تجربه ای از منش و روش علیرضا رزم حسینی

احمد جلالی، سفیر ایران در یونسکو،   3990707028 ۱۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

کیست که نداند که یک مدیر توانمندِ با سابقه، اگر عافیت طلب و منفعت جو باشد، در این احوالِ بسیار دشوار، به زیر بارِ سنگینِ مسولیت های کلان تن در نمی دهد. اما فضیلت این است که اگر تجربه ای و اعتبار و آبروئی فراهم شده، جا دارد و می ارزد آن را به پای کشور و مردم نثار کرد و دل به ایثار داد.

تجربه ای از منش و روش علیرضا رزم حسینی

در دوره ای که آقای رزم حسینی استاندار کرمان بودند، در نظر داشتم، به رسم قدرشناسی، یادداشتی بنویسم و تجربه ی حرفه ای ام از منش و روش سازنده و بسیار مثبتِ ایشان را بازگو کنم زیرا معتقدم که خدمات و زحمات و توانِ درک موقعیت از جانب مدیران توانمندِ کشور، نباید از یادها برود، و در پیچ و خم ایام گم شود. اما متاسفانه تاخیر کردم و ایشان هم از کرمان به استانداری خراسان رضوی رفتند. حالا که در خبرها دیدم ممکن است از آنجا هم به جای دیگری بروند، گفتم بیش از این غفلت نکنم شکرِ نعمت را.

*****

اولین آشنائی بنده با ایشان، به سال 1393 باز می گردد که ما می خواستیم « چشم انداز فرهنگی میمند» کرمان را در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت برسانیم.(1) اینجا جای ذکر مراحلِ فنی و تخصصی کارِ پیچیده و مهمِ ثبتِ جهانیِ آثار تاریخی و فرهنگیِ کشور نیست. همین قدر اشاره می کنم که هرچند سازمان میراث فرهنگی پرونده ی این آثار را آماده، و من هم مراحل کار در یونسکو را تعقیب می کنم، اما واقع امر آن است که احراز ملاک های مندرج در کنوانسیون میراث جهانی با تایید کارشناسانِ بین المللی، عملا به مقدماتی میدانی در سطح استانی نیاز دارد که بدون همکاری و درک درستِ استاندار، به آسانی فراهم نمی شود. این بود که گذارمان به علیرضا رزم حسینی افتاد.

دکتراحمد جلالی، سفیر ایران در یونسکو

 

در این میان، اولین نکته ی تحسین برانگیز برای من این بود که رشتۀ تخصصیِ او، موضوعات بین المللیِ مربوط به میراث جهانی نبود، اما همینکه در جریان قرار گرفت، به سرعت با فضای کار هماهنگ شد، و زیر مجموعه اش را هم هماهنگ کرد؛ اهمیت جهانیِ این ثروت های ملی و نقش آن در توسعه ی پایدار را دریافت، و تلاش کرد اولا، ساز و کار بین المللی در این مقوله را بشناسد و ثانیا، برای ایجاد هماهنگی میان نهادها و تلفیقِ امکاناتِ دولتی و بخش خصوصیِ استان در این مهم، خودش پیشگام و پیگیر شد و صادقانه اهتمام ورزید. از تاثیرِ متقابلِ مولفه های توسعه بر یکدیگر، و از جمله، نقشِ صنعت گردشگری و بوم گردی، و زیرساخت های لازم، تصویر و تصور روشنی داشت.

برای بنده که سالها با تمهیدِ مقدمات و رفع مشکلات میدانیِ ثبت جهانی آثار فرهنگی در سراسر کشور درگیر بودم و گاهی هم از دیر فهمی یا کج فهمی های بعضی مسولان دل پر دردی داشتم، بسیار دلگرم کننده بود که با استانداری سر و کار داریم که، با همۀ گرفتاری هائی که دارد، به آسانی در دسترس و آماده ی گوش دادن و پاسخگوست؛ جانِ کلام را می گیرد، شخصا هم پیگیر می شود و پشتِ گوش نمی اندازد.

در اجلاس کمیته میراث جهانی که در تیرماه 1394 در شهر بن آلمان برگزار شد، در میان هیات های 187 کشور، او تنها استانداری بود که وقت گذاشت و همت گماشت و شخصا شرکت کرد. قبلا سابقه نداشت که استانداری برای حمایت از اثری از استانش، در چنین اجلاسی حاضر شود. حضورش هم تشریفاتی نبود. مباحث تخصصی اجلاس جهانی را به دقت تعقیب می کرد، و می آموخت. شبها هم که از اجلاس به هتل باز می گشتیم، آماده ی گفتگو بود و حوصله می کرد که تا دیر وقت به کسب آگاهی های بیشتر از چند و چونِ زمینه های بین المللیِ موضوع بپردازد.

