گفتگوی «الف» با دکتر محمود مشفق، جمعیت‌شناس  ایران به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل می‌شود؟

گروه اجتماعی الف،   3990319065 ۱۰۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

امسال برای اولین بار در تاریخ ایران، رشد جمعیت کشور به زیر یک درصد رسید. کارشناسان جمعیتی هشدار می دهند که اگر با همین شیب رشد جمعیت جلو برویم، تا دو دهه آینده به عنوان یکی از پیرترین کشورهای جهان، شناخته خواهیم شد.

 ایران به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل می‌شود؟

چندی قبل حامد برکاتی، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت به آمارهای قابل تاملی اشاره کرد و هشدار داد: «رشد جمعیت‌ کشور در سال‌های اول انقلاب حدود ۲.۴۵ درصد بود؛ به این معنا که جمعیت کشور سالانه حدود ۲.۵ درصد نسبت به سال قبل افزایش می‌یافت. با وقوع کاهش جمعیت به خصوص در دهه ۱۳۷۰ به ناگهان یک شاخص از این رقم کم شد. در ابتدای ورودی به دهه ۸۰ به شاخص حدود ۱.۵ رسیدیم و طبق آخرین آمارها نیز در سال ۱۳۹۸ رشد جمعیت کشور متاسفانه برای اولین بار در تاریخ ایران به کمتر از یک درصد رسیده است.»

درخصوص تبعات کاهش رشد جمعیت به زیر یک درصد با دکتر محمود مشفق، جمعیت شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، هم‌کلام شدیم. او در این گفتگو به دلایل کاهش تاریخی رشد جمعیت، کاهش نرخ باروری و تاثیر آن بر آینده اجتماعی و اقتصادی کشور می‌پردازد. مشفق در گفتگو با «الف» تاکید دارد که اگرچه مشکلات اقتصادی بر کاهش نرخ باروری، تاثیر مستقیم می گذارد، اما عوامل متعددی هم وجود دارد که به کاهش رشد جمعیت ایران، دامن زده است. او با صراحت هشدار می دهد که «اگر وضعیت رشد جمعیت ایران به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد.»
وی با صراحت هشدار می دهد که «اگر وضعیت رشد جمعیت ایران به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد.»

مشفق تاکید دارد که «ایران برای مدتی از سال 1389 به بعد که سیاست های کلی ابلاغی در حوزه جمعیت مطرح شد، یک ثبات و افزایش حداقلی داشته است. یعنی نرخ باروری ما که 1.8 بود به 2.1 رسید، اما از سال 96 به بعد، نرخ باروری رو به کاهش رفت و اکنون تقریبا به همان نقطه قبلی یعنی 1.8 رسیده است.»

این استاد دانشگاه یادآور می شود: «متاسفانه در کشور به ازای هر چهار ازدواج، یک طلاق و در استان های بزرگ مثل تهران و البرز به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق اتفاق می افتد. طلاق باعث اضمحلال خانواده می شود و وقتی خانواده اضمحلال پیدا می کند، باروری اتفاق نمی افتد. اینها زنجیره های علت و معلولی هستند که به هم وصل هستند که در نهایت در کاهش رشد جمعیت، بسیار تاثیرگذار خواهد بود.»

او با اشاره به تبعات اجرایی نشدن سیاست های کلی جمعیت، تصریح می کند: « اگر این سیاست های ابلاغی اجرا نشود، سالخوردگی جمعیت، کمبود نیروی کار و کاهش توان درونی جمعیت را در آینده شاهد خواهیم بود. خالی شدن مرزها و مناطق پیرامونی کشور که مهم ترین رکن امنیت داخلی کشور هستند و همینطور مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ می تواند از دیگر آثار کاهش رشد جمعیت باشد که به مشکلات کلان شهرها هم دامن می زند.»

همچنین مشفق بر این باور است که «هرچه دولت از طریق رسانه هایی که در اختیار دارد، به طور مستقیم به تبلیغ فرزندآوری اقدام کند، نتیجه کمتری خواهد دید. چرا که مردم تصور می کنند که دولت قرار است ما را مدیریت کند. بنابراین به جای این تبلیغات مستقیم، بهتر است برنامه هایی تدوین و اجرا شود که به طور غیرمستقیم، سیاست رشد جمعیت را جهت دهد.»

