انقلابی هایی که با منش سردار بیگانه اند!

حسین رجایی،   3991010042 ۵۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۶ تکراری یا غیرقابل انتشار
انقلابی هایی که با منش سردار بیگانه اند!

سردار سلیمانی مرد وحدت بود. مرد همبستگی و یکپارچگی. چه اگر این نبود چگونه می توانست قهرمان ملی همه ایرانیان باشد!؟ چگونه می شد آنچنان حماسه تاریخی در تشییع میلیونی اش رقم بخورد!؟ این روزها اما جایش خیلی خالیست. مخصوصاً وقتی فضای مجازی و واقعی جامعه را که نگاه میکنی، میبینی دوباره مشحون از تفرقه افکنی ها و دوقطبی سازی ها شده است. 

شاید از نیروهای متمایل به غرب در کشور انتظار چندانی نباشد. انتخابات 1400 نزدیک است و پیروزی بایدن در آمریکا، امیدهای مرده سیاستمداران بسیاری را زنده کرده است و آن ها هم تهییج و تحریک طرفدارانشان را آغاز. اما نیروهای انقلابی چرا!؟ شیفتگان روش و منش شهید چمران ها و سلیمانی ها چرا!؟ 

برای ما بچه انقلابی ها از فرهنگ جهاد و شهادت و عبادت شهید چمران ها و سلیمانی ها بسیار گفته اند ولی از منش تساهل و مدارا و رواداری سیاسی و اجتماعی ایشان، چیز چندانی نمی دانیم. از رشادت هایشان در شکافتن جبهه دشمن بسیار گفته اند ولی از مجاهدت هایشان در حفظ همبستگی و انسجام جبهه خودی آنقدری که باید نشنیده ایم. نمی دانم شاید در "اشداء علی الکفار، رحماء بینهم"، دایره "کفار" را زیادی بزرگ و دایره "بینهم" را خیلی کوچک تصویر کرده ایم.

سردار سلیمانی از بیشتر ما انقلابی ها متفاوت بود. یک انقلابی حقیقی بود. انقلابی حقیقی دلسوز است، غمخوار همه بشریت است. خودخواه نیست. قلبش برای همه انسان ها جا دارد. می تواند آدم های مختلف را درک کند چون به هر فردی در پس زمینه زیست خودش نگاه می کند. بنابراین انتظارات یکسانی از افراد مختلف ندارد. بنابراین سعی می کند کمتر دیگران را قضاوت کند. کمتر مردم را به خوب و بد و دوست و دشمن و بهشتی و جهنمی تقسیم کند. کمتر با نگاه صفر و یک به دنیای پیرامون خودش نگاه کند. 

انقلابی اصیل، آنقدر که با عشق آشناست با نفرت بیگانه است. هرقدر که از عاقبت خودش بیمناک است، به هدایت دیگر انسان ها امیدوار است. انقلابی اصیل، راه توبه را برای همه باز می بیند و حتی برای سرباز دشمن دل میسوزاند! سربازی که شاید جبر روزگار او را به میدان مقاتله کشانده است. انقلابی حقیقی بیش از دفع، کارش جذب انسان هاست. دست نوشته های شهید چمران را بخوانید، خاطرات سردار سلیمانی را مرور کنید. همین خاطره اخیر دخترشان را بشنوید. اصلا به همین سیره زنده رهبر انقلاب نگاه کنید. یک انقلابی ناب، اینگونه است.

چقدر نظر رهبر انقلاب در مورد فیلم مارمولک با واکنش ما انقلابی ها متفاوت بود؟ چقدر نظرشان در مورد اشغال سفارت های انگلستان و عربستان، برهم زدن سخنرانی ها و پرتاب مهر و کفش و ... با نگاه ما متفاوت بود؟ شاید خیلی از ماها از مرحوم شجریان دلخوری بسیار به دل داشته باشیم ولی نمی توانیم خدماتش را به هنر و موسیقی ایرانی انکار کنیم و مهمتر از آن، نمی توانیم احساسات بسیاری از دیگر هوطنانمان را در علاقه به هنرمند محبوبشان نادیده بگیریم. اینکه با اقدامی غیرقانونی، هواداران ایشان را ناراحت و عصبانی کنیم، اینکه با بازی در زمین دشمن خارجی، هر موضوعی را به محلی برای دودستگی و افتراق بدل سازیم. اینکه به دوقطبی سازی های کاذب در کشور کمک کنیم. اینکه با خودخواهی، قهرمانان ملی را به قهرمانان جناحی تبدیل کنیم. اینها همه به معنی آنست که هنوز از حاج قاسم خیلی دوریم و هنوز با منش و روش آن مرد الهی بیگانه ایم. 