سال بعد هم، 1395، در اجلاسِ استانبول، برای ثبت جهانیِ کویر لوت و قنات های ایرانی که به هفت استان و از جمله کرمان مربوط می شد، تنها استانداری بود که شخصا وقت گذاشت و شرکت کرد.(2) علاوه بر این، پیشقدم شد و به ما اعلام کرد که آماده است اجلاس میراث جهانی یونسکو را در کرمان میزبانی کند. بعد هم که به خراسان رضوی رفت، همین آمادگی را ابراز کرد. هرچند که این کار به دلایل مختلف، فعلا شدنی نیست، اما غرضم از ذکر آن، قدردانی از هوشمندی و نگاه او برای گشودن افق های راهبردی است.

 

در قلمرو این همکاری، ایشان به درستی دریافت که کار ما با صرفِ ثبت جهانی این آثار تمام نمی شود. می باید اهمیت و کارسازیِ میراث تاریخی و فرهنگی به عنوان یک ظرفیتِ جدی در توسعه ی پایدار را در ذهن مدیرانمان در سطوح مختلف جا بیندازیم، و نهادهای دولتی و بخش خصوصی را در این وادی هماهنگ و درگیر کنیم. در برنامه ای که در 1395 در کرمان ترتیب داد، جمعی از سفرای خارجی مقیم تهران و مقامات یونسکو و نهادهای دولتی و بخش خصوصی استان را گرد آورد که گامی بود برای نهادینه کردنِ توجه به این ثروت ملی در چرخه ی توسعه پایدار.

 

برایِ ذکر جمیلِِ نوع نگاه و چابکی و چالاکیِ ذهنی، و اهتمام و پیگیریِ رزم حسینی در جلب و جذب موقعیت ها و فعلیت دادن به بالقوه هایِ پنهان یا مورد غفلت، از دو نمونه که خود شاهد بودم یاد می کنم: یکی، مرمت و احیای ارزش فرهنگی و اقتصادی مجموعه ی قاجاریِ «خانه حاج آقا علی»(3) در قاسم آباد رفسنجان بود. این بزرگترین خانه ی خشتی ایران، دهها سال متروک و مهجور و بی پناه، به دستِ بادِ ویرانی رها شده بود. چه ذوقی داشت که در 1395، رفتم و دیدم بیش از صد بنّا و گچ‌کار و کاشي‌‌کار و… به مرمتِ دلسوزانه ی آن مشغولند. و قبل از آن، به همتِ استاندار، در 1394، بازسازی مجموعه ی تاریخی - تفریحی «باغ فتح آباد»(4)کرمان پایان یافته و به روی مردم باز شده بود. برای همه ی این نوع کارها، تخصیص اعتباری از پایتخت در میان نبود، اما به یمنِ بینش درستِ استاندار، امکانات از درون استان تامین می شد. جمعِ دلدادگی و کاردانی، کارساز است.

در این تجربه، من او را کاردانی دیدم و شناختم که نه فقط تن، که دل به کار داده است. همین «باغ فتح آباد» که امروز اینطور دلبری می کند، بیش از چهل سال، تبدیل شده بود به سکونتگاه اراذل و اوباش و معتادان و خلاف کارانِ حاشیه ‌نشينِ شهر، تا بدانجا که مردم آن نواحی، برای تامين امنيت خود، تقاضا داشتند که تخريب شود! راهی و کاری که در پهنۀ ایران مظلوم ما، بسیار رفته اند و بسیار کرده اند. و کم نبوده اند مسولان شهرها و استان های ما، که متاسفانه این درک را نداشته اند که تاریخ را نمی شود تکرار کرد، و تخریبِ ثروت تاریخی، مثل بریدن درختی است که دیگر نخواهد رست! ما کشوری هستیم آکنده از امکانات، و در عین حال، غرقیم در ندیدن و نشناختن آنها. برای بیانِ این دردِ ملی، «یک دهان خواهم به پهنایِ فلک»!

