داستان سفیر چین و تکمله‌ای بر یک گفت‌وگو کاش رواداری و مدارا کردن را هم از سردار سلیمانی یاد می‌گرفتیم

حسین رجایی کارشناس بین الملل،   3990125025 ۷۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
کاش رواداری و مدارا کردن را هم از سردار سلیمانی یاد می‌گرفتیم

وقتی نقدی بر نقد آقای زیدآبادی نوشتم که: "وظیفه سخنگوی وزارت بهداشت، دست اندازی در سیاست خارجی نیست". ایشان در مطلبی با عنوان "مشابه یا متفاوت؟" ضمن قبول ضمنی برخی موارد مطروحه و استقبال از گفتگوی آزاد و امن، از عدم تساهل و مدارای سیاسی در کشور و متهم کردن مخالفان و منتقدان به خودباختگی و وابستگی و جاسوسی برای دولت های غربی گلایه کردند. 

طبعاً گلایه ایشان، متوجه برخی رفتارهای موافقان سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. حالا اجازه دهید به آن سوی قضیه نگاه کنیم. برای نگارنده هم این سؤال بزرگ مطرح است که چرا بر سر چند توییت ساده و طبیعی، مخالفان سیاست خارجی کشور باید چنین جنجال غیرطبیعی برپا کنند!؟ و چرا وقتی امثال نگارنده در پی حل مسئله برمی آیند باید از سوی مخاطبان به وابستگی و مزدوری برای چین متهم شوند!؟ مخاطبانی که ابراز احساسات و هیجانات سیاسی برایشان مقدم از گفتگوی عقلانی و منطقی است. 

خب اجازه دهید با یک نگاه دو وجهی، درصدد حل معماهای یاد شده برای خودم و جناب زیدآبادی برآیم. در ابتدا سخنی دارم با مخالفان مستقل وضع موجود سیاست خارجی، افرادی همانند آقای زیدآبادی. واقعاً چرا درست زمانی که به سختی یک میلیارد و ششصد میلیون دلار از پول مملکت را از چنگال آمریکایی ها در لوگزامبورگ درآورده ایم (که البته این بخش بسیار کوچکی از دزدی های ایالات متحده از جیب ملت ایران است)، درست زمانی که در اوج بحران کرونا تحت شدیدترین تحریم هایی هستیم که آمریکایی ها با پاره کردن توافقی که خودشان امضا کرده اند به ما تحمیل نموده اند، زمانی که با ترور ناجوانمردانه یک اسطوره تاریخی و ملی (سردار سلیمانی) ملتمان در سوگ است، توییت ساده سفیر چین باید بزرگترین مسئله کشور بشود!؟ آیا هیچ عقل سلیمی می پذیرد که این نوع واکنش کاملاً طبیعی است!؟ اگر توییت سفیر، گستاخانه و استعمارگرانه!! است، پس اسم کارهای آمریکا چیست!؟

می دانید و می دانیم که دولت های غربی، دهها هزار رسانه فارسی زبان (اعم از ماهواره ای و اینترنتی) دارند که با پیشرفته ترین شگردهای رسانه ای، از صبح تا شب روی ذهن ملت ایران کار می کنند. میدانیم که اصلا یک پروژه بزرگ را برای استیلای فرهنگی بر مردم ما در دست دارند (ترویج لیبرالیسم). آیا میتوانید به عدد انگشتان دست، رسانه فارسی زبان چینی را هم نام ببرید!؟ آیا چین هم به دنبال استیلای فرهنگ کنفوسیوسی در ایران است!!؟ آیا می دانید غرب به چه تعداد از نیروهای اپوزیسیون ایرانی حقوق می دهد!؟ آیا برای چین هم اصلا تمایل و امکان استخدام یک هزارم این تعداد مزدور وجود دارد!؟ 

حتما میپذیرید که حجم بزرگی از نفرت از متحدان جمهوری اسلامی و عشق به سرزمین های رؤیایی! غرب را همین دست رسانه ها و مزدوران تولید کرده اند. عشقی که همین بحران کرونا نشان داد چقدر موهومی و پوچ است. پس اجازه بدهید قدری هم به حکومت حق بدهیم که به برخی از منتقدان و مخالفانش به دیده تردید بنگرد. وقتی اصلا توان رسانه ای ما با توان ثروتمندترین دولت های غربی و عربی قابل مقایسه نیست، حق بدهید آزادی بیان بی حد و حصر را نپذیرد. مگر اینکه معتقد باشید عرصه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کشور را باید دودستی تقدیم رسانه های سعودی و صهیونیستی کنیم تا آن ها مسیر آینده ملت ایران را تعیین کنند!! 

