سخنی با مسئولین کشور؛ ما خاکستری‌ها منتقد حکومتیم اما دشمن حکومت و کشور خود نیستیم

مهرداد سیفعلی، گروه تعاملی الف،   3980910018 ۴۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
ما خاکستری‌ها منتقد حکومتیم اما دشمن حکومت و کشور خود نیستیم

میزان صحبت کردن در خانواده های ما در شبانه روز به کمتر از ده دقیقه رسیده است و این موضوع به کل جامعه ما سرایت کرده است. دومین جامعه عصبانی دنیا که دعوا کردن و خشن بودن را بیشتر از صحبت کردن و تعامل دوست دارد. فضا بقدری مه آلود است که افراد مهربان جامعه پشت تریبون‌ها گویا نقاب دیگری به صورت میزنند و عصبانی بودن و خشن بودن، طالب بیشتری در جامعه دارد. در نطق های تلویزیونی و مناظره‌ها، هر چقدر کاندیدا خشن‌تر و عصبانی‌تر باشد، تهمت بیشتری بزند و گاهی دروغ بیشتری بگوید، با علم به این موضع بیشتر برایش هورا می‌کشیم و بیشتر در خیابان‌ها پایکوبی می‌کنیم. براستی چرا و کجای کار غلط بود که بر سر ما چنین آمده است. 

می‌خواهم به نمایندگی از قشر خاکستری جامعه صحبتی با مسئولین بگویم. ما در سال‌های 76، 78، 80، 88، 92، 94 و 96 که به میدان آمدیم، تمام معادلات را به هم زدیم و صحبت‌هایی داشتیم که کسی آنها را نشنید و دنبال اینکه ما دنبال چه بودیم، نبود. ما هر چند تا به حال به حساب نیامده‌ایم اما در سال‌های سال به بخشی از حکومت معترض بودیم و منتقد برخی سیاست‌ها بودیم و کسی جدی نگرفت. اصلاح‌طلبان سال‌های سال نقش نمایندگی بخش خاکستری و خاموش جامعه را بعهده گرفته بود، اما نه حاضر به هزینه دادن بود و نه نماینده واقعی ما بود و نه حرف‌های ما را درست به حکومت منتقل می‌کرد. اصلاح طلبان به دو شیوه به قشر خاکستری جامعه پشت کردند: بخش اول که در درون حاکمیت مشغول فعالیت هستند، برای حفظ حضور خود در ساختار حکومت، حتی گاهی کوچکترین انتقادی از خود بروز نمی‌دهند و حتی گاهی در نقش وکیل الدوله های ناشی به دفاع از شرایط موجود می‌پردازند و فراموش می‌کنند که نماینده کدام قشر جامعه هستند و برای چه انتخاب شده اند. بخشی از اصلاح طلبان هم که به هر دلیل از ساختار حکومت کنار گذاشته شده اند و در خارج از کشور به سر می‌برند، ما را افرادی کینه جو و دنبال انقلاب و انتقام از حاکمان فعلی نشان می‌دهند. فراموش کرده اند که ما دنبال انتقام و انقلاب و حرکات تند نبوده و نیستیم و خواستار اصلاحاتی واقعی هستیم که بواسطه نداشتن نمایندگان واقعی و طرف سرسخت مقابل بارها به بن بست خورده ایم. طرفی که اگر سپرساز می‌شد به جای پلاستیک و لاستیک از فولاد سپر می‌ساخت و فراموش می‌کرد که جنس نرم سپرهای فعلی تا به حال جان میلیون‌ها نفر را نجات داده است. از طرف دیگر در بیست و چند سال اخیر اصلاح طلبان همواره حائل بین حکومت و خاکستری‌ها بوده اند و تظاهر به رساندن حرف منتقدین به حکومت کرده اند اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، قشر خاکستری، چند صباحی است که اصلاح طلبان را برای نمایندگی خود نمی‌پذیرد و به ظاهر هم شده ارتباط نصف و نیمه حکومت با این قشر به خاموشی گراییده است. 

