۱۳ سال اجرای برنامه سحرگاهی بدون خوردن سحری

گروه فرهنگی الف،   3990216123

حسن سلطانی درباره اجرای برنامه سحرگاهی ماه رمضان گفت: فرصت مغتنمی است که اگر فرصت خدمت پیش بیاید، استقبال می‌کنم تا از ذوق، سلیقه، مطالعات خود بتوانم خدمتگذار مهمانان سفره احسان الهی باشم.

۱۳ سال اجرای برنامه سحرگاهی بدون خوردن سحری

باشگاه خبرنگاران جوان به بهانه حضور چند ساله حسن سلطانی در برنامه سحرگاهی ماه خدا با او به گفتگو نشسته است که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

حسن سلطانی درباره برنامه های معارفی گفت: همزمان که در حوزه سیاسی کار می‌کردم تجربه برنامه معارفی در رادیو و شبکه دو را داشتم و مجری برنامه مسابقات قرآن نیز بودم. بعد از پایان کارم در حوزه سیاسی به خاطر تعلق خاطر به برنامه معارفی در این حوزه فعالیتم را ادامه دادم.

وی ادامه داد: البته سال ۷۹ مدیر گروه معارف شبکه خبر و سردبیر خبر مذهبی بودم و از سال ۸۳ با شبکه تهران برای برنامه «تا نیایش» و شبکه سه برای برنامه «مصباح» همکاری کردم.

سلطانی بیان کرد: در ضمن اولین تجربه برنامه سحرگاهی ام به سال ۵۸ در رادیو همدان برمی گردد، همچنین سال ۵۹ در رادیو اهواز برنامه سحر را اجرا کردم تا اینکه در سال ۸۰ برنامه سحرگاهی زنده تلویزیونی در شبکه خبر را تجربه کردم و دو سالی هم در شبکه قرآن اجرا داشتم تا اینکه از سال ۹۱ اجرای برنامه شبکه یک را به عهده گرفتم.

وی درباره علت پذیرش برنامه سحرگاهی توضیح داد: ماه مبارک رمضان برکات پرفروغ و نورانی دارد و اوج آن هم در لحظات ناب سحرگاهیست. فرصت مغتنمی که اگر فرصت خدمت پیش بیاید، استقبال می کنم تا از ذوق، سلیقه، مطالعات خود بتوانم خدمتگذار مهمانان سفره احسان الهی باشم.

سلطانی درباره ماه رمضان گفت: خداوند رحمان، ماه مهمانی را اینگونه معرفی می‌ کنند که ماه مبارک رمضان بالاترین و والاترین ماه هاست؛ هیچ ماهی را خداوند اینگونه از آن نام نمی‌برند و می‌فرمایند روزه مال من است و جزای آن هم بر عهده من است. یعنی خداوند مستقیما جزای روزه داران را کرامت می‌کنند.

سلطانی افزود: شما وقتی در یک مهمانی بزرگ حضور پیدا می‌کنید، یک عده مهمان و یک عده خدمتگزار هستند. خدمتگزاری برای میزبان این سفره احسان یک افتخار و نعمت است و زمانی که با این دیدگاه نگاه می‌کنم قبل از ماه مبارک رمضان از خداوند می‌خواهم که در رزق من قرار بده تا در لحظات سحری که سفارش به بیداری شده است. من هم در زمره کسانی باشم که به مهمانان خدا خدمت می‌کنم.

مجری برنامه «ماه خدا» اظهار کرد: خوش‌ترین اوقات برای من لحظات سحری است و هیچ گاه احساس خستگی نمی‌کنم و همواره سعی کردم با عشق، علاقه، ارادت و به عنوان انجام وظیفه دینی و افتخار از آن نام ببرم.

این مجری درباره ویژگی و موضوعات برنامه «ماه خدا» توضیح داد: زمانی که مفاتیح و کتاب‌هایی را که درباره فضیلت‌های ماه مبارک رمضان نوشته شده را ورق می‌زنید، شما را راهنمایی می‌کند و ساختار برنامه را خود عناوین به دست شما می‌دهد، وقتی به ادعیه سحر و شب‌های ماه مبارک رمضان نگاه می‌کنید به شما می‌گوید دعای افتتاح، ابو حمزه ثمالی، مجیر و دعای سحر بخوانید و شما را دعوت می‌کند که در ساعات سحری به خودت بپرداز و به آنچه که بین خودت و خدای خودت گذشته بازنگری کن و بیشتر ندا می‌دهد که حاجت هایت را با خدا مطرح کن.

وی ادامه داد: هر چه به اذان صبح نزدیک می‌شویم فضیلت و نورانیت عظمت آن لحظات بیشتر می‌شود و در اهمیت شب‌های ماه مبارک رمضان خداوند فرشتگان خود را مامور می‌کنند که ندا بدهند، آیا کسی هست که حاجت بخواهد و ما نداده باشیم، آیا کسی هست توبه کرده باشد و ما قبول نکرده باشیم، آیا کسی هست که درِ درگاه ما را بزند و ما در روی آن باز نکرده باشیم؛ یعنی می‌خواهد بگوید که همه در‌ها را به روی بندگان باز می کنند.

سلطانی گفت:در برنامه «ماه خدا» به مواردی که پیامبر اکرم (ص) در خطبه شعبانیه فرمودند که ماه رمضان به شما روی آورده و اقبال کرده است. شما هم از این ماه استقبال کنید، می‌پردازیم. همچنین مناجات، مباحث معرفتی و خودسازی بخش‌هایی از برنامه است.

وی درباره سحری نخوردن خود توضیح داد: حدود ۱۳ سال است که به دلیل اجرا سحری نمی خورم، من آخرشب حوالی ۱۲ شب منزل غذا می خورم  و از خوردنی هایی که روی میز برای من وجود دارد، تنها یک لیوان آب جوش سهم من است.

حسن سلطانی خاطره‌ای از ماه رمضان تعریف کرد و گفت: در دوره نوجوانی که در همدان خانه پدری بودم و برای سحر بیدار می‌شدیم، یک رادیوی کوچک داشتیم که کنار سفره می‌گذاشتیم تا اعلام ساعت کند، یادم می آید گوینده می‌گفت که سحرخیزان ارجمند به افق همدان ۳۰ دقیقه تا اذان صبح مانده است و هر بار که اعلام ساعت می‌کرد به مادرم می‌گفتم این آقا کی سحری می‌خورد؟ مادرم می‌گفت من چه می‌دانم کی سحری می‌خورد؟ و هرشب این سوال را از مادرم سوال می‌ پرسیدم تا اینکه آن روز‌ها گذشت و من سال ۵۸ در آزمون رادیو همدان قبول شدم. اولین سال قرار شد من برنامه سحرگاهی رادیو را اجرا کنم، بعد از اینکه اولین تجربه برنامه سحرگاهی تمام شد به خانه آمدم، مادرم به من گفت حسن آقا بالاخره فهمیدی آقای گوینده کی سحری می‌خورد؟گفتم اصلا سحری نمی‌خورد. (خنده)