گرامیداشت روز جمهوری اسلامی، آن هم وسط بحران کرونا !؟

حسین رجایی، کارشناس بین الملل،   3990112105 ۴۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
گرامیداشت روز جمهوری اسلامی، آن هم وسط بحران کرونا !؟

 

"ایران بدترین جای دنیاست جایی که مردمش در چنگال رژیمی فاسد و مستبد با فقر و ظلم و بی عدالتی دست و پنجه نرم می کنند. جمهوری اسلامی رژیمی ناکارآمد و ستمگر است که آینده ملتش را فدای بلندپروازی های شیطانی خود کرده است. آنطرف آبها اما، آنسوی مرزهای ایران، دنیای آزاد قرار دارد. دنیایی مبتنی بر احترام به آزادی، حقوق بشر و دموکراسی، بهشتی که مردمش در رفاه و خوشبختی و عدالت زندگی می کنند و با دیدن شرایط جهنمی مردم ایران از قاب تلویزیون هایشان برای آن ها افسوس می خوردند". 

 

این خلاصه تصویری است که رسانه غربی در طول چهل و یک سال گذشته برای مخاطبان خود ساخته است. چهل و یک سالی که از روز 12 فروردین 1358 با رای "آری" ملت به استقرار نظام جمهوری اسلامی، رسمیت یافت. چهل و یکسالی که همواره با جنگ و تحریم و فشار و دشمنی های رنگارنگ همراه بود. دشمنی ها و جنگ هایی که هیچگاه پایان نیافت. اگر از درگیری نظامی هم خارج میشد، در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و رسانه ای هیچ وقفه ای نداشت. براستی چرا اینقدر دشمنی!؟ چرا صلح و دوستی نه!؟ چرا مدل ترکیه و مالزی نه!؟ کدام ملت عاقلی اینگونه به رفاه و خوشبختی پشت می کند!؟ کدام ملت عاقلی از سرنوشت کره شمالی و شوروی سابق عبرت نمی گیرد!؟ 

 

این سؤال ها، همه شائبه ها و پرسش هایی است که اگر دشمن هم به جهت ایجاد تشکیک و تفرق در بین ما مطرح نکند، بلاخره خودمان که از خودمان خواهیم پرسید. خواهیم پرسید که چرا یکبار ننشستیم با کدخدا معامله ای کنیم برای همیشه؟ چرا از همان اول به جای سرشاخ شدن با قدرت های بزرگ زمان، اندازه دهانمان لقمه برنداشتیم؟ اصلا چرا از اول این انقلاب و این حکومت ضد استکباری بود؟ بالاتر از این، اصلا چرا اسلامی بود؟ بد بود مثل این لیبرال دموکراسی های غربی یا مثل همین ترکیه و مالزی باشیم که مردم هم دین شان را داشتند و هم رفاه و آزادی!؟

 

اجازه بدهید در راه رسیدن به پاسخی مناسب برای همه این پرسش ها، به جای شروع از ابتدا، از انتها شروع کنم. انتها یعنی همین بلای خانمان برانداز کرونا. یک ذره نانومتری با ابعادی صدها برابر کوچکتر از کوچکترین سلول بدن انسان که دمار از دنیای مدرن با همه دبدبه و کبکبه اش درآورده! کوچکترین مخلوقات خدا که حتی پدر آمریکای کدخدا را هم درآورده! 

 

براستی بشر امروز به چه چیز خود می نازد!؟ مگر جز این است که بی هیچ اراده و قدرت تغییری سوار بر یک سفینه ذره بینی به نام کره زمین هستیم که در ظلمات بیکران عالم شناور است!؟ مگر جز این است که سفینه زمینی ما بخش بسیار کوچکی از منظومه بزرگ شمسی است و این منظومه بزرگ! فقط یکی از صدها میلیارد منظومه کهکشان راه شیری! مگر نه این است که صدها میلیارد کهکشان دیگر هم هنوز در عالم هستند و تازه از بقیه این جهان بیکران چیزی نمیدانیم! مگر نه این است که سریعترین سفینه فضایی که بشر امروز ساخته، 87 هزار سال طول میکشد تا به نزدیکترین ستاره به منظومه ما برسد؟ بقیه این صدها میلیارد در صدها میلیارد ستاره که جای خود دارد و البته آن بقیه بیکرانی که بشر از آن هنوز هیچ نمی داند! چگونه است که بشر امروز حاضر است در برابر سازندگان این نوع سفینه های فضایی و کشورهای متبوع شان، سر تعظیم فرود آورد ولی در برابر سازنده سفینه زمینی که بر آن سوار و از آن متنعم است گردن فرازی می کند!؟

 

