فرزانه زنگیان :
عکس تو را در آب می بینم با صورتی خسته و ابروانی گره خورده ، با چارقدی سفیدو ساده و با دست هایی فرورفته درآب ، به دنبال سهم کوچکی از رزق و روزی ، سهم کوچکی از زندگی و سهم کوچکی از بهانه های ساده خوشبختی!
به دست هایت نگاه می کنم که ظرافت و لطافت زنانگی را از دست داده و به چهره خودم در آب می نگرم که از پشت تو را محکم تر از هر زمان دیگر در آغوش گرفته ام ... تا کی به خانه بازگردیم و دوباره لقمه های کوچک نان و برنج به دهانم بگذاری ! تا آه بکشی و بگویی : این درد زانو و دست و پا آخر مرا می کشد !
مستوره برادران نصیری :
اگر همین زن مثلا یکی از سران کشورهای توسعهیافته بود و حین کار فرزندنش در آغوشش بود، حتما عکس یک همه خبرگزاریهای دنیا میشد، ولی خب زنان شالیکار قهرمان زندگی خودشان هستند و بس.