البته او در ادامه تاکید می کند: «علاوه بر کار فرهنگی و رسانه ای برای افزایش جمعیت، باید شرایط اقتصادی جامعه را هم بهبود بخشید تا خانواده ها به آینده اقتصادی شان، امید داشته باشند.»

مشروح این گفت‌گو را بخوانید:

پیش‌بینی شما در مورد روند کاهش بی‌سابقه رشد جمعیت کشور چگونه است؟ فکر می‌کنید این شیب نزولی جمعیت کشور تا کجا پیش می رود؟

پیش بینی های جمعیتی که برای تحولات رشد جمعیت هر کشور انجام می شود، به دو صورت  اتفاق می افتد. بخشی از آنها توسط جمعیت شناسان آن کشور و بخشی دیگر توسط موسسات بین المللی انجام می شود که در این حوزه، بخش جمعیت سازمان ملل موظف به انجام آن است.

برای پیش بینی های جمعیتی، سه سناریو را با توجه روند تحولات جمعیت در نظر می گیرند؛ سناریو حدپایین، حد متوسط و حد بالا. تفاوت این سناریوها در بحث رشد جمعیت است، به این معنا که رشد جمعیت به صورت نزولی، متوسط یا صعودی بررسی می شود.

اینکه رشد جمعیت کشورها در کدام دسته قرار بگیرد، عمدتا به وضعیت باروری کشورها مربوط می شود. بنابراین سه فرض در نظر می گیرند. اول اینکه باروری رو به کاهش باشد و به زیر سطح جانشینی برود، دوم اینکه باروری در سطح جانشینی یا کمی بالاتر تداوم داشته باشد و سوم اینکه نرخ باروری افزایشی باشد. البته وضعیت کشورها با هم تفاوت است. 

کشورهایی از جمله کشورهای حوزه اسکاندیناوی، اروپا، چین، ایران و روسیه، نرخ باروری رو به کاهش دارند. ایران برای مدتی از سال 1389 به بعد که سیاست های کلی ابلاغی در حوزه جمعیت مطرح شد، یک ثبات و افزایش حداقلی داشته است. یعنی نرخ باروری ما که 1.8 بود به 2.1 رسید، اما از سال 96 به بعد، نرخ باروری رو به کاهش رفت و اکنون تقریبا به همان نقطه قبلی یعنی 1.8 رسیده است. 

رشد جمعیت، تابعی از سطح باروری کل است. همانطور که باروری کاهش می یابد، رشد جمعیت هم به زیر یک درصد می رسد. فرض کنیم اگر سالانه یک میلیون و 300 هزار تولد داشته باشیم، از طرفی تعداد فوتی ها 395 هزار نفر باشد، اگر تعدا فوتی ها را از باروری ها کم کنیم، رشد طبیعی جمعیت ما به 0.9 می رسد. با توجه به اینکه باروری رو به کاهش است، پیش بینی آینده این روند به این مساله بستگی دارد که ما تا چه حد می توانیم سیاست های ابلاغ شده جمعیتی را عملی و اجرایی کنیم. 

فکر می کنید چه موانعی وجود دارد که مانع از اجرای سیاست های کلی جمعیت، شده است؟

یکی از اهداف سیاست های ابلاغی در حوزه جمعیت، افزایش نرخ باروری به بالای سطح جانشینی است. عملی شدن این سیاست، نیاز به یکسری زیرساخت ها و بسترها دارد. از جمله اینکه لازمه افزایش نرخ باروری، رشد آمار ازدواج است. این در حالی است که آمار ازدواج در کشور به مقدار قابل توجهی کاهش یافته و سن ازدواج نیز افزایش پیدا کرده است. بنابراین فراهم کردن زیرساخت های افزایش آمار ازدواج، در تحقق سیاست های ابلاغی رهبری در حوزه جمعیت بسیار موثر است. 

به این ترتیب، رسیدن نرخ باروری از 1.8 به 2 به تخصیص میلیاردها تومان بودجه و فرهنگسازی حرفه ای نیاز دارد. فرهنگسازی در مورد اهمیت تشکیل و تشکل خانواده و تلاش برای کاهش نرخ طلاق به شدت احساس می شود، چرا که باروری تنها می تواند در بستر خانواده محقق شود. ابتدا باید ازدواج صورت گیرد، آن ازدواج تداوم یابد و سپس این خانواده پایدار و منسجم و دارای بنیان های قوی، به باروری و فرزندآوری روی آورد.

