منابع انسانی و توسعه پایدار

مهرداد سیفعلی، گروه تعاملی الف،   3981001016
منابع انسانی و توسعه پایدار

سال‌های سال و از وقتی که خودمان را شناخته‌ایم همواره در گوشمان زمزمه شده است و در گوش‌ها زمزمه کرده‌ایم که ما ایرانی‌ها باهوشترین مردم دنیا هستیم. در این میان برخی با توجه به وضعیت اقتصادی کشور این صحبت‌ها را به تمسخر می‌گیرند و برخی دیگر به آن افتخار می‌کنند. اما حقیقتا در اینکه ما ایرانی‌ها از پتانسیل و بهره بالای هوشی برخورداریم، کلام گزافی نیست. نگاهی به تاریخ انسان فعلی و شکل گیری تمدن‌های بشری نشان می‌دهد که هزاران سال، ایران زمین مهد تمدن، امنیت و رونق اقتصادی بوده است. هزاران سال پذیرای هنرمندان و صنعتگران از کشورهای دیگر بوده است و اندکی تامل در تاریخ کشور نشان می‌دهد که حتی در ساخت مکان باعظمتی مانند تخت جمشید، هزاران صنعتگر از کشورهای دیگر که جز نوابغ عصر خود بوده اند نقش داشته اند و به صورت تدریجی به بخشی از مردمان ایران زمین تبدیل شده اند و اختلاط نژادی و استعدادهای برتر منجر به مردمانی با هوش بالا در نسل‌های بعدی شده است.

دقیقا در زمانی که رومیان با خشونت به تاراج کشورهای دیگر و کشتن عصاره‌های آنها می‌پرداختند، ایرانیان هنرمندانه در حال جذب نوابغ کشورهای کوچک و ضعیف و عاری از امنیت بوده اند. کاری که در چند دهه اخیر آمریکا و سایر کشورهای غربی به صورت هوشمندانه در حال انجام آن هستند و بدون اینکه هزینه خاصی بپردازند، در حال جذب نوابغ و استعدادهای کشورهای دیگر از جمله ایران هستند. بیش از شش میلیون ایرانی که غالب آنها تحصیلکرده و از مفاخر کشور هستند، همای سعادت خود را در خارج از مرزهای کشور می‌جویند و به صورت تدریجی در حال از دست دادن تمام استعدادهای ناب خود هستیم. سیستم آموزشی که بخش قابل توجهی از بودجه کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم صرف آن می‌شود و از دل آن استعدادهای برتر شناسایی می‌شوند، به راحتی و صرفا به خاطر امنیت روانی و امکانات رفاهی، روانه کشورهای توسعه یافته غربی می‌شوند. آری اگر دست‌ها را بیشتر بر روی دست بگذاریم، ما نیز تدریجا به یک کشور معمولی تبدیل خواهیم شد که استعدادهایش را که با مشقت هزاران سال وقت، صرف جمع آوری آنها کرده بود به کشورهای دیگر صادر کرده است و نسل‌های بعدی آنها در آن کشورها حتی فارسی صحبت کردن بلد نخواهند بود و به بخشی از کشورهای غربی تبدیل خواهند شد و عملا سربازان امروز ما به دشمنان بالقوه فردای ما تبدیل می‌شوند.

همواره در سخنرانی‌ها و مقالات و بحث‌های متفاوت اینگونه بحث می‌شود که ایران یک کشور غنی از لحاظ منابع زیرزمینی و نفت و گاز و غیره است و خود را به همین دلیل کشوری ثروتمند می‌پنداریم. اما نگاهی گذرا به تمام کشورهای دنیا نشان می‌دهد که مهمترین پارامتر توسعه در دنیای فعلی نه منابع زیرزمینی که منابع انسانی و مدیریت صحیح این منابع می‌باشد. آمارها نشان می‌دهد که تمامی کشورهایی که در حال حاضر رشدهای بالای اقتصادی را تجربه می‌کنند و دارای بالاترین استانداردهای توسعه پایدار در دنیا می‌باشند تقریبا عاری از منابع زیرزمینی می‌باشند و تقریبا منابع زیرزمینی هیچ نقشی در توسعه پایدار کشورها ندارد. آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، کره جنوبی، اغلب کشورهای خاور دور و ترکیه تقریبا منهای آمریکا، منابع زیرزمینی خاصی ندارند و با استفاده از منابع انسانی قوی و مدیریت درست این منابع در زمینه‌های مختلف، با واردات منابع زیرزمینی خام، ارزش افزوده آن را به مراتب بالا برده و با قیمت چندصد برابر به همان کشورهای صادر کننده مواد خام می‌فروشند.

