حذف «کودکان کار» با «تفنگ چخوف»

گروه اجتماعی الف،   3990417023
حذف «کودکان کار» با «تفنگ چخوف»

علی دارابی معاون امور استان‌های سازمان صداوسیما طی یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «کودکِ کار» یک مسئله‌ی ناشناخته نیست که صرفا در جوامع دور یا در تاریخ قرن شانزدهمی کشورهای اروپایی در معادن و کارگاه‌های نَمور مشغول بودند، وجود داشته باشد. امروز طبق آمارهای رسمی که معاون شهرداری تهران اعلام کرده «۴۰۰۰ کودک زباله‌گرد» داریم که این خشن‌ترین شکل استفاده از کودکان در مشاغل و کارهاست.

کودکانی که به جای رفتن به مدرسه و استفاده از اپلیکیشن «شاد» سرشان را در سطل‌های بزرگ زباله کردند و تا کمر خم شده‌اند تا شاید چیز با ارزشی پیدا کنند. این وضعیت دل هر عابر و هر خانواده‌ای را به درد می‌آورد و بدون آنکه بتوانند کاری برای آنها انجام دهند، لاجرم رد می‌شوند و می‌روند. اما شاید به قول پاپ فرانسیس (جمله‌ای در فیلم سینمایی دو پاپ) «وقتی هیچکس مقصر نیست، همه مقصرند» و برای جبران این تقصیر هرکس در حد توان خود باید گامی بردارد.

در دوران کرونا، بحث کودکان زباله‌گرد و انتشار بیماری در میان آنها و خانواده‌هایشان بیشتر شد. از این جهت ذکر چند نکته الزامی است:

۱- برخورد با زباله‌گردها نه به عنوان یک جرم که به مثابه‌ی یک آسیب اجتماعی منبعث از فقر باید در دستور کار قرار گیرد. از سوی دیگر پیگیری قاطعانه‌ی سردسته‌های باندهای زباله‌گرد می‌بایست در دستور کار نیروی انتظامی و قوه قضاییه باشد. کسانی که به خاطر کسب سود، کودکان را راهی خیابان‌ها می‌کنند، درآمدهایشان را به چه شیوه‌ای پاسکزای می‌کنند و پول‌های کثیف‌شان را در جامعه به گردش درمی‌آورند؟

۲- شهرداری تهران سال‌ها پیش طرح تفکیک زباله‌ها از مبداء را در دستور کار قرار داده است ولی هر بار گذر زمان باعث فراموشی آن می شود و پس از مدتی با هزینه های زیاد مجددا این طرح در دستور کار قرار می‌گیرد و دوباره همان بلا سرش می‌آید. تغییرات مدیریتی نباید باعث اضمحلال فرآیندهای قبلی شود. یک کار خوب را باید تا رسیدن به نتیجه دنبال کرد. یکی از آنها تفکیک زباله‌هاست که باعث کاهش زباله‌گردی و البته افزایش درآمد شهرداری می‌شود که باید دید چرا اینطور طرح‌هایی امتداد ندارند!

۳- کودکان نسلی موثر و آینده ساز هستند و سرمایه‌هایی گرانبها برای کشور به حساب می‌آیند. یکبار برای همیشه متولی کودکان در کشور را باید مشخص کرد. کودکان (مانند بسیاری دیگر از اقشار و حتی پدیده ها در کشور ما) بدون متولی هستند. قوانین، نیازها، پیگیری سیاست های مرتبط با آنها و... در دستور کار کدام نهاد است؟ کدام سازمانی می‌تواند این مباحث را دنبال کند؟ مسئولیت با چه کسی است؟

۴- دولت برای کودکانی که ‌والدین‌شان نمی‌توانند از آنها (چه به لحاظ مالی و چه از نظر عاطفی) حمایت کنند، چه تمهیداتی دارد؟ به سخن دیگر این فرزندان در نگاهی عمیق‌تر بیش از آنکه فرزند کسانی باشند، فرزندان جامعه ایران هستند. فرزندانی که خواه ناخواه در این بستر فرهنگی رشد می‌کنند و می‌بالند. چه نخبه‌های ایرانی و چه بزهکاران فرزندان همین سرزمین به شمار می‌روند. از این جهت وظیفه ذاتی دولت و سازمان های مردم نهاد، حمایت از این طیف آسیب‌پذیرتر است. قانون حمایت از کودکان یک قدم صحیح در این زمینه بود اما این کودکان بیش از قانون به اقدام عملی و عقلانی نیاز دارند.

۵- قاعده‌ای وجود دارد به نام «تفنگ چخوف» که یک قانون دراماتیک است. طبق آن هر عنصر به‌خاطرماندنی و قابل‌توجه را باید فقط بر مبنای ضرورتی چشم‌پوشی‌ناپذیر در یک اثر داستانی به‌کار برد. همین مسئله را می‌توان به جامعه نیز سرایت داد و در مباحث جامعه‌شناختی به آن پرداخت. دلیل گذاشتن این نام بر این قاعده گفته‌ی چخوف نویسنده‌ی شهیر روسی است که «هرآنچه نامربوط به داستان است بزدایید. اگر در فصل اول گفته‌اید تفنگی بر دیوار آویخته است، در فصل دوم یا سوم تفنگ قطعاً باید شلیک کرده باشد. اگر بنا نبوده شلیک کند پس بر دیوار هم آویخته نبوده.» که این جمله را می‌توان اینطور خواند «وقتی جامعه قرار نیست کاری برای کودکان کار انجام دهد؛ پس آنها را نادیده می‌گیرد. اگر امروز این کار را نکند، فردا حتما انجامش خواهد داد!» این رویه در خیلی از مسائل بزرگ و دردناک مثل کودکان کار و زباله‌گردی به چشم می‌آید که اندکی پس از طرح در رسانه‌ها مثل قاعده‌ی «تفنگ چخوف» حذف می‌شوند؛ چه قاعده‌ی عجیبی!