تندیس های بی روایت!  

مهدی نورمحمدزاده،   3991023009 ۲۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۶ تکراری یا غیرقابل انتشار
تندیس های بی روایت!  

در دنیای امروز، مجسمه ها و تندیس ها کارکردهای مهم فرهنگی، تاریخی و حتی سیاسی دارند و دیگر نمی توان آنها را ترکیبی از سنگ و آهن و چوب دانست که فقط قرار است چهره یک شخصیت مشهور را بازنمایی کنند. شاید همین کارکردها است که باعث شده در تحولات سیاسی معاصر، اولین نمادهایی که پایین کشیده می شوند و یا بر اوج می نشینند، همین مجسمه ها و تندیس های به ظاهر بی روح باشند!

غالب مجسمه های مشهور دوره معاصر، مفهومی هستند و چیزی را روایت می کنند، گویی مخاطب خود را علاوه بر کنجکاوی به فهمی نو و هنرمندانه از سوژه خود وادار می کنند. این دقت و ظرافت در مجسمه هایی که قهرمانان ملی و تاریخی را روایت می کنند، بسیار بیشتر است. مجسمه معروف یادبود «تفنگداران دریایی ایالات متحده» و یا مجسمه «مام میهن» در ولگوگراد روسیه نمونه ای است از توجه به جنبه های مفهومی و حماسی در روایت قهرمانان بزرگ، که حتی گاهی می تواند شهرت و اهمیتی بیش از واقعیت تاریخی را باعث شود و جهانیان را وادار به توجه و احترام کند.

با این مقدمه، بسیار عجیب و البته سئوال برانگیز است که چرا تندیس ها و مجسمه هایی که در طول یک سال گذشته از شخصیت قهرمان ملی ما سردار سلیمانی، در گوشه و کنار کشور نصب شده اند، چنین آشفته، زشت و بی معنا هستند؟! عجیب و تلخ نیست که مجسمه های ساخته شده هیچ نشانی از زیبایی و هنر ندارند و هیچ معنایی را روایت نمی کنند؟!

حتی همین مجسمه به ظاهر مقبول که چند روز قبل در برج میلاد پرده برداری شد، باز محل نقد است. صرف شباهت کامل به تصویر سردار، دلیلی بر ارزشمندی این مجسمه نمی تواند باشد! تندیسی که نهایت کمالش رسیدن به یک عکس باشد، چه لزومی به ساخته شدن دارد؟! این تندیس پرزحمت شبه عکس، کدام جنبه از شخصیت حماسی و عرفانی سردار را روایت می کند؟! کدام جنگ از نبردهای قهرمانانه و کدام جلوه از جایگاه منطقه ای و جهانی سردار در این تندیس نمود پیدا کرده است؟! در ذهن مخاطب آینده که سردار را خوب نمی شناسد و چیز زیادی از خاطراتش نشنیده است، این تندیس ها چه معنا و مفهوم جدی می تواند بسازد؟!  متاسفانه در این تندیس هم مثل آثار قبلی، نبرد بزرگ سردار با داعش و حامیانش، استکبارستیزی و شکست سیاست های آمریکا در منطقه و درخشش ایشان در جایگاه قهرمان ملی ایرانیان و منجی کشورهای منطقه، هیچ انعکاس ملموس و هنرمندانه پیدا نکرده است! حال آنکه حماسه ها و رشادت های سردار به قدری غنا و ظرفیت دارد که به راحتی می توان صدها سوژه ناب و هنرمندانه از دوران زندگی حماسی ایشان انتخاب کرد و در قالب تندیس ها و مجسمه ها به آنها عینیت بخشید.

به نظر می رسد در طراحی و اجرای چنین سوژه های ملی، حساسیت بیشتری باید به خرج داد و با اعتماد بیشتر به هنرمندان خلاق و ایده پرداز و بهره گرفتن از خاطرات مستند سردار، به سمت خلق آثار هنرمندانه، روایت آفرین و شاخص در سطح ملی قدم برداشت.

جای خالی هدایت گری، هماهنگی و ایده پروری «بنیاد فرهنگی سردار سلیمانی» در چنین زمینه های مهم و مغفول، به وضوح دیده می شود!