اما در حال حاضر شاهدیم که از طرفی به دلیل مشکلات اقتصادی، ازدواج ها به تاخیر می افتد و از طرف دیگر، پایه و بنیان ازدواج به خاطر فرهنگ های غلط و آسیب های اجتماعی بسیار متزلزل شده است. متاسفانه در این بین، تبلیغات رسانه های غربی هم به این آسیب ها دامن می زند. امروزه شاهدیم که طلاق دیگر یک مساله تابو و منفور نیست. بنابراین وقتی تقدس ازدواج کاهش یافته و قبح طلاق از بین می رود، نتیجه آن، افزایش نرخ طلاق و آسیب های پیرو آن خواهد بود. 

الان نسبت آمار ازدواج به طلاق در کشور ما چگونه است؟

متاسفانه در کشور به ازای هر چهار ازدواج، یک طلاق و در استان های بزرگ مثل تهران و البرز به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق اتفاق می افتد. طلاق باعث اضمحلال خانواده می شود و وقتی خانواده اضمحلال پیدا می کند، باروری اتفاق نمی افتد. اینها زنجیره های علت و معلولی هستند که به هم وصل هستند که در نهایت در رشد جمعیت، بسیار تاثیرگذار خواهد بود. با افزایش طلاق، تعداد زن و مرد مطلقه افزایش پیدا می کند که به جریان عادی سازی طلاق در کشور دامن می زند. این مسائل در میزان رشد جمعیت، تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.

کاهش رشد جمعیت را می توان دغدغه بسیاری از کشورها دانست. در کشورهای دیگر با این پدیده اجتماعی چطور برخورد می کنند؟

به نظرم ما باید تجربه تلخ دنیا را نگاه کنیم و درس بگیریم. همه کشورها در مسیر گذار جمعیتی، باروری شان کاهش می یابد. مثلا اروپا را از نظر رژیم باروری به دو قسمت تقسیم می کنند. یک دسته، سیستم های اجتماعی خانواده مدار و دسته دوم، سیستم های اجتماعی خانواده ستیز. منظور از خانواده ستیزی به این معنا نیست که سیاست های دولت علیه تشکیل و رشد خانواده هاست، بلکه به این معنا است که وضعیت اجتماعی و اقتصادی به نفع پایداری خانواده نیست، اما در کشورهایی که خانواده مدار هستند، نرخ باروری در آنها حداقل دو دهم  بیشتر از کشورهایی است که خانواده ستیز هستند. 

در آسیای شرقی می بینیم جوامعی که به تحکیم بنیان خانواده پرداخته اند و توانسته اند خانواده را ابقا کنند، وضعیت نرخ باروری بهتری دارند. البته منظور از تحکیم بنیان خانواده، شبکه سازی سرمایه اجتماعی است. مثلا سنگاپور که باروری پایینی داشت، سیاست جالبی را اتخاذ کرد. گفتند ما به زوج های جوان برای تهیه مسکن، کمک مالی می کنیم، به این شرط که دو یا سه نسل پیش از آنها در کنار هم زندگی کرده باشند. یعنی پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ در کنار هم زندگی کرده باشند تا بتوانند روابط خانوادگی که در جامعه مدرن در حال فروپاشی است را زنده نگه دارند. در واقع خانواده ها، شبکه های اجتماعی هستند که همواره حامی همدیگر هستند. 

فکر می کنید تا چه حد مسائل و مشکلات اقتصادی در کاهش نرخ باروری در ایران و شیب نزولی رشد جمعیت، تاثیر گذاشته است؟

ببینید ریشه مساله کاهش جمعیت، تنها مشکلات اقتصادی جامعه نیست، بخش زیادی از آن مسائل فرهنگی است. مثلا عده زیادی هستند که مشکل مالی ندارند و می توانند مثلا ماهی یک میلیون تومان نیز برای شهریه مهدکودک فرزند خود بپردازند، اما باز هم خیلی از آنها نگرانند که در مهد کودک با فرزندشان چگونه برخورد می شود. خیلی از آنها ترجیح می دهند به جای اینکه شش روز در هفته فرزندشان را به مهدکودک بسپارند، فرزندشان دو روز در مهدکودک و باقی روزها را نزد پدربزرگ و مادربزرگ کودک باشد. پس نیاز است که تدابیری سنجیده شود که این زنجیره اجتماعی محکم و بادوام، رشد یابد.

