چه کسانی در انتخابات مجلس شرکت نکردند 

نسیم کاهیرده،   3981205104 ۱۰۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
چه کسانی در انتخابات مجلس شرکت نکردند 

در ادبیات سیاسی معاصر آنچه حکومت های مردمی را از دیگر انواع حکومتها متمایز می سازد مشارکت فعال مردم در سطوح مختلف تصمیم گیری و سیاست گذاری کشور است.این نوع نگاه و اصل ضرورت مشارکت مردم درتعیین سرنوشت و آینده اشان، در تعالیم اسلامی و در قالب مفهوم «شورا» به خوبی تبیین  شده است و پیامبر(ص) به عنوان شخص اول مکتب اسلام و به تبع آن مسلمانان، موظف شده اند که در به انجام رساندن امور خود از فرصت مشورت استفاده کنند.  

در مورد جامعه ایران  نیز به عنوان جامعه ای که اکثریت آن مسلمان است و نیز به واسطه ی حاکیمت دینی ، طبعا" مورد انتظار اینست که امورش بر پایه ی این اصل مهم؛ یعنی رجوع به آراء مردم و مشارکت فعال اقشار مختلف آن استوار شود.

اما واقعیت های اجتماعی  پیچیده تر از آن چیزی هستند که به ما این امکان را بدهند که صرفا" با اتکاء به یک سری اصول، جامعه ای ایده ال ایجاد کنیم. بنابراین استفاده از ساز و کارهای عملیاتی که متناسب با شرایط جوامع جدید می باشند و توسط کشوهای مختلف جهان تجربه شده؛ می توانند به طور نسبی ما را به هدفمان برسانند: یکی از مهمترین این ساز وکارها، انتخابات  است.

شرکت در انتخابات و رأی دهی، آشکارترین نوع از مشارکت سیاسی افراد یک جامعه است. رأی دادن در واقع نوعی ساز و کار اجتماعی برای تشخیص ارجحیت های اجتماعی است و اساسی ترین کارکرد آن دخالت مردم در تعیین مناصب ومسئولیت های کلیدی جامعه و انتقال آنهاست.

از آن جا که میزان مشارکت شهروندان در انتخابات، یکی از شاخص های اصلی تعیین مقبولیت و مشروعیت نظام سیاسی است، لذا حکومتها تلاش می کنند که این میزان به حداکثر برسد.

معمولا" میزان مشارکت در انتخابات  و رفتار انتخاباتی را تحت تأثیر سلوک نامزدهای انتخاباتی و روش تعامل آنها با مردم و نیز زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رأی دهندگان می دانند که طبعا" امری فرآیندی و قابل تغییر است. 

هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ در وضعیتی قرار بگیرد  که در آن بخش قابل توجهی از مردم حس کنند که هیچ سهمی درسرنوشت خود و نظام سیاسی آن ندارند. یکی از اصلی ترین نشانه های چنین یأس اجتماعی، پایین آمدن میزان مشارکت در انتخابات است؛ واقعیتی که  بزعم بسیاری از تحلیل گران سیاسی و اجتماعی، بعد از اعلام نتایج رسمی یازدهمین دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی، تا حد غیر قابل انکاری در جامعه ی ایران بروز پیدا کرده است .


اگر چه بسیاری از مردم به ویژه ساکنان شهرهای کوچکتر و روستاها به جهت تأثیر پذیری از عواملی  چون سنت ها و همبستگی های قومیتی و نیز روحیه ی تقدیرگرایی و پایین بودن سطح مطالبات مدنی از حاکمیت  همچنان حضور پررنگی در انتخابات امسال داشتند و نیز بخش قابل توجهی  ازشرکت کنندگان حامی  جناح سیاسی اصول گرا که هم به عنوان رأی دهنده  و هم به عنوان نیروی حامی جناح سیاسی محبوب خود در صحنه حضور فعال داشتند ، اصطلاحا" تنور رقابت های انتخاباتی را گرم نگه می داشتند. اما در کل مشارکت همه ی اقشار جامعه  در حد چشمگیری نبود. از اینرو ضرورت دارد که علل زمینه ای آن مورد بررسی قرار گیرد .

 اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به مساله داشته باشیم با بررسی شواهد و قرائن موجود می توان به یک تقسیم بندی از زمینه و انگیزه عدم مشارکت افراد در انتخابات رسید که بخش قابل توجهی از این عدم مشارکت نیز در جامعه شهری به ویژه در تهران رخ داد:


۱- عدم مشارکت به عنوان اعتراض به رقابتی نبودن

طیفی از کسانی که در انتخابات شرکت نکردند عدم مشارکت خود را به رقابتی نبودن انتخابات و رفتار شورای نگهبان نسبت می دهند. عمده این دسته از حامیان جریان  اصلاح طلبی به شمار می روند .

