«درددل کسب‌وکارهای مردم با دولت و تأمین اجتماعی»؛ مجموعه نویسندگان؛ نشر بنیاد توسعه فردا قصه پرغصه کسب و کار در ایران

معصومه توکلی،   3990227154

چند سال پیش گزارشی می‌خواندم از مدت زمان لازم برای راه‌اندازی کسب‌وکاری جدید در کشورهای مختلف. راه افتادن هر کسب‌وکار جدید از لحظه شکل‌گیری ایده تا عملیاتی شدن، در کشور امارات نیاز به چند روز، در عربستان چند ماه ودر ایران -متاسفانه - نیاز به چند سال داشت. بخش عمده‌ای از این زمان در فرآیند کسب مجوز صرف می‌شود، اما صرف کسب مجوز به معنی تسریع این فرآیندهای زمان‌بر و نویدبخش به بار نشستن تولید نیست 

قصه پرغصه کسب و کار در ایران

«درددل کسب‌وکارهای مردم با دولت»

«درددل کسب‌وکارهای مردم با تأمین اجتماعی»

نویسنده: کار گروهی

ناشر: بنیاد توسعه فردا، چاپ اول 1397

270 صفحه

 

****                            

 

چند سال پیش گزارشی می‌خواندم از مدت زمان لازم برای راه‌اندازی کسب‌وکاری جدید در کشورهای مختلف. راه افتادن هر کسب‌وکار جدید از لحظه شکل‌گیری ایده تا عملیاتی شدن، در کشور امارات نیاز به چند روز، در عربستان چند ماه و در ایران -متاسفانه - نیاز به چند سال داشت. بخش عمده‌ای از این زمان در فرآیند کسب مجوز صرف می‌شود، اما صرف کسب مجوز به معنی تسریع این فرآیندهای زمان‌بر و نویدبخش به بار نشستن تولید نیست. 

پس از گذشت چند سال، در ایران در بر همان پاشنه می‌گردد. کافی است امتحان کنید. حتی نیازی به امتحان نیست. چند ساعتی زمان بگذارید و «درددل کسب‌وکارهای مردم با دولت» یا «درددل کسب‌وکارهای مردم با سازمان تامین اجتماعی» را بخوانید.

مجموعه کتاب‌های «درددل کسب‌و‌کارهای مردم با ...» که توسط بنیاد توسعه فردا (گروه نویسندگان) گردآوری و تألیف شده، مثنویِ پرغصه‌ای است از سخنان و تجاربِ کارآفرینان و صاحبان بنگاه‌های اقتصادی در سال‌های اخیر، سال‌هایی که حتی در نگاه غیرمتخصصان هم سال‌های سختی برای اقتصاد کشورمان بوده است. مجموعه نگارندگان این کتاب‌ها سعی کرده‌اند مشکلاتی را که منجر به شکست، رکود یا تقلیلِ فعالیتِ کسب‌وکارهای تولیدی و خدماتی شده‌اند، پس از گفتگو با صاحبانِ  این کسب‌وکارها و تحقیق درباره آن‌ها، شرح و بسط دهند. غالب این مشکلات از سوی بخش‌های مختلف حاکمیت برای این کسب‌وکارها ایجاد شده و صاحبان کسب‌وکار در ایجاد آن بی‌تقصیر بوده‌اند یا کمتر نقشی داشته‌اند. تنوع مشاغل و کسب ‌وکارهایی که نویسندگان به سراغ آن‌ها رفته‌اند جالب توجه است: کارگاه تولید کلاه ایمنی، چراغ قوه و کفش، شرکت تولید تجهیزات سردخانه صنعتی، شرکت تولید قطعات الکترونیک، سخت‌افزار کام‍پیوتر، شرکت عمرانی و نخستین تولیدکننده بوق خودرو در کشور تا فعالیت در حوزه آموزش.

امتیازِ بزرگ این کتاب، زبانِ ساده و قابل فهمِ، به دور از پیچیدگی و اعداد و ارقام و جداول آماریِ آن است که خواندن و فهمیدنش را آسان کرده است. در واقع نویسندگان با انتخاب قالب «درددل» بیشتر در صدد انتقال تمام و کمال مشکلات ویژه و فرازهای درس‌آموز سرگذشت کسب‌وکارها بوده‌اند نه تحلیل آن مشکلات.  مختصر تحلیل‌هایی که این جا و آن جا -عموماً در آخرِ روایت و گاهی در اواسطِ آن- آورده شده نیز تحلیلی است که خود صاحبان کسب‌وکار از وضعیت خود ارائه کرده‌اند نه تحلیل یا تفسیری که نویسندگان بر متن درددل‌ها بار کرده باشند. این زبان ساده و قابل‌فهم، این کتاب‌ها را نه الزاماً برای مخاطبانی که روی جلدها در نظر گرفته شده‌اند (دولت، سازمان تامین اجتماعی و ...) بلکه برای دیگر مخاطبان همچون طیف علاقمندان به مسائل سیاسی و اقتصادی و حتی کارآفرینانِ جوان -به شرطِ حوصله- خواندنی می‌کند.

