محصول آزادي و معنويت بي نظيري بود كه از انقلاب اسلامي برخاسته بود. نظريه هاي امنيت عمدتا امنيت را نبود تهديد تعريف كرده و بنابراين در دام تقليل امنيت افتاده اند. در حالي در جمهوري اسلامي ايران و گفتمان انقلاب، امنيت اجتماعي شده مطلوب است، امنيتي وجودشناختي كه عمق و شعاعي متفاوت از نظريه هاي متعارف امنيت دارد. اين امنيت بر بسيج به منزله انسجام خودجوش مردمي – انقلابي مبتني است كه طي آن مصالح عمومي بر منفافع شخصي و گروهي برتري و رجحان يافته است.

4- تعریف موسع از امنیت یک ضرورت است؛ در حالی که در نظامات غربی و سکولاری، امنیت صرفاً امنیت حکومت و نظام سیاسی اقتصادی و نیز ساختارهای جامعه است، در انقلاب اسلامی، امنیت شامل اعتقادات مردم و از این رو امنیت روحی یا هستی شناختی هم می شود و دولت در قبال آخرت مردم و سعادت نهایی آنها نیز مسؤول است؛ همچنان که فردی در نسبت با فرد دیگر ولو عضو خانواده وی نباشد و حتی دشمن وی باشد، مسؤولیت اخروی علاوه بر مسؤولیت دنیوی دارد. اینجاست که مفهوم عزت قابل تبیین و ترویج می نماید؛ مفهومی که  اندیشکده های غربی به دلیل عدم درک آن، ناتوان از درک اصرار ایران برای حفظ برنامه صلح آمیز هسته ای است. چراکه این اندیشکده ها متأثر از فضای مادی گرایانه مستولی بر غرب، تنها بر پایه دوگانه سود/زیان و دوست/دشمن پدیده ها را تحلیل می کنند.

نگاه امنیتی انقلاب اسلامی مبتنی است بر آرامش جسم و روح افراد و آنچنان نگاه مسؤولانه ای است که حتی در قبال مسؤولیت افراد نیز احساس مسؤولیت دارد. این نگاه تکلیف محور و وظیفه گرا در برابر نگاه نتیجه گرا و سودگرا قرار دارد. در منظومه امنیتی نظام اسلامی، تکلیف‌گراییِ نتیجه‌بینانه مورد نظر است؛ همچنان که رهبر انقلاب از هم‌ورزی آرمان و واقعیت سخن می گویند، میان تکلیف و نتیجه نیز یک هم ورزی وجود دارد، منتها در این تعامل، اولویت با تکلیف است.

مهمترین اقدام امنیت ساز ملموس در افکار عمومی، طراحی و تصویب قانونی برای هماهنگی ملموس دستگاه قضائی و نیروی انتظامی و سایر مراجع است که وفق آن مقابله با پدیده تشدیدشده «اشرار خیابانی» به منزله پیشگیری از وقوع جرم تسهیل شود. پیشگری از جرم ماهیتی بنیاسازمانی و بینانهادی دارد و خودِ جرم نیز پدیده ای جزیره ای نیست بلکه پدیده ای شبکه ای است. این اقدام متناسب با عمق و کل گرایی انقلابی اسلامی بوده و مشروعیت رویکرد امنیتی-سیاسی نظام اسلامی را بیش از پیش از اذهان عمومی تثبیت خواهد کرد.

صِرف جرم انگاری توسیعی موارد و مصادیق شرارت کافی نیست، بلکه می بایست حمایت اجتماعی و قانونی عینی تری برای قربانیان شرارت مترتب گردد. ارتباط پدیده شرارت با جریان نفوذ غیرممکن نیست. دست کم جریان معاند این پدیده را برجسته سازی کرده و «احساس ناامنی» را فراتر از ناامنی قرار داده است.

5- در یک سو، قابل تأکید است که نفوذ امر تازه ای نیست و مسأله نفوذ(به کاربردن تعبیر فتنه نفوذ ضروری است) مسأله ایران از آغاز انقلاب بوده است که دشمنان گاهی با تهاجم فرهنگی و رسانه ای، گاهی با به راه انداختن تظاهرات و کلیدواژه تقلب و گاهی از قِبَل مذاکرات و گاه از بازتولید برنامه پیرامون"رفع حصر" در پی آن بوده اند. بایستی تاکید شود که در عین کهنه بودن مفهوم نفوذ، اما شیوه ها و روندهای آن صورتهای جدیدی یافته است؛ مانند پدیده بلک فرایدی که اواخر سال 94 برای اولین بار به تقلید از ابزارهای غربی در ایران اجرا شد یا تلاش برای ورود مک دونالد، چهارشنبه های سفید، دختران خیابان انقلاب، القای حاکمیت دوگانه، طرح سناریوهايي مانند استعفای رئیس جمهور، تمركز اختيارات رياست جمهوري در رهبري نظام، عادی نمایی یا نرمالیزاسیون جرم در ایران و...

