اگرهای تمام نشدنی !

گروه سیاسی الف،   3991020154 ۱۳۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
اگرهای تمام نشدنی !

اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور در سفر به سیستان و بلوچستان در پاسخ به منتقدان عملکرد دولت اظهار داشته است: «یک‌لحظه به خاطر اینکه دیگران چه میگویند اجازه نمی‌دهیم کار دولت کند شود. خیلی‌ها به دنبال این هستند که بگویند این دولت فلان کار را نکرد، خیلی‌ها به‌ناحق اتهاماتی به دولت می‌زنند و میگویند ناکارآمد است، اگر هرکس دیگر و گروه دیگری بود در مقابل این جنگ جمهوری اسلامی که هیچ، ایران را از دست می‌داد... این تیم کارکشته‌ای بود که توانست در مقابل این‌جور آدمی که حالا شماها بخش‌هایی از رفتارش نسبت به ملت و کشور خودش را دارید می‌بینید، کار را جلو ببرد».

از این دست اگرها درباره برجام هم کم گفته نشده. همینطور درباره دولت قبل.

این سخنان از جنبه‌های مختلف نیاز به توجه و ارزیابی است . اگرچه این اولین بار نیست که اعضای دولت اعتدال به‌جای ارائه یک کارنامه مشخص از عملکردشان، به منتقدان تهمت می‌زنند و این‌گونه از خود دفاع می‌کنند.

 اصولاً راهبرد دولت «تدبیر و امید» برخلاف شعاری که برای خود در ایام رقابت‌های انتخاباتی سال 1392 و 1396 برگزیده بود بیشتر از آن‌که مبتنی بر عرضه برنامه‌های منطقی و نوآورانه و عمل بر اساس آن‌ها برای حل مشکلات باشد مبتنی بر رقیب هراسی و استفاده از این فضا برای پیروزی یا پیشبرد اقدامات خود بوده است. به‌عبارتی‌دیگر کامیابی آن‌ها در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مبتنی بر هیاهو سازی بود اگرچه راه‌حل‌های محدود و یک‌سویه‌ای نیز مانند حل مشکلات اقتصادی از زاویه ارتباط با خارجی‌ها در چنته داشتند.

اصولاً این‌گونه سیاست ورزی منجر به دوقطبی شدن در عرصه سیاسی و اجتماعی می‌شود و تبعات ناگواری برای جامعه به همراه دارد. در واقع شاید در کوتاه‌مدت این‌گونه سخنان برای تهییج موافقان کمک‌کننده باشد اما همیشه نمی‌تواند چاره کار باشد.

اصلاح‌طلبان در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 و بعد از آن‌ها اعتدالی‌ها در دهه 90 با سیاستی غیراخلاقی از رقبای خود چهره‌ای دگم، اقتدارگرا، غیرقابل انعطاف و خشن ساخته‌اند که تماماً به دنبال انسداد در داخل و درگیری در خارج است. آن‌ها حتی سیاست‌ها و دولت‌های استکباری را به‌گونه‌ای منطقی‌تر و اهل مداراتر به تصویر کشیده‌اند.

به همین دلیل بود که رهبر انقلاب در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت سالگرد سپهبد شهید سردار سلیمانی و خانواده آن شهید والامقام در تاریخ 26 آذرماه به‌نقد این‌گونه رفتارها پرداختند و فرمودند: «مگر شما نمی‌گویید با دنیا مذاکره کنیم؛ خیلی خب، چطور با دنیا می‌شود مذاکره کرد، با عنصر داخلی نمی‌شود مذاکره کرد؟ خب، بروید مذاکره کنید، حل کنید. بعضی از حرف‌هایی که آدم این روزها می‌شنود، حرف‌های اختلاف‌افکنی است، حرف‌های وحدت‌آفرین نیست».

نکته جالب آن است که در رقابت‌های انتخاباتی سال 92 و 96 دائماً تبلیغ می‌شد اگر فلان نامزد یا کاندیدا به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود دلار به 5 هزار تومان خواهد رسید، جنگ خواهد شد، تحریم‌ها افزایش پیدا خواهد کرد و ... . اما تمامی آن چیزی که مردم را از آن می‌ترساندند در این سال‌ها چندین برابر بدتر آن رخ داد. مثلاً در حالی که مردم را از دلار 5 هزارتومانی می‌ترساندند اما قیمت فعلی آن چندین برابر شده و همه آرزوی دلار پنج‌هزارتومانی را دارند. یا در حالی که اعضای دولت خود را متخصص گفت‌وگو و مذاکره با جهان معرفی می‌کردند توافقی امضا شد که آمریکا به‌سادگی از آن خارج شد و تحریم‌ها را چندین برابر بیشتر کرد و ... .

فعلاً این ترفند، تنها ابزار برای اعضای کابینه است که از دیدگاه آن‌ها جواب می‌دهد با اینکه چند ماهی به پایان دوره هشت‌ساله دولت باقی نمانده اما این فرار روبه‌جلو و عدم قبول مسئولیت در قبال مردم ایران و البته آن‌هایی که به شعارها و وعده‌های آن‌ها رأی داده‌اند غم‌انگیز و دردآور است. تفاوتی هم ندارد یک اصلاح‌طلب این کار را انجام دهد یا یک اصولگرا.

نکته دیگر آن است اگرچه اقای جهانگیری به‌درستی بیان داشته‌اند که ترامپ به هیچ اصل و قاعده‌ای پایبند و متعهد نبوده اما اینکه کشور ایران در طول این مدت با وجود تمامی ضربات ناجوانمردانه‌ای که به آن وارد شد برقرار و پایدار مانده بدلیل اقدامات دولت نبوده بلکه مهم‌ترین دلیل آن واهمه از قدرت و واکنش متقابل ایران بوده است؛ چرا که آمریکایی‌ها ثابت کرده‌اند هیچ حدومرزی اخلاقی و انسانی در دست‌یابی به اهداف خود نداشته و ندارند.

درنهایت باید گفت امروز مردم در انتظار توضیحات یا به عبارتی بهتر توجیهات دلایل ناکارآمدی نیستند بلکه امروز روز حساب و خواندن املایی است که نوشته‌اند و نمی‌توانند همه مردم را چه مخالف، موافق و منتقد به اما و اگر حواله دهند. به قول مولانا که در دفتر دوم مثنوی معنوی می‌گوید:

آن غریبی خانه می‌جست از شتاب 

دوستی بردش سوی خانه‌خراب

گفت او این را اگر سقفی بدی  

پهلوی من مر ترا مسکن شدی

هم عیال تو بیاسودی اگر 

در میانه داشتی حجره دگر

گفت آری پهلوی یاران بهست

لیک ای جان در اگر نتوان نشست