 آقای زیدآبادی پرسیدند: چرا در مملکت ما در برابر یک تماس یا مذاکره حداقلی با ابرقدرت هم باید مقاومت بشود!؟ گویی ایشان برخی موارد تاریخی را که طی آن‌ها ما در موارد مختلف با آمریکایی‌ها تماس و همکاری برقرارکرده ایم فراموش کرده اند: مثلاً کلاهی که آمریکایی ها بعد از مذاکرات الجزایر بر سر ما گذاشتند. یا پس از همکاری های بسیاری که در جنگ علیه تروریسم (در افغانستان) با ایشان کردیم، محور شرارتمان خواندند. یا وقتی برای بار اول در دولت خاتمی، فعالیت های هسته ای مان را تعلیق کردیم زیر همه قول و قرارهایشان زدند. آخرین تجربه تلخ مان هم، برجام است که بر تارک تاریخ میدرخشد! چندبار از یک سوراخ گزیده شویم خوبست!؟

یک سنت همیشگی مخالفان سیاست های موجود کشور این است که حتی عملکرد مسئولانی که در شب پیروزیشان جشن گرفته اند را به جمهوری اسلامی نسبت دهند ولی حتما خوب واقفند که تجسم عملی مکتب امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی امثال مصطفی چمران ها و قاسم سلیمانی ها هستند نه آنهایی که بچه ها و پول هایشان را به آمریکا و کانادا میفرستند.  یک ویژگی برجسته چمران ها و سلیمانی ها، رواداری و مدارا با سلایق متفاوت فکری و سیاسی بود که خواهم گفت.

اما روی بخش دوم سخن ام با برادران انقلابی است. برادرانی که از فرهنگ جهاد و شهادت و مقاومت و عبادت شهید چمران ها و سلیمانی ها بسیار شنیده اند اما از تساهل و رواداری فکری و سیاسی ایشان، نه چندان! موافقان سیاست های کشور باید بپذیرند که تنها مقصر خشم و یأس اجتماعی که در میان برخی اقشار جامعه وجود دارد، حجم بالای دروغ پراکنی و نفرت پراکنی رسانه ها و مزدوران بیگانه نیست، برخی رفتارها و سستی های ما هم مؤثر بر این وضعیت است. هرچه بسیاری از نیروهای انقلابی و جهادی مخلص در اقصا نقاط ایران با خدمت بی مزد و منت و متواضعانه به مردم میکارند، معدودی انقلابیون پشت میزنشین و کم تحمل با کلام ها و کردارهای از موضع بالا و پرتبختر خویش بر باد می دهند. آیا منش سردار سلیمانی هم این بود!؟ 

در مراسم تشییع مرحوم هاشمی رفسنجانی، سردار سلیمانی از ایشان به نیکی یاد کردند. پس از تحریم وزیرخارجه توسط آمریکا هم در ملاقاتی دوستانه، از آقای ظریف قاطعانه حمایت کردند. آیا معدود انقلابی هایی که به همین دلایل به سردار می تاختند، می توانند الگوی مناسبی برای ما باشند!؟ آیا این دست سخنان پرتکرار سردار سلیمانی برای ما درس آموز نیستند:

«من و آدم‌های خودم!؟ من و رفقای خودم!؟ من و مریدهای خودم!؟ این بی‌حجاب است، آن باحجاب است، این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست .... فقط رابطه حزب‌اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد. رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. این‌ها همه مردم ما هستند. این ها بچه های ما هستند.» [1]

[1] https://www.aparat.com/v/tJHjQ