در سوی دیگر، اگر این گونه القا شود که نفوذ پدیده خیلی جدید و بی سابقه ای است، آن گاه در پی این گزاره، این نیز القا خواهد شد که نظام با چالشی مواجه است که تجربه برخورد با آن را ندارد. حال آن که در اوایل انقلاب نیز ساختار نظام شاهد این امر بوده است. در عین حال واقع بینانه است که بدانیم چالشی دشوارتر و پیشرفته برای آن است.

با توجه به دو سوی فوق، مناسب است بر مضامین ذیل مستند به پژوهش و آمارهای دقیق تأکید داشت:

-  جمهوری اسلامی در زمان تأسیس نیز توانسته چالش های بزرگتری را بگذارند؛ چالش های که سبب واکسیناسیون نظام شده است.

-   نظام اسلامی نه حتی در مرحله استقرار، بلکه فراتر از رشد، در مرحله بالندگی و تکامل به سمت تمدن سازی است. 

6-  عده ای با تمسک به «همگرایی بخشی» یا «سرایت بخشی»- نظریه نئولیبرال ارنست هاس- بر این باور بودند که مذاکرات هسته ای می تواند به مذاکرات اقتصادی و نیز منطقه ای تسری یافته و درنهایت شاهد همگرایی ایران و امریکا بود. نفوذ یا سرایت مذاکره ای به مذاکره دیگر، یکی از شیوه های جدید نفوذ است که باید در برابر آن ایستاد و بدان اشاره کرد. برجام های بعدی در این بستر قابل فهم اند.

7- برای «سدّ نفوذ»، تأکید خاصی بر تشدید مقاومت در منطقه (انتفاضه سوم) باید صورت گیرد که برخلاف تصور عده ای که برجام را سندی ایدئولوژی زدا عنوان می کنند، دال بر آن است که در منطقه، ایدئولوژی مبارزه و مقاومت بیش از هر زمانی تقویت شده است.

8- توجه به این امر ضروری است که نفوذ، بسیار عینی تر و خاص تر از تعابیری مانند فتنه، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است؛ در عین حال نفوذ به دست های پشت پرده و حضور غیر مستقیم اشاره می کند و بیشتر مستعد و نیز مستلزم پاره ای دستگیری ها و اقدامات امنیتی است. اما در اینجا هم مانند تهاجم فرهنگی، اولویت با کارفرهنگی و رسانه ای است نه نگاه پلیسی.

9-علاوه بر به کاربردن تعبیر «فتنه نفوذ» به منزله مانعی بر سر راه فراموش شدن فتنه های بزرگ مانند فتنه 78 و 88، می بایست التفات داشت که فتنه های فوق نیز در اثر نفوذ فرهنگی و سازماندهی نفوذی های درون‌سیستمی و درون بدنه رسانه ای شکل گرفت و توانست برخی از مردم را دچار اشتباه محاسباتی کند. در عین حال، اشتباه محاسباتی سهوی نیز در اثر نفوذ غرب قابل تصور و تحقق است. برخی بدون وابستگی مالی و سازمانی به دولت های استکباری و ارتجاعی، مورد نفوذ قرار گرفته و ناخواسته به عنوان مجری برنامه های این دول عمل می کنند. این تفکیک در جرم انگاری مصادیق نفوذ  ضروری است تا القای احساس ناامنی عمومی صورت نگیرد.

10- به عنوان مهمترين نكته در اين مكتوب بايد گفت واقعيت آن است كه فرد نفوذي لزوماً به نفوذي بودن خود التفات ندارد بلكه ممكن كسي كه خود را ميهن دوست مي داند يا كاملا انگيزه هاي ديني دروني دارد نيز گرفتار نفوذ شود. نكته مهم ديگر اين كه نفوذ لزوماً توسط يك اتاق فكر يا طي يك پروژه يا نقشه اي طراحي شده توسط افراد صورت نمي گيرد. بر اين اساس است كه فرد نفوذي برخلاف جاسوس، وابسته به نيروهاي خارجي نيست.