اما در مقابل، نگارشِ تخصصی، تا حدی خشک و روزنامه‌وارِ کتاب، در خواننده بیشتر حسِ خواندنِ یک گزارش را القا می‌کند تا یک کتاب! که البته با توجه به همان مخاطبانِ کلانِ انتخاب شده روی جلدها توسطِ نگارندگان، گزارش‌وار بودن روایت‌ها، پربیراه نیست یا لااقل قابل‌درک می‌نماید. هرچند فکر نمی‌کنم مدیران و مسئولان کشور نه فرصتی برای مطالعه –البته به زعم خودشان. وگرنه گرفتارترین آدم‌ها هم اگر اراده کنند می‌توانند چند ساعتی وقت از گوشه و کنار فعالیت‌هایشان بدزدند و صرف خواندن دویست و چند صفحه کنند- ونه علاقه‌ای به خواندن چنین گزارش‌هایی داشته باشند. با وجود این که این گروه از قضا نیازمندترین افراد به خواندن این دست گزارش‌ها هستند. اغلب افراد این قشر، تجربه ادارۀ یک کسب‌وکار خصوصی را ندارند و غالباً پشت درهای بسته و بدون آگاهی از فضای واقعی کسب‌وکار، برای تولیدکنندگان و صاحبان کسب‌وکارها سیاست‌گذاری و وضع قانون می-کنند. از طرفی ممکن است خودشان امکان ارتباط مستقیم با صاحبان کسب‌وکارها و نشستن پای درددلشان را نداشته باشند. با این اوصاف چه خوب است اگر در شرح وظایف خودشان گذاشتن چند ساعتی وقت و خواندن تمام یا لااقل چندتایی از این روایت‌ها را بگنجانند تا بفهمند تصمیمات آن‌ها چگونه بر کسب‌وکار مردم اثر می‌گذارد و زندگی‌ها را زیر و رو می‌کند. گذشته از مدیران و مسئولان کشور، شاید بتوان با تغییر سبک نگارش روایت‌ها یا افزودن فرازهایی از سرگذشت کسب‌وکارها که نکاتی شنیدنی برای مخاطبان عام‌تر در خود دارند از این خشکی و گزارش گونگی کتاب تا حدی کاست. در شکل فعلی، این گزارش‌های مختصر و مفید، فاصله زیادی تا واقعیتِ رنج و محنتی که بر مجموعه این کسب‌وکارها رفته است، دارند. به تعدادِ کارگرانی که در این سراشیبی‌ها از کار بیکار شده‌اند، آن چه برای کسب روزی، بعد از بیکار شدن بر آن‌ها رفته است، زندگی خانواده‌هایشان که زیر و زبر شده و حتی زندگیِ  خودِ صاحبانِ  این مشاغل (که در بخش‌هایی از کتاب اشاراتِ مختصری به آن‌ها شده است)، داستان ناگفته وجود دارد.

نکته قابل تأمل در روایت‌های کتاب، تشابه کلی و در عین حال تمایزهای جالب توجه در رویه افولِ این بنگاه‌های اقتصادی است، هر کدام از کسب‌وکارها در چرخه مشترک ایجاد، رشد و افول، در فرآیند اتفاقات متفاوتی قرار می‌گیرند که مسیرهای مختلفی را تا شکست و زمین خوردن برایشان رقم می‌زند. در یک روایت مشکلات قانون مالیات بر ارزش افزوده، بازار را بر تولیدکننده قفل می‌کند. در روایتی دیگر، تولیدکننده میان دو نهاد دولتی برای دادن و گرفتن درصد مالیات بر ارزش افزوده گرفتار می‌شود. نوسانات ارز مشکلات غیرمنتظره‌ای برای راوی روایت بعدی به وجود می‌‌آورد و... گویی فلسفه تدوین این درددل‌ها در این قالب، نشان دادن همین فرایند اثرگذاری تصمیمات سیاست‌گذاران و واضعان و مجریان قوانین بر چرخۀ حیات کسب‌وکارهاست. قصد کتاب این است که نشان دهد هر تصمیم یک مدیر و نهاد حاکمیتی وقتی به عرصه عمل می‌رسد و به اجرا در می‌آید می تواند چه تأثیراتی بر کسب‌وکار مردم بگذارد و چه مشکلاتی برای تولید ایجاد کند.

مثلاْ در کتاب «درددل کسب‌وکارهای مردم با دولت»، که اکثرِ راویان، صاحبانِ بنگاه‌های تولیدیِ ورشکسته و یا در آستانه ورشکستگی هستند، پس از خواندنِ دو سه روایتِ اولِ کتاب، روندِ باقیِ  روایت‌ها قابل حدس می‌شود: اکثر این بنگاه‌های اقتصادی سال‌های متمادی مشغول فعالیت تولیدی بوده‌اند و روندی رو به جلو داشته‌اند، کارگاه‌هایشان را با کمک وام‌های بانکی و یا ثروت اندوخته خودشان، به کارخانه تبدیل کرده‌اند، تعداد کارگران و نرخ تولیدشان را افزایش داده‌اند. کتاب آشکارا نشان می‌دهد که این افراد توانایی رونق بخشیدن به کارشان را داشته‌اند و اگر شرایط مساعد می‌بود می‌توانستند بر رشد و توسعه کسب و کارشان بیفزایند. در واقع غالب آن‌ها افراد مستعد، توانمند و خلّاقی بوده‌اند که مشکلات بیرونی عملکرد آن‌ها را با اختلال مواجه کرده است. مشکلاتی چون نوسان نرخ ارز، ضعف دیپلماسی اقتصادی و مشکل در مقررات صادرات، مسائل مربوط به مقررات مالیات بر ارزش افزوده، سود بالای تسهیلات بانکی، واردات بی‌رویه، مدون نبودن استاندارد، تغییر سیاست‌های دولت، مشکل در تأمین مواد اولیه، انحصار و مانند این‌ها. 

نگارندگان می‌توانسته‌اند با دسته‌بندی و کنار هم گذاردن این شباهت‌ها و یکسانی‌ها در روند افول کسب‌وکارها یک گزارش واحد -و البته مفصل- از این روند تدوین کنند و جای جای آن از تک تک مصاحبه‌های صورت گرفته شاهد مثال بیاورند. در این صورت، اثر از یک مستندنگاری صرف فراتر می‌رفت و جامه یک اثر پژوهشی را بر تن می‌کرد. حاصل کار هم خواندنی‌تر می‌شد و کم‌تر ممکن بود در خواننده‌ کم‌حوصله این روزگار ملال انگیزد.

این مسیرهای جایگزین که این یادداشت پیش می‌نهد هیچ کدام از ارزش این چهل روایت نمی‌کاهند. گرد آوردن این تعداد روایت از شکست کسب‌وکارها که محصول مستقیم یا غیرمستقیم ضعف عملکرد بخش‌های مختلف حاکمیت بوده‌ است در یک کتاب، حتی در همین شکلِ مختصر و مفید، کاری بی‌سابقه است. جامعه صنعتگران و تولیدکنندگان، کارآفرینان جوان و میانسال، سیاست‌گزاران، مسئولان و مدیران -و این گروه بیش از همه- هیچ کدام از خواندن این روایت‌ها بی‌نیاز نیستند و هر کدام می‌توانند به فراخور دانش، تجربه و سابقه خود از این روایت-ها خوشه بچینند و بهره ببرند. برای خواننده‌ عام هم که هیچ سابقه‌ای در این زمینه ندارد این روایت‌ها اولین آشنایی با فضا و حال‌وهوای کسب‌وکار و تولید در ایران را رقم خواهد زد.

اگر برای مجموعه کتاب‌ها -که ظاهراْ قرار است عددشان از پنج جلد هم فراتر برود- یونیفورم واحد طراحی شود و از نظر کتاب‌سازی پیراسته‌تر و پاکیزه‌تر به چاپ‌های بعدی سپرده شوند باز هم شانس انتخاب شدن و خوانده شدنشان بالاتر می‌رود. و برای چنین محتوای ارزشمندی چه بهتر که تا آن جا که می‌توانیم این بخت را افزون کنیم.

امید که این مثنوی به دست مخاطبانِ خاصش برسد و خواندنش کارگر افتد.