*****

برای توسعه و رونق اقتصادی، از این دو شرط لازم گریزی نیست: یکی، کشف منابع ثروت و قدرت طبیعیِ مان، و دیگری، تدبیری برای هم افزائیِ نیروها در زنده کردنِ امکانات. رزم حسینی باور داشت که برای کشوری تاریخی چون ایران، يک ضلع اشتغال و درآمدزايي، اقتصاد گردشگري است، و باور داشت که در عینِ کمبودهای اعتباری، برای ظرفیت سازی و سرمایه گذاری، بالقوه های مردمی و غیر دولتی را نباید دست کم گرفت. در نشست ها و گفتگوهائی که با ایشان اتفاق افتاد، برداشت من این بود که این کار را، هم بلد است، هم جنمش را دارد، و هم جگرش را. می گفت: «اقتصاد مقاومتي» یعنی همین.

*****

آخرین باری که با ایشان تلفنی حرف زدم، روز تشییع پیکر پاک سردار سرفراز ایران، حاج قاسم سلیمانی بود. می دانستم که سعادت داشته است در دوران دفاع مقدس، رفیق و هم رزم آن بزرگ باشد. و من که در غربت، از آن ماتمِ ملی، سخت شوریده حال و دل پریش بودم، لاجرم با دوستان او، عقده ی دلِ داغدار می گشودم.

*****

کیست که نداند که یک مدیر توانمندِ با سابقه، اگر عافیت طلب و منفعت جو باشد، در این احوالِ بسیار دشوار، به زیر بارِ سنگینِ مسولیت های کلان تن در نمی دهد. اما فضیلت این است که اگر تجربه ای و اعتبار و آبروئی فراهم شده، جا دارد و می ارزد آن را به پای کشور و مردم نثار کرد و دل به ایثار داد. برای علیرضا رزم حسینی، و دیگر سرمایه های ارجمند مدیریتیِ کشور، هر جا که باشند، دوام توفیقِ خدمت به میهن عزیز و ملت شریف را آرزومندم.

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 

 

پی نوشت ها:

(1) روستای صخره ای و دستكند میمند با قدمت سه هزار ساله از نخستین سكونتگاه های بشری و از مواریث باستانی ایران است که همچنان زندگی در آن جریان دارد. ثروتی است تاریخی و منحصر به فرد در سطح جهان، که در سیزدهم تیرماه 1394 در سی و نهمین اجلاس كمیته میراث جهانی، در بن آلمان، به اتفاق آراء در فهرست میراث جهانی یونسکو جای گرفت.

(2) کرمان یکی از هفت استان اطراف بخش بیابانی و مرکزی ایران است که حیات آن مدیون صنعت قنات بوده است. در چهلمین نشست كميته میراث جهانی در استانبول، در جمعه 25 تيرماه 1395، مجموعۀ 11 قنات بیابانی ایران، که هر کدام نمایندۀ یک نوع فن آوری قنات است، تحت عنوان «قنات ایرانی» در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد. از این میان، سه قنات: گوهر ريز جوپار، قاسم آباد، و اكبرآباد بم، از استان کرمان بود. نزدیک غروب بود که پرونده ما ثبت شد. خسته ولی خوشحال به هتل رفتم. دو سه ساعت بعد، غرش جنگنده ها در آسمان بلند شد. کودتا شده بود آن جمعه شب در ترکیه! شنبه فضا امنیتی بود اما یکشنبه 27 تیرماه، «بیابان لوت»، اولین اثری از ایران بود که در فهرست میراث طبیعی جهانی ثبت شد که کویر شهداد کرمان هم در آن است، با شگفتی‌های ناشناخته اش، با «گندم بریان»ش، و با چاله ی مرکزي لوت که می گویند گرم ترین نقطه ی جهان است.

(3) حاج آقا علي معروف به زعيم الله رفسنجاني، در سال 1136 خورشیدی، به ساختن این خانه اقدام کرد که با داشتن 110 اتاق و چند صحن و بازار و آب انبار و مسجد و حمام و کاروانسرا، و مساحت 14 هزار متر مربع، امکان جذابی برای گردشگری، و بازوی فرهنگی و اقتصادی بالقوۀ منطقه است. حاج آقا علی، این خانه را ساخته بود تا از تاجران ایران و هند و کشمیر و ترک و عرب و ديگر مناطق، در آن پذيرايي کند که طبیعتا رونق تجارت بین المللی اش را هم به دنبال داشت.

(4) فضل علي خان بيگلربيگي، حاکم کرمان، آن را در 1253 خورشیدی در شمال شهر کرمان بنا کرد که به «باغ بیگلری» و بعدها به «باغ فتح آباد» مشهور شد که از آثار ملی است، و می گویند الگوی احداث «باغ شازده ی ماهان» در ۱۲۷۶خورشیدی بوده است که یکی از ۹ باغ ایرانی است که در ۱۳۹۰ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.