درباره شوخی تلخ ما و خانم بازیگر با یک پاکبان

علی اباذری،   3990204092 ۴۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
درباره شوخی تلخ ما و خانم بازیگر با یک پاکبان



ماجرای شوخی یکی از بازیگران نه چندان جدی سینمای ایران با یکی از پاکبانان موجی از واکنش ها را به طرفداری از پاکبان یاد شده براه انداخت تا جایی که یکی از مسوولان شهرداری با دسته گل به دیدن پاکبان رفت و پس از مدتی نیز اعلام شد شهرداری از بازیگر یاد شده شکایت خواهد کرد!

نه اینکه این کارها بیهوده بوده باشد؛ خیر، کارشان خیلی هم بجا و شایسته است اما خوب است در این مواقع همه ما به خصوص مدیران گرامی یاد شده از خودمان بپرسیم پیش از چنین رویدادهایی کجا بوده ایم و چه می کردیم.

آیا به همان اندازه ای که در واکنش به شوخی بازیگر یاد شده چنین به تب و تاب افتاده ایم خودمان هم نسبت به حیثیت و حقوق پاکبان ها به طور کل و پاکبان یاد شده به طور خاص حساسیت لازم را داشته ایم؟

آیا به همین میزان که در واکنش به بازیگر یاد شده و برای دلجویی از پاکبان مورد نظر سریع به میدان آمده ایم پیش از این اتفاق هم نسبت به پاکبانان چنین حساس و دغدغه مند بوده ایم؟

اساسا معیار احترام گذاشتن به دیگران و رعایت حقوق آن ها چیست؟ آیا احترام صرفا در یک کلام زیبا و رفتار سطحی خلاصه می شود؟ مثلا وقتی که سال هاست پاکبانان محترم به دلیل شرایط معیشتی ناگوار و شرایط کار تحمیلی از سوی انواع و اقسام شرکت های پیمانکاری شهرداری مجبورند که عزت و کرامت نفس خود را بشکنند و از اهالی محل "ماهیانه" خود را طلب کنند ما انسان های بانزاکت و اخلاق کجا بوده ایم؟

یا زمانی که پیمانکاران محترم شهرداری از فرط ازدیاد نیروی کار عملا با آنها چنان تا میکنند که با اشیا دور و برشان، آیا خبری از این همه اخلاق و عطوفت ما انسان های نازنین هست؟!

آیا ما دل افگاران اصلا از خودمان پرسیده ایم که بر اساس کدام منطق و عقلانیتی پاکبانان باید در پایین ترین قشر جامعه رده بندی شوند در حالی که اگر فقط دو روز وظیفه شان را انجام ندهند بوی گند شهر را بر می دارد و در صورت ادامه این سرباز زدن، به انواع و اقسام بیماری دچار می شویم؟ این نظام قشربندی که بر اساس آن مهمترین کارها کم قدر و قیمت ترین است از کجا آمده که برای ما در حکم وحی منزل است و غیر قابل تغییر؟

تا وقتی مناسبات ساختاری و باورهای اجتماعی مان این چنین کج است سخن گفتن از اخلاق و احترام چندان راست نخواهد بود. هنگامی که دلمان غنج می زند برای نمایش های زیبا از ادب و احترام و دلجویی خوب است که به این قبیل پرسش ها هم بیندیشیم. به خصوص به این جمله یکی از جامعه شناس مشهور  خوب فکر کنیم که  «زندگیِ غلط را نمی‌توان صحیح زیست ! »