آیت الله مصباح؛ متنی فراتر از حاشیه ها

گروه سیاسی الف،   3991013105 ۱۵۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۸ تکراری یا غیرقابل انتشار
 آیت الله مصباح؛ متنی فراتر از حاشیه ها

آیت الله مصباح یزدی پس از یک زندگی نسبتا پربار از فعالیت های فکری و سیاسی روز جمعه ۱۲ دی ماه درگذشت. 

بر خلاف زندگی سیاسی پر بحث و حاشیه آیت الله مصباح ، چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب ، درباره شخصیت علمی و فکری او کمتر کسی – حتی از مخالفان سیاسی وی- مناقشه دارد. 

حضور وی در مناظرات فکری اول انقلاب و سپس جلسات مستمر بحث و نظر و همچنین تربیت شاگردان متعدد، از ایشان چهره ای با نفوذ و تاثیرگذار در نهادهای علمی و فرهنگی ۴ دهه گذشته ساخته بود. 

با این حال متاسفانه این وزانت علمی طی قریب به ۲۵ سال گذشته تحت الشعاع برخی رویکردهای سیاسی هم از جانب موافقان او و هم از جانب مخالفانش قرار گرفت. 

مخالفان با اتکا به رویکرد فکری ایشان در فلسفه سیاست دینی و بی اعتنایی آیت الله مصباح به فلسفه های سیاسی غیر دینی  و مدرن، وی را نماینده نوعی ارتجاع و طرفدار سرکوب مخالفان معرفی می کردند و با طرح مطالبی راست و ناراست فکر سیاسی او را هیزم تبلیغات سیاسی خود کردند و برخی موافقان نیز با انتظار ورود مستقیم ایشان به معرکه گیری های سیاست به شکلی دیگر همین مسیر را طی کردند. و البته در این میان صراحت بیان نیز به عنوان ویژگی شخصیتی ایشان به این برداشت ها و انتظارات صرفا سیاسی از این شخصیت علمی دامن زد.

البته «سیاست» به معنای عام آن عرصه گسترده ای دارد و هیچ فرد و موضوعی از دامنه شمول آن خارج نیست. اما داشتن رای و نظرسیاسی یا حتی عمل سیاسی به معنای قرار گرفتن یک چهره فکری و علمی در وسط معرکه های سیاست به معنای خاص و  متعارف آن _که خالی از برخی آلودگی ها نیست و معمولا همراه با ناخالصی هاست_ نخواهد بود. 

 سخن گفتن از حفظ شان علمی و وزانت فکری به هیچ وجه به معنای نشستن در برج عاج و سیر درعالم انتزاعات فکری و پرهیز از تردامنی نیست. بلکه به این معناست که ضرورتی ندارد یک متفکر -حتی در عرصه تفکر سیاسی- بمانند دبیر کل یا مجری یک حزب سیاسی ظاهر شود. سیاست چون عرصه عمل است نیازمند سادگی و صراحتی است که معمولا با جزییات و پیچیدگی های قابل شناسایی توسط متفکران تیزبین در تعارض است. در سیاست متعارف همه چیز به موضعگیری و حمایت بر اساس «مشهورات» و «خطابه» ختم می شود نه تردیدها و تاملات فکری و عقلانی مبتنی بر «برهان».

 به عنوان مثال مخالفان سیاسی آیت الله مصباح از این نظر او که «مشروعیت» نظام سیاسی جمهوری اسلامی به  رای مردم نیست عموما به حمایت ایشان از «استبداد» تعبیر می‌کنند. در حالی که در تاریخ فکر سیاسی -حتی در غرب-  این دیدگاه سابقه طولانی دارد و چنین نیست که همه معتقدان آن به بدنامی و استبداد مشهور باشند. از قضا در آموزه های کلامی شیعه اعتقاد به معصومانی که مشروعیت قدرتشان را از مردم کسب نمی کنند مورد اتفاق است و اختلاف در این زمینه محدود به دوران غیبت امام معصوم است. در تاریخ عقاید سیاسی ِ فقهای شیعه، طرفداران «وکالت» یا «ولایت ِ» حاکمان، دستکم از دوران مشروطه با این سو با یکدیگر در حال بحث و جدل بوده اند و در هر دو سوی این مجادله فکری انسان های خوشنام و با فضیلتی قرار داشته اند که نه می توان آنان را «غرب زده» خواند و نه می توان آنها را طرفدار «استبداد» دانست.

نوع برخورد متفکران با عقاید سیاسی کاملا متفاوت از نوع برخورد عاملان سیاسی است که همواره به سنجش بهترین راه برای رسیدن به هدف (قدرت) نظر دارند. در عرصه سیاست به معنای متعارف، همه چیز تحت الشعاع عمل بر اساس مشهورات و خطابه یا عمل بر اساس یارگیری و کسب قدرت ( یا مقاومت در برابر آن) قرار دارد اما در عرصه تفکر چنین نیست. متفکر سیاسی در تاملات خود فقط چشم به حقیقت و برهان دارد نه خوشایند زمانه و قدرت. 

یقینا تفکر سیاسی که آیت الله مصباح در دوران ما آنرا نمایندگی می کرد می تواند مورد نقد و انتقاد فکری قرار بگیرد اما این کار به معنای تخریب چهره نیست. با این حال باید یادآوری کرد که معمولا موافقان این دیدگاه (و گاه خود مرحوم مصباح) نیز با روشن نکردن یا دستکم توضیح کافی ندادن درباره مرزهای بینش خود با تاریخ استبداد دینی در غرب و ارتکاب برخی خطاهای رفتاری و گفتاری در عمل، زمینه این برداشت های منفی را فراهم آوردند.

در هر صورت بهتر است در مقام نقد و داوری، آنچه محصول فکری آیت الله مصباح به شمار می رود مورد توجه باشد نه حاشیه سازی ها. یقینا بحث و جدال فکری درباره هر اندیشه ای بر خلاف مجادلات سیاسی متعارف پربار و آموزنده خواهد بود.