بشری که ادعای فتح و تسخیر این جهان پرعظمت را دارد، شناخت و کنترل همین منظومه شمسی یا حتی کره زمین هم پیشکش، فعلا درمانده مقابله با یک ذره زیرمیکرونی شده است! بشری که تا دیروز همه همّ و غمش، اقتصاد و تجارت و رفاه و پیشرفت و علم اندوزی و شهرت طلبی و آزادی و خوشگذرانی و ... بود را چشده!؟ چرا اینگونه زمینگیر شده است!؟ چرا مراکز اقتصادی و صنعتی و تفریحی و گردشگری و علمی و آموزشی و فرهنگی و هنری اش را تعطیل کرده است!؟ ترمز این بشر متفرعن و متکبر را چه کسی اینگونه کشیده است!؟

 

اگر باور داریم همه اینها به اراده و در ید قدرت قادری است متعال، یک حرف است و اگر آن را حاصل اتفاق و تصادف میدانیم یا قادر متعال مان هر موجودیتی است به غیر الله حرفی دیگر. اگر قادر متعال مان آمریکاست یا نمی دانم علم یا عقل یا فناوری یا پول یا هر چیز دیگر که هیچ اما اگر خود را مخلوق پروردگاری میدانیم که در تمام کتب آسمانی، بر مبارزه با طاغوت، ایستادگی در برابر ظالم و ستاندن حق مظلوم تاکید کرده است تکلیف های بسیاری بر دوش داریم که با فرهنگ خور و خواب و خشم و شهوت لیبرال دموکراسی غربی در تضاد است.

 

آیا توجه به چنین پروردگاری که عظمت و قدرتش غیرقابل تصور است را می توان در درجه چندم اولویت قرار داد!؟ آیا همچنان اولویت اولمان می تواند کره جنوبی و سنگاپور شدن باشد و نقش خداوند را به مشتی عبادات فردی تنزل داد!؟ آیا اگر به قول عده ای ایمان و عبادت با رفاه و خوشگذرانی قابل جمع است بهتر نبود خداوند ما را در همان بهشت آدم و حوّایش نگاه می داشت. بهتر نبود اینقدر در قرآنش توی سر حیات دنیایی نمی زد!؟

 

جمهوری اسلامی آمد تا به چند قرن تلاش برای کنار گذاشتن دین از سپهر عمومی پایان دهد. آیا اگر از منظری الهی و نه دنیایی نگاه کنیم، کاری با ارزشتر از این وجود دارد!؟ بلاخره می خواهیم سکولار باشیم یا دیندار؟ وقت آن نرسیده که تکلیف خویش را مشخص کنیم!؟ البته با سکولاریسم هم می تواند خداپرست بود. آری، به شرط آنکه خدای کهکشان ها و کرونا برایت یک اولویت ثانوی باشد!! یعنی هر چیزی را که با حواس پنج گانه نمی توان درک نمود برایت خارج از اولویت باشد. یعنی واقعیت برایت ارجح از حقیقت باشد. بنابراین در مکتب سکولاریسم شما می توانید خداپرست باشید یا شیطان پرست. مهم این است که دین خود را از خلوتگه خانه تان به عرصه عمومی جامعه نیاورید و مزاحم عیش و نوش و فراموشی اجتماع نشوید (به عبارتی مزاحم حضرت شیطان!)

 

سوغات سکولاریسم و لائیسیسم و لیبرالیسم همین فراموشی است. فراموش کن در بیکران زمان از کجا آمده ای و به کجا خواهی رفت. فراموش کن منظور و مقصود از تولد و مرگ تو چه بوده است!؟ ابدیت را فراموش کن. اکنون چند روزی که مهمان این جهانی، خوش باش و دمی به شادمانی گذران (برعکس منظور عرفانی شاعر).  

 

می گویند فراموش کن تا جلوی قرن ها خونریزی و کشت و کشتار مذهبی گرفته شود. تا دوباره فاجعه قرن ها توقف علم و فناوری به دست نهاد دین و کلیساها و کنست ها و معابدش تکرار نشود. عجب است! یعنی چون نفس سرکش انسان، از دین پله ای برای مقاصد شوم خود ساخته است و مذهب را هم به ابزاری برای کسب قدرت بدل کرده است از جستجوی حقیقت دست شوییم!؟ یعنی این چند قرنی که دین را به کناری نهادید بشر در صلح و آرامش زیسته است!؟ پس دو جنگ جهانی با 70 میلیون کشته دست پخت کدام آیین و روش است!؟ مقصر میلیون ها نفری که در جنگ لیبرالیسم با کمونیسم به خاک و خون کشیده اید چه کس است!؟ رخداد اینهمه جنگ های نژادی و قومی و مرزی از چه روی است!؟ کشت و کشتارهای قدرت طلبانه بی حد و حصر خودتان در سراسر جهان، از جمله در عراق و افغانستان به چه دلیل است!؟  