۲- عدم مشارکت به دلیل انتقادات شدیدتر و گسترده تر

برخی دیگر از کسانی که در انتخابات شرکت نکردند ماجرا را در سطحی بالاتر از رقابت سیاسی و نظارت استصوابی شورای نگهبان می بینند و از آنجا که مدعی اند راهی برای اعتراض خود به روند امور ندارند این کار یعنی اعتراض خود را از طریق شرکت نکردن در انتخابات نشان می دهند. در این دسته هم انگیزه های عدالت طلبانه قوی وجود دارد و هم انگیزه آزادی خواهانه شدید. از نظر آنها نه اصول گرایان به عدالت توجه کافی دارند و نه اصلاح طلبان به آزادی. راهنمای این دسته، آرمان انقلاب اسلامی است و کارنامه جمهوری اسلامی را در مقایسه با این آرمان ها می سنجند و معمولا هم نمره بالایی به آن نمی دهند. این دسته با مشاهده نتیجه سیاست ورزی چند دهه گذشته در کشور و احیانا ارزیابی منفی از معدل کلی داوطلبان نتوانستند خود را مجاب به شرکت در این دوره از انتخابات کنند. هر چند که در دوره‌های قبلی ولو به طور نسبی اقدام به انتخاب نمایندگان نزدیک تر به دیدگاه خود می کردند.


۳- عدم مشارکت ناشی از بی اعتمادی و یأس  

علاوه بردسته  اول و دوم که اغلب از اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی هستند، عده زیادتری از  کسانی که در انتخابات شرکت نکردند به دلایلی مانند بیکاری و نداشتن شغل مناسب، مشکلات معیشتی و نارضایتی از شرایط نا عادلانه وتبعیض آمیز موجود و در نهایت نا امیدی و یأس نسبت به رفع این مشکلات چنین کرده اند.

۴-عدم مشارکت به دلیل بی توجهی یا غفلت 

کسانی هم هستند که هیچگاه در انتخابات شرکت نکرده و نمی کنند اما انگیزه سیاسی و ایديولوزیک خاصی نیز ندارند و اساسا در برخورد با امور اجتماعی چندان سنجیده عمل نمی کنند. سهل انگاری یا بی توجهی به ایفای نقش اجتماعی دلیل اصلی عدم مشارکت آنان است. چنین شهروندانی در دموکراتیک ترین نظامات سیاسی نیز یافت می شوند.

۵-  مشارکت نکردن به دلیل مقابله یا تضعیف نظام

دسته آخر  از افرادی که در انتخابات امسال شرکت نکردند نیز همان اندک شمار افرادی  هستند که پیش از این هم در هیچ انتخاباتی  شرکت ننموده اند؛ اما نه به دلیل بی توجهی به ایفای نقش سیاسی و اجتماعی خود ( مانند مورد پیشین) بلکه اساسا" با انگیزه مخالفت با اصل نظام جمهوری اسلامی چنین  می‌کنند. این عده خود به دو طیف کلی تقسیم می شوند: دسته اول؛  صرفا" مخالف موجودیت نظام هستند اما به غیر از عدم مشارکت در همه پرسی ها، کنش خاص سیاسی هم بر علیه آن ندارند و اما دسته  دوم که جمعیت اندکی هستند علاوه بر تحریم انتخابات معمولا " از هر فرصتی در جهت ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی استفاده می کنند.  

در مجموع آنچه شایسته یادآوری است اشاره به تفاسیر مختلف از رویداد کاهش مشارکت در انتخابات اخیر و توجه به معانی متعدد آن است. این کاهش مشارکت نه به معنای افزایش مخالفان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است و نه به معنای رخدادی غیر قابل تغییر و راهی بازگشت ناپذیر است. از آنجا که اغلب کسانی که در انتخابات اخیر مشارکت نکرده اند را کسانی تشکیل می دهند که در نهایت یا در دایره نظام سیاسی موجود تعریف می شوند یا ترجیح می دهند در همین نظام سیاسی خواسته هایشان برآورده شود و یا اینکه دستکم در مخالفت با نظام کنشمندی سیاسی براندازانه  ندارند، رویگردانی از صندوق رای قابل تبدیل به روی آوری مجدد است به شرطها و شروطها...