مجادله کنید اما به «عدالت» برچسب نزنید !

گروه سیاسی الف،   3990227106 ۱۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۹ تکراری یا غیرقابل انتشار

مطلبی که یکی از خبرگزاری های کشور درباره جریان عدالتخواهی بازنشر کرد به مجادله ای قلمی در فضای مجازی دامن زده است.

مجادله کنید اما به «عدالت» برچسب نزنید !

به گزارش الف خبرگزاری فارس در ایام شهادت امام مومنان حضرت علی (ع)  یادداشتی به نام  «عدالتخواهانی که علی (ع) را کشتند» را منتشر کرد که در آن نویسنده با تشبیه جریان عدالتخواهی به خوارج آنان را از ظاهرگرایی در این امر پرهیز داده و خواستار آن شده بود که  «هر آرمانی و هر ارزشی»،  از جمله عدالت «نسبتش را با اندیشه ناب محمدی» و «اندیشه امام» روشن کند.

حجت الاسلام علی مهدیان در این یادداشت در نقد ظاهرگرایی جریان عدالتخواهی نوشته است: « چرا حکومت داری؟ اصلا حکومت مال خدا است. پس هر کس حکومت دارد بزنیم. چرا پول داری پول مال خدا است پس هر کس پولدار است بزنیم. تو پول و قدرت داری و این همه انسان فقیر داریم پس تو بدی. اگر بگویی خدیجه پولدار بود محمدص پولدار بود موسی ع پولدار بود امیرالمومنین پولدار بود امام خمینی پولدار بود نمی‌فهمند. اگر بگویی باید پول داشت و خرج جبهه حق کرد حکومت داشت و خرج احقاق حق مظلوم کرد نه چپ‌گرایانه هر پولدار قدرتمندی را محکوم کرد ارور میدهند. باور کنید ظلم ستیزی کمونیستی روحش ظلم ستیزی خوارجی است. ظلم ستیزی بر بستر ظاهرگرایی.»

چنانکه قابل پیش بینی بود این یادداشت با واکنش جریان عدالتخواهی در کشور مواجه شد. منتقدان عدالتخواه اساس این تشبیه را زیر سوال برده و نویسنده را به بی اطلاعی از افکار خوارج متهم کردند. 

روح‌الله رشیدی در این باره نوشت:  « چرا اینقدر نسبت به عدالت، آلرژی دارید؛ آنچنان‌که وادارتان کند به طرحِ چنین هذیان‌هایی؟
اگر حالتان از عدالت‌عدالت گفتنِ این‌روزهای گروهی از جوانان انقلابی به‌هم می‌خورد، ازچه رو به جعل تاریخ اسلام دامن می‌زنید در این ماه مبارک؟ اصحاب جمل عدالتخواه بودند؟ خوارج عدالتخواه بودند؟
یعنی آن گروهِ جاه‌طلب و این جماعتِ خشک‌مغز، داعیه‌ی تبعیض و نابرابری و فقر و اشرافیت حاکمان داشتند؟ غیراخلاقی‌ترین خط تحلیلی‌ای که در سال‌های اخیر، با هدفِ عدالت‌ستیزی از سوی نواصولگرایان دنبال می‌شود، ادعای تشابهِ عدالتخواهی امروزی، با اندیشه‌‌ی کمونیستی و تجربه‌ی گروهک‌هایی مانند فرقان است! دقیقاً اینجاست که می‌توان ضدیتِ ذاتیِ نواصولگرایان را با عدالت فهم کرد. گفتگوی انتقادی در باب عدالت، واجب و لازم است؛ اما بیانیه‌های سست‌پایه، که اسیر مشهورات چپ‌گرایانه و تخیلات شبه‌تاریخی‌ست و منتهای فهمش از عدالت، حرف‌های کودکستانی‌ای مانند مخالفت عدالتخواهان با پولداران و... است، تنها به درد ضدیت با عدالت می‌خورد و نه گفتگو.»

مستضعفین تی وی نیز در این باره نوشت:  « ابتدايا باید بگوییم در ادبیات دینی کسی را متحجر می نامند که قرائت خود را از دین، قطعی کاملا صحیح وعاری از هر گونه اشکال می داند و هر برداشت دیگری را تکفیر می کند ... تقابل خوارج با امام نه بر سر عدالتخواهی آنان بود و نه به واسطه ولایت گریزی شان... عدالتخواه معرفی کردن خوارج با مقاصد سیاسی و برای خفه کردن صداهای منتقد و متفاوت با قرائت رسمی انجام می شود...»

علیرضا ملوندی نیز یادآور شد: « بعد از ۱۴۰۰ سال به برکت برخی روحانیون شیعه فهمیدیم خوارج به دنبال عدالت بودند و خواهان مبارزه با فساد گسترده اقتصادی، اشرافی‌گری مسئولین، فاصله عمیق طبقاتی، فقر، دست‌اندازی به بیت‌المال و پایمال شدن حقوق محرومین. امیرالمومنین(ع) هم با اونها به دلیل طلب کردن این موارد جنگید! حتی دستگاه جعل حدیث و تاریخ معاویه هم نتونست اینجوری جماعت فاسد ظالم احمقی به نام خوارج رو تطهیر کنه اما برخی معممین اصولگرا بخاطر دعواهای پست سیاسی روزمره، این کار رو کردند.»