نگاهی تاریخی به تاریخچه کوتاه مدت آمریکا نشان می‌دهد که آمریکای امروزی ماحصل جنگ‌های جهانی اول و دوم و اختلاف شدید کشورهای اروپایی در قرن بیستم بود که تبعیدی‌های اروپایی در آمریکا توانستند با دور بودن از محل جنگ و حفظ زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود و در هم شکسته شدن زیرساخت‌های اروپا و کشورهای خاور دور و از همه مهمتر از بین رفتن امنیت روانی در آن کشورها و جذب اندیشمندان اروپایی از جمله انیشتن و در دهه‌های گذشته استعدادهای آسیایی، تمام دنیا را به زیر بکشند و در هفتاد سال گذشته، خود را به عنوان ابرقدرت برتر در دنیا مطرح کنند. حال نگاهی به رشد زاد و ولد در کشورهای توسعه یافته و نیاز شدید این کشورها به نیروهای تازه نفس و کارآزموده و از طرف دیگر هزینه چند هزار میلیارد دلاری حضور آمریکا در خاورمیانه و سایر کشورهای در حال توسعه که به مراتب از منابع زیرزمینی آن کشورها و سودی که می‌تواند نصیب آمریکا کند بیشتر است، نشان می‌دهد که ایده غارت منابع زیرزمینی برای لشکرکشی آمریکا، توجیه مناسبی نمی‌باشد.

به صورت خلاصه می‌توان گفت که حمایت از درگیری‌ها در هنگ کنگ، تایوان، اختلاف بین چین با مابقی کشورهای خاور دور، مانورهای مختلف نظامی در دریای چین، کش دادن داستان کره شمالی و در یک کلام بالا بردن هزینه و ریسک سرمایه گذاری در خاور دور و سایر مناطق مستعد دنیا، کاهش امنیت روانی در آن کشورها، ایجاد ناامنی در خاورمیانه و کاهش امنیت انرژی در دنیا، حمایت از برگزیت و ایجاد تفرقه در اتحادیه اروپا و تضعیف اتحادیه و تروئیکای اروپایی و ماحصل تمامی موارد فوق، نشان دادن آمریکا به عنوان تنها جزیره امن دنیا و جذب سرمایه‌ها و استعدادهای برتر اقتصادی و مدیریتی به صورت گلچین شده در رقابت با سایر کشورهای توسعه یافته و جلوگیری از خروج شرکت‌ها و سرمایه‌های مختلف از آمریکا، مهمترین هدف رهبران آمریکایی می‌باشد که از زبان شومنی به نام ترامپ جاری می‌شود. از طرف دیگر با بازی‌ها و جنگ‌های زرگری استیضاح و غیره بین دو حزب اصلی آمریکا، مانع از نمایان شدن اهداف اصلی رویای آمریکایی شده‌اند. برنامه‌ای که هزاران سال حاکمان ایرانی با نهایت انسانیت به اجرا درآوردند که ماحصل آن حضور ده‌ها قوم و مذهب مختلف در این کشور می‌باشد که در نهایت آرامش در کنار هم زندگی می‌کنند و مراودات فرهنگی و اقتصادی تنگاتنگی با هم دارند. گویا به صورت ژنتیکی برای زندگی در جمع اضداد آماده شده اند. موضوعی که تقریبا در هیچکدام از کشورهای خاورمیانه دیده نمی‌شود و اقوام و مذاهب مختلف تقریبا به صورت دشمن و جدا از هم در آن کشورها دیده می‌شوند. پتانسیلی که اگر رنگ آرامش را به خود دوباره ببیند، برایش رسیدن به قله های پیشرفت، کار چندان سختی نخواهد بود.

نگاهی به اوضاع فعلی کشور نشان می‌دهد که تقریبا کار از تحریم گذشته است و ما تحت شدیدترین محاصره اقتصادی عصر جدید قرار گرفته‌ایم. زمان صدام، عراق تحت تحریم نفت در برابر غذا قرار داشت که تحریم فعلی ایران به مراتب سنگین‌تر از تحریم عراق بود و عملا هیچ کشوری در دنیا مراوده اقتصادی خاصی با ما ندارد و به نظر می‌رسد که ملت در داستان پرداخت قرارداد مربی استقلال که به شدت مشکوک بود، متوجه شد که عملا هیچ بانک و فرد حقیقی و حقوقی در دنیا به واسطه ترس از تحریم آمریکا حاضر به همکاری قانونی با ایران نیست و عملا هیچ شرکتی در دنیا که دارای هویت قانونی هست قطعا با ایران حتی در مسایل بشردوستانه مانند غذا و دارو همکاری نخواهد کرد. تمامی این مسایل انسان را به یاد کشتی‌گیری می‌اندازد که در حالت نامتعادل قرار گرفته است و کشتی‌گیر حریف را پشت سر خود می‌بیند. این کشتی گیر اگر به خاک بیفتد، با دست خود دو امتیاز به حریف داده است و اگر در حالت نامتعادل بخواهد ایستادگی کند، ممکن است فن‌های بدتر با امتیازات بالاتر را تجربه کند و حتی ضربه فنی شود. آری همیشه بحث بر سر برد و باخت نیست، گاهی اختلاف بر سر باختن و بد باختن است. گاهی مجبوری یک خاک بدهی تا چند فن پشت سر هم نخوری و سعی کنی در مابقی زمان کشتی، بازی را برگردانی.