 

جمهوری اسلامی برای احیای جنگ مذهبی پا به عرصه نگذاشته. کما اینکه هیچگاه شروع کننده هیچ جنگی نبوده است. اگر صدام بود که شما منادیان سکولاریسم بزرگش کردید. اگر داعش و القاعده بود که شما مبدعان لیبرالیسم در دامن خود پرورش دادید. حالا چون شما به دست این عروسک های خیمه شب بازیتان می خواهید چهره دین را کریه و زشت نشان دهید، مؤمنان باید از حقیقت طلبی دست شویند و با واقعیت دوران مدرن که همانا کرنش در برابر ابرقدرت است کنار آیند!؟ 

 

جمهوری اسلامی برای کند کردن چرخه علم و و فناوری و تعطیل کردن نهاد عقل هم به میدان نیامده است. کما اینکه با وجود همه تحریم ها و فشارها و دشمنی هایتان، در این عرصه از سرآمدان بوده است. قرار نیست اگر مذاهب بسیاری دچار تحریف شده اند و روحانیون مذهبی بسیاری از کشیش ها و خاخام ها، هواپرستی و شکم پرستی پیشه کرده اند پس هیچ راهی به حقیقت وجود نداشته و خداوند انسان را بدون چراغ و راهنما در ظلمات بیکران دنیا رها کرده باشد. 

 

سخن به درازا کشید شاید مخاطبانی باشند که هنوز جواب هیچ یک از سوالات طلیعه این متن را دریافت نکره باشند. کسانی که مع الوصوف همچنان قدرت های غربی را خدایان روزگار بدانند. خدایانی برقرار که دوام قدرتشان است پایدار. برای ایشان تاریخ اما گواهی دیگر دارد. بی شک قدرت و ابهت و استیلای این استعمارگران و استثمارگران تاریخ، یک قرن پیش کمتر از امروز نبوده است. زمانی که برای چند قرن بر مال و جان و ناموس ملل جهان سوم مالکیت داشتند. زمانی که آفتاب در مستعمراتشان غروب نمی کرد. زمانی که ماشین جنگی شان از خون ملل مستضعف و بنگاه های استعماری شان از به بردگی کشیدن و چپاول دسترنج ایشان سیراب نمیشد. زمانی که هیچ درونمایی از انتقام الهی در کار نبود و هیچ دیده محاسبه گری، پایه های امپراتوریشان را لرزان نمی دید ولی ناگهان به جان یکدیگر افتادند و در ویرانگرترین و خانمانسوزترین جنگ های تاریخ، 70 میلیون زن و مرد و کودک را از یکدیگر کشتند و در حق خود و دیگران چه فجایع عظیم آفریدند! ویروس کرونا هم شاید پیامی است از دنیای معنا به دنیای ماده، زنگ هشداری است برای فراموشی انسان مدرن. پیام آور اینکه جهان همچنان در ید قدرت الهی است. 

 

چهل و یک سال است تلاش کردند بگویند ایران اسلامی کشوری است استثناء و متفاوت از دیگر کشورها. البته کاملا درست می گویند ولی نه در آن پارامترهای مادی که منظور ایشان است. در اقتصاد و رفاه و کارآمدی و شفافیت و دموکراسی و آزادی و عدالت. خیر. علیرغم همه کارشکنی ها و دشمنی ها، ایران در این امور کشوری است عادی مثل همه کشورها، دارای نقاط ضعف و قوت. آنچه از جمهوری اسلامی ایران یک استثناء میسازد انسان سازی این مکتب است. تربیت انسان هایی بی نظیر در دنیا. انسان هایی که اگر نبودند معجزه جمهوری اسلامی رقم نمی خورد. معجزه یعنی اینکه زیر 40 سال دشمنی تمام عیار بزرگترین قدرت های جهان نه تنها دوام بیاوری بلکه شروع کنی به تسخیر قلب ها و فکرها در غرب آسیا و بلکه سرتاسر جهان. کاری که نه تنها از کره شمالی ها که حتی از شوروی هایش هم ساخته نبود. 

 

تجلی حقیقی انقلاب اسلامی نه در برخی مسئولان رفاه زده و بی درد و خودپرست و غرب زده که در قاسم سلیمانی ها و مصطفی چمران ها و خرازی ها و شهریاری ها و آشتیانی هاست. اگر از بد روزگار یا لغزش خویش گرفتار نااهلان شده ایم گناهش را به پای انقلاب ننویسم که بنیانگذار فقیدش سفارش فرمود: "نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیافتد."