«استراماچونی خواهی» ما از کجا می‌آید؟

حمید احمدی، کارشناس روابط بین الملل،   3981011043 ۲۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
 «استراماچونی خواهی» ما از کجا می‌آید؟

برخی حرف ها را شاید نباید به وقتش زد ، اما حرفی که به وقتش زده نشود مانند میوه رسیده تازه ای است که بماند برای روز مبادا ( بخوانید روز کمبود و گرانی)! که شاید گران تر شود ولی نه ویتامینش بیشتر شده است و نه آبش!  مانند رسم بازاری های امروز که میوه تازه فصل را نگه می کنند تا فصل نامربوط، به سودی بیشتر بفروشند که گفته شده رمز و راز بیماری های رنگارنگ امروزی، همین خوردن میوه ها در غیر فصل طبیعی خود (هنداونه در زمستان و پرتغال در تابستان) است. و البته گفته اند این عامل هم بی تاثیر نیست: پی گرفتن عادت های غذایی زادگاه، توسط هجرت کرده ها در غیرزادگاه . مانند من جنوبی گرما و شرجی دیده که از ساحل خلیج فارس آمده ام تهران و در تلاش باشم در آب و هوا و اقلیم تهران، همان عادت و رژیم غذایی جنوبی را دنبال کنم که می گویند سم است برای سلامتی... هر جا هستید و زندگی می کنید رژیم غذایی همان منطقه آب و هوایی را پیش بگیرید که طبیعت شکل دهنده آن رژیم غذایی است برای مردمان و ساکنان آن در طول قرن ها ... از ما گفتن... .

و اما اصل ماجرا یعنی پدیده این روزهای کشور: استراماچونی... .  فارغ از اینکه بشود برگردد یا نشود که برگردد، نگاهی نیمچه جامعه شناسانه به این پدیده ضروری است؛ یک خارجی از کشوری که به گفته خودش «از مادر، هنرپیشه زاده می شوند»، که حتی شاید یک بار هم پایش را به آسیا (چه برسد به خاورمیانه پر از جنگ و آشوب و اعتراض و دود و ...) نگذاشته باشد، در کمتر از 5 ماه تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین و مهم ترین شخصیت های مورد حمایت جوان های ایرانی می شود. 

استراماچونی در مدت 2 هفته مجادله ای اجتماعی (public/social debate) را در جامعه ایرانی شکل می دهد و بخش زیادی از وقت و انرژی ساختار ورزش و دیپلماسی کشور را صرف بازگرداندن خود می کند، تا پاسخگوی افکار عمومی که خواستار بازگرداندن این مربی ایتالیایی هستند شوند؛ به همین سادگی! جامعه تحریم زده و تا کمر گرفتار در مشکلات و چالش های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و مشروعیتی، حول یک فرد بیگانه، مجادله اجتماعی شکل می دهد و در نهایت حامیان بازگرداندن این مربی نیز در مراحل مختلف این مجادله سربلند بیرون می آیند!

می توانم ادعا کنم این موضوع در جهان بی سابقه است. اما رمز و راز این «استراماچونی خواهی» چیست؟ به اعتقاد نگارنده، استراماچونی صرفا یک بهانه و نام بود برای کنار زدن پرده از یک واقعیت: نوخواهی و تحول گرایی بدنه جامعه ایران... .

این را نمی شود منکر شد که این مربی نه چندان موفق اروپایی (در باشگاه های قبلی)، با ورود به فوتبال ایران کاری را که برای کیروش دو تا سه سال طول کشید و برای مربی موفقی مثل برانکو (با آوردن جام های رنگارنگ برای دیگر تیم پرطرفدار کشور) در مدت 5 سال حضورش در ایران هرگز اتفاق نیافتد، در کمتر از 5 ماه انجام داد: بنیانگذاری یک فوتبال نوین و متفاوت؛ این فوتبال نوین و متفاوت ناشی از یک تفکر نو و تحول خواه شکل گرفت. آندره این روزهای فوتبال ایران با بازیکنانی نه چندان گران قیمت (به نسبت بازیکنان رقبای اصلی استقلال در لیگ برتر) و با همان امکانات مربیان قبلی استقلال و شاید امکاناتی کمتر از خیلی از تیم های لیگ برتری، در مدت 5 ماه، خود را تبدیل به یک مطالبه عمومی غیرقابل اغماض کرد که بسیار معتقدم راز این اتفاق نادر در کشور را باید در آن تحول و نوخواهی و رنسانسی دید که او در بخشی از ساختار فوتبالی ایران ایجاد کرده است و بخشی از بدنه اجتماعی جامعه، که احیانا بخش های زیادی از همین بدنه اجتماعی خود دست به گریبان معضلات معیشتی و ... نیز هستند، به نفع خود بسیج کرد و هر کاری می کنند که این روند نوگرایی و تحول دوباره بر ریل قبل از خروج استراماچونی از ایران، قرار گیرد. شورشی علیه کهنگی و رسوبات چندین ساله در بخشی از جامعه. 

«رنسانس»ی که جامعه ایران از نظر فکری و نوع نگرش به هر آنچه مسئولیتش را برعهده داریم و از آن تاثیر و تاثر می گیریم به آن نیاز دارد و تشنه و چشم به راه آن است...