اگرچه بعد از اتفاقات آبان ماه، دولتمردان با صراحت بیشتری از مشکلات تحریم می‌گویند، اما اگر قرار است که منتظر انتخابات آمریکا و یا دل بستن به حمایت دموکرات‌ها، چین و روسیه از برجام باشیم، قطعا فن‌های بیشتری خواهیم خورد و امتیازات بیشتری خواهیم داد. در سطح بالا، فرق کشتی‌گیری که قهرمان جهان می‌شود و یا کشتی گیری که در مراحل اولیه حذف شده است، تنها در تصمیم گیری سریعتر در چند هزارم ثانیه و دادن امتیازات کمتر و قابل جبران در موقعیت‌های دشوار بوده است. گاهی کشتی‌گیر می‌بازد و قهرمانی را از دست می‌دهد، اما تماشاگران می‌فهمند که او تمام تلاشش را کرده است و با تمام وجود او را تشویق می‌کنند. گاهی در فوتبال به برزیل حتی با چند گل می‌بازی، اما با در نظر گرفتن قدرت حریف، تماشاچی از رشادت تیم خودی به وجد می‌آید و به خاطر کمتر گل خوردن، تشویق می‌کند و گاهی حتی می‌بری، اما تماشاچی به خاطر بد بازی کردن، تیم را مورد شماتت قرار می‌دهد. به صورت کلی نتیجه بازی تعیین کننده میزان رضایت تماشاچی بازی نیست. گاهی تصمیم سریع غلط به مراتب بهتر از تعلل و بی تصمیم هست. گاهی حریف مهمتر از امتیاز، دنبال گرفتن زمان از شما است و شما با زمان دادن، فرصت جبران را از دست خواهی داد. گاهی باید همه تماشاگران داد بزنند که سریعتر تصمیم بگیرید و زمان را از دست ندهید.

دوستان و عزیزان اصول‌گرا و غیر اصول‌گرا، ملی‌گرا، چپ، راست و ... و دوستان تصمیم گیر در حکومت، نگاهی به فروخته شدن کردها در رفراندوم عراق و کردهای سوریه به ترکیه، اعتراضات اخیر عراق و لبنان، عدم پذیرش نسل کشی ارامنه در ترکیه، کشتار مسلمانان چچن در روسیه و ایغور در چین و هزاران درد دیگر نشان می‌دهد که نه تنها در دنیای معاصر که در طول تاریخ برای حاکمان تاریخ، منافع همواره بر عدالت و انسانیت با اختلاف فاحشی ترجیح داده شده است و این منافع هستند که بر ایدئولوژی و تفکر و انسانیت و ... ترجیح داده می‌شوند.

[...] در حال حاضر نیز برای حفظ داشته هایمان، باید همه دست به دست هم بدهیم. از سران که باید نوع گفتمان خود را عوض کنند و گاهی باخت را قبول کنند و دست از دسته‌بندی‌های خود بردارند و دایره خودی در این کشور به مساحت کل کشور شود و دایره ناخودی محدود به افرادی شود که دست به اسلحه می‌برند، چه آنانکه معترضین را می‌کشند و چه آنانکه امنیت کشور را به خطر می‌اندازند یا به نیروهای امنیتی حمله می‌کنند. فرماندهان نظامی به پادگان‌هایشان برگردند و تریبون‌های سیاسی و فرصت‌های اقتصادی را به صاحبانشان برگردانند. روحانیون به جای صحبت در مورد همه آنچه که در دنیا رخ می‌دهد، به صحبت در مورد امور روحانی انسان‌ها و دین مردم که تخصصش را دارند بپردازند و امور تخصصی دیگر را به متخصصینش واگذار کنند. چه بپذیریم و چه نپذیریم جغرافیای ایران محدود به خاورمیانه شده است و محدود به کشورهای عربی، کرد و ترک و فارس و بلوچ و افغانی هستیم. بحث‌های اختلاف برانگیز قومیتی و مذهبی و غیره باید در گفتمان رسمی کشور محدود شود و در صورتیکه قومیت‌ها و مذاهب مختلف در کشور به صورت واقعی به رسمیت شناخته شوند، قطعا مشکلات ما با کشورهای منطقه که همزبان و هم مذهب‌های آنها بخش قابل توجهی در کشور را به خود اختصاص می‌دهند به حداقل می‌رسد و کشور می‌تواند امنیت روانی را بهبود ببخشد و علاوه بر به حداقل رساندن فرار مغزها، بستر مناسبی برای برگشت سرمایه‌های انسانی خروجی از کشور باشد.

[...] آمیخته شدن و زمان، باعث در هم تنیده شدن سرمایه‌های انسانی خارج شده از کشور با کشور میزبان شده و برگشت آن‌ها را مشکل‌تر می‌کند. در یک کلام فراموش نکنیم که اختلاف اروپاییان در قرن بیستم به پذیرش آقابالاسری به نام آمریکا ختم شد و پذیرش زندگی در کنار هم و برداشتن مرزها به بالاترین استانداردهای زندگی در اروپا ختم شده است. قطعا با تعامل واقعی با مردم در داخل در قدم اول و کشورهای منطقه در وهله دوم و پذیرش مردم داخل و کشورهای منطقه همانگونه که هستند، می‌توانیم به دومینوی آزادی و امنیت و توسعه پایدار در خاورمیانه برسیم.