برای حل مشکل باروری نباید به طور مستقیم به مردم گفت بچه بیاورید. بلکه باید غیرمستقیم به این مساله پرداخت. در حقیقت عددها و کمیت ها برآیند یکسری شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. پس باید روی این شرایط کار کرد تا برآیند آن تغییر کند. مثلا باید ابتدا روی استحکام خانواده، سرمایه اجتماعی خانوادگی، کاهش آمار طلاق و... تمرکز شود تا نتیجه آن، یعنی تغییر در نرخ باروری را شاهد باشیم.

قطعا برای افزایش جمعیت کشور باید شرایط اقتصادی جامعه را بهبود بخشید تا خانواده ها به آینده اقتصادی شان، امید داشته باشند، اما باید همزمان روی مسائل فرهنگی هم کار کرد.

شما تبلیغات رسانه ای برای افزایش رشد جمعیت را چطور ارزیابی می کنید؟ این تبلیغات مستقیم، تاثیری هم در رشد جمعیت دارد؟

معتقدم هرچه دولت از طریق رسانه هایی که در دست دارد، بیشتر به این آمار و ارقام دامن بزند و به طور مستقیم به تبلیغ فرزندآوری اقدام کند، نتیجه کمتری خواهد دید. چرا که مردم تصور می کنند که دولت قرار است ما را مدیریت کند. بنابراین به جای اینکه ماهیت مستقیم برنامه ها در رسانه ها اعلام شود، بهتر است برنامه هایی تدوین و اجرا شود که به طور غیرمستقیم، سیاست رشد جمعیت را جهت دهد.

اگر سیاست های ابلاغی رهبری عملی نشود و روند افولی رشد جمعیت کشور ادامه پیدا کند، چه پیامدهایی منتظر جامعه ما خواهد بود؟

جمعیت برای همه دولت ها و حکومت ها یک مفهوم حیاتی است. جامعه بدون جمعیت هیچ مفهومی نخواهد داشت. نه تنها تعداد جمعیت بلکه ترکیب، رشد و ساختار آن هم مهم است. اگر وضعیت رشد جمعیت کشور ما به همین منوال پیش برود، کشور ما به یک خانه سالمندان بزرگ تبدیل خواهد شد. همانطور که در دوره هایی، نیاز به مدارس ابتدایی و مهدهای کودک بیش از هر چیزی در کشور احساس می شد، در آینده به خانه سالمندان بیشتری نیاز خواهیم داشت. 

جمعیت هر کشور باید با یک تعادل و توازن درونی و بیرونی همراه باشد که جمعیت بتواند به استحکام و بقای نظام اجتماعی کمک کند. نگاه سیاست های ابلاغی رهبری هم به این متعادل سازی کمی و کیفی جمعیت دوخته شده است. یعنی هم به رشد کمی جمعیت توجه می کند که کشور دچار پیری و کمبود نیروی انسانی نشود، از طرف دیگر، به افزایش امید به زندگی، رونق سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، کاهش آسیب های اجتماعی و حتی بازتوزیع جمعیت در پهنه کشور توجه می کند. 

حال سوال این است که آیا ما به هنگام تدوین برنامه ها، به این موارد توجه کرده ایم یا تنها روی کاغذ به آنها بها داده ایم؟ بنابراین اگر این سیاست های ابلاغی اجرا نشود، سالخوردگی جمعیت، کمبود نیروی کار و کاهش توان درونی جمعیت را در آینده شاهد خواهیم بود. خالی شدن مرزها و مناطق پیرامونی کشور که مهم ترین رکن امنیت داخلی کشور هستند و همینطور مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ می تواند از دیگر آثار کاهش رشد جمعیت باشد که به مشکلات کلان شهرها هم دامن می زند. در این صورت نظام اجتماعی نیز دچار یک شرایط «آنومیک» و نابهنجاری می شود که کنترل و هدایت آن، با مشکلات زیادی مواجه خواهد بود.