با کرونا به خانه بر می‌گردیم!

محمدرضا آرام؛ پژوهشگر حلقه سیاست خانواده مرکز رشد،   3981217081

کجا بودی کرونا؟ دقیقاً کجا بودی؟ شاید تو همان ضدویروسی هستی که به دنبالش بودیم! نکند آمده ای تا دوباره به خانه هایمان جان ببخشی و همه اعضای خانواده را دوباره دور هم جمع کنی؟!

با کرونا به خانه بر می‌گردیم!

وقتی سخن از قرنطینه به میان می آید، معمولاً تصور زندانی شدن به ذهن ها متبادر می شود. انسان قرنطینه یعنی انسان محدود، یعنی کبوتر بی بال و پر. چقدر این واژه چِندش آور و وحشتناک است. 

ما انسان های دوران مدرن عادت کرده ایم به گشت و گذار، عادت کرده ایم به تنوع طلبی؛ ما سالهاست از دوران خانه نشینی فاصله گرفته ایم. امروز خانه خریدن نماد پیشرفت و در خانه ماندن نماد رکود است. اگر کسی مریض شود و از ادامه فعالیت های روزمره اش جاماند، می گویند «خانه نشین شد» و یا اگر کسی با دیگران قهر و قطع رابطه کند، می گویند «خانه نشین شد». شاید هم درست باشد این تعبیر وقتی خانه، سرپناه و مأمن هر فرد است و «خانه خراب شدن» به نماد اوج بدبختی هر کس تبدیل شده است.

امروز ویروسی به جان ما انسان های در شهر افتاده و ما را در سنگر خانه هایمان، خانه نشین کرده است. کرونا هم حرمت این سنگر را خوب می داند و وارد حریم امن آن نمی شود. شاید آمده است تا ما تغییری در سبک زندگی -یا بهتر است بگوییم خانه نشینی- خود ایجاد کنیم.

کجا بودی کرونا؟ دقیقاً کجا بودی؟ شاید تو همان ضدویروسی هستی که به دنبالش بودیم! نکند آمده ای تا دوباره به خانه هایمان جان ببخشی و همه اعضای خانواده را دوباره دور هم جمع کنی؟! شاید آمده ای تا دوباره مثل روزهای عقد زیر یک سقف گل بگوییم و گل بشنویم. 

امروز خانه مدیر داخلی پیدا کرده است. از امروز به بعد کدبانوی خانه قرار است بیشتر برای اداره امور منزل وقت بگذارد. تا دیروز پول در می آورد که خرج خانه کند، اما امروز با جان و دل، خودش را خرج خانه می کند. از امروز به بعد بیشتر در کنار همسر احساس آرامش می کند و حالا این همسرش هست که با او از آینده ها، خارج شدن از روزمرگی ها و تصمیمات بزرگ سخن می گوید. 

تا دیروز کارمند و متفکر برنامه های اداره یا شرکت یا آموزشگاه بودیم، اما امروز می توانیم برای آینده خودمان، فرزندانمان و از همه مهمتر تربیت آنها بازاندیشی کنیم. 

امروز مردها بهتر قدر همسرانشان را می دانند؛ با کمی ظرف شستن، نظافت منزل، تمرین آشپزی و بازی با کودکان، بهتر می فهمند خانه داری یعنی سخت ترین کار دنیا.

وقتی محیط خانه شاد و سرگرم کننده باشد، جایی برای ترس از آلوده شدن به ویروس کرونا یا ویروس های فضای مجازی وجود ندارد. وقتی پدری با فرزندش ساعتی در خانه بازی کند، مگر فرزند آن را با بازی رایانه ای یا گشت و گذار بیهوده در فضای مجازی عوض می کند؟! وقتی مادری برای فرزندش قصه می گوید، چرا گوش فرزند بدهکار ترانه های مخرب یا شایعات خانمان برانداز باشد.

امروز روح پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم شادتر شده. سهم آنها از این روزهای ما تنها یک فاتحه نیست. از خاطرات خوش گذشته ها نقل می کنیم، از داستان های زیبای مادربزرگ و اشعار نابی که پدربزرگِ به ظاهر بی سوادمان همیشه در میهمانی ها می خواند. همه با هم می خندیدم و همه با هم گریه می کردیم. انگار همه یکی شده بودیم. حالا بهجت و شادی ما در خانه، جای ایموجی ها و استیکرهای تصنعی را گرفته و محیط خانه محملی شده برای لاو ترکاندن های واقعی.

وقتی فضای خانه پر از عشق و عاطفه شد، چه جایی برای عشق های خیابانی و مثلثی و مربعی باقی می ماند؟! وقتی محیط منزل پر از شادی و معنویت شد، چه جایی برای گرایش به بلای خانمان سوز اعتیاد وجود دارد؛ وقتی فضای خانه پر از علم و معرفت باشد، چه جای نگرانی برای جولان فضای مجازی وجود خواهد داشت. پس چه بهتر که مدتی در خانه قرنطینه شویم تا دوباره خانه ای از نو بسازیم، و از نو آدمی. 

 فرصت خوبی فراهم شده برای تمرین خانه سازی و خانه تکانی. بیرون از منزل، خانه می سازند تا بفروشند و اینجا خانه می سازیم تا انسان بسازیم. وقتِ عید خانه تکانی می کنند تا به میهمانی بروند، اینجا خانه تکانی می کنیم تا دوباره به خانه برگردیم.