تردیدی نیست که انتظار خاتمه دادن به بحث چیستی و چگونگی پیاده کردن ارزش عدالت در حالی که ذهن متفکران بزرگی را برای قرن ها در فرهنگ های مختلف به خود مشغول ساخته، انتظار بیجایی است. اما یقینا مطرح شدن موضوع عدالت و عدالت خواهی در فضای افکار عمومی کشور ما و بحث و چالش درباره آن در ۴۰ سالگی انقلابی که یکی از شعارهای آن عدالت بوده ، هر چند دیر هنگام، اما امری مغتنم است .
 
سال هاست به دلیل غلبه مباحث معرفت شناسی در حوزه و دانشگاه و رویکرد گفتمانی جریان سیاسی اصلاحات ( که برخی چهرهای اصلی آن خود از مدعیان عدالت خواهی در گذشته های دور بودند) موضوع عدالت و عدالتخواهی به محاق رفته است در حالی که در دوران انقلاب این موضوع از بدیهیات گفتمان روشنفکری چه سکولار و چه مذهبی به شمار می رفت.

بدیهی است گام نخست در این راه طولانی و پرحاصل پرهیز از انگ زدن و برچسب زدن و پذیرش قواعد گفت و‌گو است. متاسفانه بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلابی که داعیه عدالتخواهی دینی داشت صرف نام عدالت و عدالتخواهی برای عده ای بلافاصله « کمونیسم» را تداعی می کند! جالب آنکه این حساسیت به هیچ وجه در اظهارات و ادعاهایی که  آبشخورش (بعضا به صراحت) سرمایه داری است وجود ندارد و کمتر دیده شده که برخی حمایت های صریح از سرمایه داری مورد نکوهش جریان های انقلابی قرار بگیرد.

و جالب‌تر آنکه موضوع برچسب زدن به عدالتخواهی امری است که به دقت مورد توجه خود بنیانگذار انقلاب نیز بوده است . ایشان در این باره تاکید کرده اند:

« ... ما باید تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند که عده‌ای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» می‌خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.» صحیفه امام جلد ۲۱ ص۸۷ .
به این ترتیب کاملا روشن است که عدالت و عدالت خواهی از محکمات انقلاب است و هیچ جریان سیاسی و فکری در انقلاب گریزی از اندیشدن به آن ندارد.

از سوی دیگر جریان یا جریان های عدالتخواهی نیز باید از تجربه عدالتخواهی به شیوه برخی احزاب سیاسی چپ قبل از انقلاب درسهای لازم را گرفته باشند. متاسفانه اندیشه عدالت خواهی مدرن به شکل کاملا سیاسی و تهاجمی و بدون تامل و پختگی لازم که از قضا در افکار خود اندیشمندان اصلی این حوزه به چشم می خورد وارد کشورما شد. این احزاب سیاسی چپ گرا بعضا با خواندن و تکثیر کردن چند جزوه ساده شده درباره افکار این اندیشمندان و در برخی مواقع معرفی نادرست یا ارایه یک تفسیر خاص از این اندیشه ها با ادعای شناخت کامل و با هدف پیاده کردن اندیشه های آنها بدون توجه به بافت اجتماعی متفاوت ایران به عنوان یک کشور شرقی با مردانی مسلمان با نوعی ساده انگاری کودکانه و برخورد تخیلی اقدام به کنش سیاسی سخت کردند. ظاهرگرایی و اقدامات سطحی در برخی از این جریانات سیاسی تا بدانجا بود که حتی حمله به یک پاسگاه کوچک در شمال کشور نیز  از نظر آنان مبارزه ای پذیرفتنی می نمود ! 

اگر منتقدان مستبد این عدالتخوهان با استبداد و خشونت مانع طرح نظرت مخالف خود بودند این جریان ها نیز با همین روحیه اقدام به فعالیت سیاسی می کردند. سهم این تصلب و سهل انگاری در به محاق رفتن اندیشه عدالتخواهانه در کشور ما طی سال های پس از انقلاب کم نیست و در خور آسیب شناسی دقیق است. این درحالی است که به دلیل تاثیر پذیری ایرانیان از آموزه های علوی اساسا امکان اقبال به عدالتخواهی در میان ایرانیان بیشتر از دیگر گفتمان های اجتماعی و سیاسی است.  

طرفین مجادلات مربوط به عدالت به خصوص باید از یارکشی سیاسی یا موضع گیری در پشت چهره های سیاسی خودداری کنند و به جای آن به گونه ای مستقل از فضای سیاست به عنوان ناظرانی آگاه هر چند فعال و دارای رای در موسم انتخابات عمل کنند. اهالی سیاست نه فرصت پرداختن به این مجادلات را دارند و نه اساسا وظیفه وارد شدن به آن را.  آنها در میدان عمل هستند و تصمیمات اجرایی را نمی توان موکول به روشن کردن این مباحثات کرد. قرار گرفتن پشت سیاستمدارانی که به طور طبیعی گاهی پیروز می شوند و گاهی شکست می خورند امکان استمرار در اندیشه ورزی موثر را از آنان خواهد گرفت.