«بلد نبودن» یا «نخواستن»؛ آقای روحانی، مسئله این است!

معصومه پورصادقی، گروه سیاسی الف،   3981028041 ۵۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
«بلد نبودن» یا «نخواستن»؛ آقای روحانی، مسئله این است!

 ملتی در «دیار ایران اسلامی» به واسطه فرهنگ غنی و استقلال فکری خود از ۴۱ سال قبل اراده کرده است هیچوقت تحت سلطه کشور‌های «شمال» قرار نگیرد و جالب آنکه اصلاً تقسیم‌بندی کشور‌های شمال و جنوب را قبول ندارد بلکه مسیری تازه گشوده است؛ و این یعنی اگر تا دیروز هژمونی کشور‌های شمال بر جنوب با قدرت نظامی ، ساری و جاری بود دیگر  جنس هژمونی فکری است که قلوب ملت‌ها را تسخیر می‌کند.

اثبات این گزاره که «سازمان‌ها و قوانین بین‌المللی بعد از جنگ‌ جهانی دوم برای نظم‌بخشی به هژمونی کشور‌های سلطه گر تقنین و  تشکیل شد» کار سختی نیست؛ برجام که چندی پیش چهارمین سالگرد اجرای آن بود، نمونه عینی اثبات این امر است چرا که رژیم تروریست‌پروری مثل آمریکا نه تنها به همان قواعد نیم بند موجود در جهان پایبند نبوده و نیست بلکه در روز روشن خنجری زهرآلود به پهلوی ملتی می‌زند که جرم آن‌ها «استقلال فکری» و «قطع دست بیگانگان از منابع» خودشان است.

اولین قطره زهر رژیم آمریکا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به کام ملت ایران ریخته شد اما این پایان ماجرا نبود و تازه‌ترین جرعه آن بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ از فرودگاه بغداد با ترور قهرمان ملی یک ملت، به آن‌ها چشانده شد، زهری که تلخی آن هرگز از کام‌ نخواهد رفت. حتی اگر سپاهیان با زیر و رو کردن عین‌الاسد، ضربه به حیثیت و اُبهت چندین ساله‌اش زده باشند که زدند.

جرم حاج قاسم عزیز مبارزه با تروریست‌هایی بود که دولت قبلی رژیم آمریکا برای تشکیل آن رایزنی‌های زیادی کرده بود و حتی به اعتراف هیلاری کلینتون وزیر پیشن خارجه این رژیم، به بیش از ۱۰۰ کشور جهان توصیه شده بود به محض اعلام موجودیت داعش با آن موافقت کنند و یا حداقل مخالفت نکنند.

آری خون حاج قاسم در کشور دیگری و مقابل دیدگان به ظاهر بینای انواع و اقسام سازمان‌های بین‌المللی و گروه‌هاق حقوق بشر و به اصطلاح مدافع صلح و ... به زمین ریخته شد، اما همین خون، خون نه یک ملت که ملت‌های آزاده را به جوش آورد به طوری که به اذعان ظریف فقط در هند در ۴۳۰ نقطه برای سردار دل‌ها عزاداری کردند.

در «عصر جدید منطقه» که با رفتن «سردار» حاج قاسم سلیمانی و آمدن «شهید» حاج قاسم سلیمانی آغاز شده است، شاهد تحولاتی بودیم که سرمداران تررویست‌پرور کاخ سیاه سفید هرگز فکر آن را نمی‌کردند به طوری که فقط در ۵ شهر تهران، مشهد، اهواز، کرمان و قم بیش از ۲۵ میلیون نفر در مراسم تشییع پیکر پاک قهرمان ملی‌شان شرکت کردند؛ حماسه مردم سایر شهرها و نجف و کربلا و کاظمین و بغداد و دیگر شهر‌های جهان بماند. و اینگونه عصر جدید با هژمونی مختص خودش آغاز شد.

نیک می‌دانیم یکی از مؤلفه‌های قدرت هر کشوری «میزان حمایت مردم آن کشور از نظام سیاسی موجود کشورشان» است. به هر میزان که حمایت مردم زیاد باشد دولت‌های حاکم با دست باز تری می‌توانند در عرصه بین المللی نقش آفرینی کنند. حالا یوم‌الله تشییع تاریخی حاج قاسم، بار دیگر و این بار با صدای بلند به جهانیان ثابت کرد مردم ایران اسلامی با همان شور و حرارت اوایل انقلاب از نظام حاکم بر کشورشان حمایت می‌کنند؛ این همان مؤلفه‌ای است که دیپلمات‌های «انقلابی» و «مؤمن» باید به عنوان برگ برنده در تعامل با دنیای مشحون از بی‌قانونی از آن بهره ببرند.

با چنین برگ برنده‌ای دیگر نباید زانوی قوی خود را با عصای لرزان بیگانگان عوض کرد و در چنین اتمسفری، سخن راندن از «من بلند نیستم» نه تنها به هیچ اسلوب حقوقی و سیاسی و مدیریتی سازگار نیست که بلکه نشان از «من نمی‌خواهم» است. بیعت مجدد مردم با انقلاب‌شان نشان داد اگر روزی «مجید شهریاری» از جنس همین مردم اراده کردند و سوخت غنی سازی تولید کردند تا غربی‌ها را مجبور کند پای میز مذاکره با ایران بنشینند باز هم از جنس همان «مجید شهریاری»ها در حوزه اقتصاد کاری خواهند کرد که نیازی به دراز کردن دست نیاز به سوی دشمنان درجه یک این مرز و بوم نباشد. مهم این است که «بخواهیم».