روش و منشی که با اختلاف افکنی و کینه ورزی و لجبازی به بهانه انقلابی گری و دینداری مخالف است. روش و منشی که با رفتار این روزهای برخی از ما فرسنگ ها فاصله دارد. با رفتار دوستانی که نمی توانند منطق و عقلانیت و میانه روی را با دینداری و انقلابی گری و دشمن ستیزی جمع کنند. رفتار دوستانی که از لج بداخلاقی های طرف  مقابل، در دام افراط افتاده اند. اگر آن ها طب سنتی را مسخره کنند، اینها طب مدرن را می کوبند و اگر آن ها ساختن واکسن را دست بیاندازند، اینها خرید واکسن را از اساس نفی می کنند.  

تفاوت ما با آن ها چیست؟ با معدود هموطنانی که در دام رسانه های غربی افتاده اند؟ اگر ما هم در رسانه هایمان با همان لحن ایشان صحبت می کنیم. اگر ما هم طعنه هایی شبیه طعنه های آن ها میزنیم. اگر ما هم تمسخرهایی از جنس تمسخرهای آن ها به کار می بریم. اگر ما هم بی ادبی های آن ها را تکرار می کنیم. اگر ما هم مثل آن ها، "الف"های واژگان را به "عین" تبدیل می کنیم! اگر ما هم با آن ها سر "نمیگیگیریم"ها کل می اندازیم. اگر ما هم مثل آن ها حرصمان می گیرد و می خواهیم حرصمان را خالی کنیم. تفاوت ما با آن ها در چیست اگر تبدیل شده ایم به مشتی انسان منفعل، که فقط منتظریم ببینیم طرف مقابل چه پلشتی جدیدی به کار می برد تا بدلش را به او بزنیم؟

جوان انقلابی، حتی نسبت به مسخره کنندگان خویش نیز مملو از مهرورزی و دلسوزی است. خالی از هرگونه نفرت و کینه. چه آنکه عداوتش را برای اهریمن جهانی نگاه داشته است و نه آن هموطنی که دیدگاه متفاوتی با او دارد یا در بستر فرهنگی و اجتماعی متفاوتی رشد کرده است. و نه آن هموطنی که اسیر تبلیغات پر زرق و برق رسانه غربی شده یا بخاطر فسادها و ناکارآمدی های مسئولان به ظاهر انقلابی از انقلاب بریده است. 

بارزترین ویژگی شهید سلیمانی اخلاص است. همه آنچه از منش او گفتیم ناشی از همین اخلاص است. اگر هنوز نتوانسته ایم از مرحله انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی به تشکیل دولت و جامعه اسلامی برسیم. اگر نتوانسته ایم بقیّه جامعه را با خود همراه کنیم. اگر نتوانسته ایم بر ظاهر پر جذبه تمدن غربی غلبه کنیم. یعنی آنقدرها که باید اخلاص نداشته ایم. یعنی حب و بغض هایمان بیش از آنکه رنگ خدا داشته باشد از نفس مان تأثیر پذیرفته است. 

اجازه دهید این حرفهای ناب سردار شهیدمان را بار دیگر با یکدیگر مرور کنیم:

«من و آدم‌های خودم!؟ من و رفقای خودم!؟ من و مریدهای خودم!؟ این بی‌حجاب است، آن باحجاب است، این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست .... فقط رابطه حزب‌اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد. رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. این‌ها همه مردم ما هستند. این ها بچه های ما هستند.» [1]

[1] https://www.aparat.com/v/tJHjQ