تا به حال فکر کرده اید که چرا در اغلب موارد مخصوصا از سال 76 به بعد، در اغلب موارد، با آنکه رقبا اختلاف خاصی با هم نداشته اند، قشر خاکستری جامعه ما در صندوق‌های رای هرگاه احساس کرده اند که نظر حاکمیت بر روی فرد خاصی هست، دقیقا به طرف مقابل رای داده‌اند؟ خاکستری‌ها آنقدر خود را قدرتمند و زیاد می‌بینند که در سال 88 که صندوق‌های رای به نام طرف مقابل رقم خورد، آن‌را باور نداشتند و بحث تقلب به میان آمد و حقیقتا هیچ‌گاه صحت انتخابات برای بخشی از آنها محرز نشد. در سالهای 92 و 96 نیز با علم به امنیتی بودن فردی همچون حسن روحانی به گفتمان او رای دادند و نوع بحث‌های جاری در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که پس از این همه اتفاقات، ایشان را اشتباهی استراتژیک برای آرای خود می‌پندارند.

مسئولین محترم حکومت
با جامعه صحبت بگویید و بگذارید جامعه با شما صحبت بگویند. برای صحبت با جامعه و شنیده شدن، نیاز به تلطیف تریبون‌ها، و ارائه گفتمان‌های جدید هست. گاهی آنقدر خشن با جامعه صحبت می‌کنیم که گوش شنوایی در خاکستری‌ها پیدا نمی‌کنیم. گاهی فراموش می‌کنیم که تمجیدها و تعریف‌ها از همه رفتارها و آدابمان، نشانگر درستی حرکاتمان نیست و بخشی از عادت بد چاپلوسی رایج در جامعه هست. گاهی فراموش کرده ایم آنانکه برای سالروز تولد شاه ساز و دهل در کوچه‌ها راه می انداختند، بعد از انقلاب، از داغ های انقلابی شدند. و گاهی خود را به ندانستن می‌زنیم که برخی از همین چاپلوس‌های حاضر تدارک بعد از ... را به خوبی دیده اند.

اما راه سخن گفتن مردم با حاکمان چیست. کاملا واضح هست و شما می‌توانید در بن‌بست‌های تاریخی به آرای عمومی مراجعه کنید و گوش به صحبت مردم دهید و با صدای بلند به آنها بگویید که شما نیز در سرنوشت این مملکت سهیمید. گاهی برخی از عقبگردها به عنوان جام زهر یاد می‌کنند. در ابتدا از مسایلی مانند انرژی هسته‌ای، سوریه و غیره به عنوان اصول حکومت نام برده می‌شود و دست کشیدن از آنها را به عنوان شکستی برای نظام تلقی می‌کنند. به صورت کلی در همین موضوع خاص یا باید به سمت کاهش تعهدات هسته ای پیش رویم و تحریم‌های بیشتر، یا باید به صورت جزئی با اروپا به توافق برسیم و شرایط فعلی و راهکار سوم مراجعه به آرای عمومی، آشتی با اقشار معترض و پذیرش آنچه ملت می‌گویند است. آنانکه مدام از جام زهر سخن می‌گویند، خواهان تغییر شرایط فعلی و رفاه مردم نیستند و شرایط فعلی را برای خودشان مطلوب ارزیابی می‌کنند. اصلاح طلبان در بیست و چند سال اخیر همواره به رفراندوم به عنوان ابزاری برای ترساندن اصولگرایان نگاه کرده اند و هیچگاه آنان نیز تمایلی به رفراندم برای تغییر جدی شرایط ندارند که خود می‌دانند نمایندگان کرایه ای خاکستری‌ها در این بیست و چند سال بوده اند.

گاهی عنوان می‌شود که ما یک حکومت الهی هستیم و نیازی به دموکراسی و مراجعه به آرای عمومی نیست. مگر فراموش کردید که پیامبر در جنگ احد به شور با تمام یارانش نشست و با آنکه تمایل به جنگیدن در داخل شهر را داشت، وقتی اکثریت رای به جنگیدن در بیرون شهر را دادند، پذیرفت، هر چند نتیجه جنگ چندان رضایت بخش نبود. در جنگ خندق با تمام اتفاقات جنگ قبلی باز نظر یاران را گرفت و به پیشنهاد سلمان فارسی، خندقی دور شهر کشیده شد که مقدمه پیروزی سراسری مسلمانان بر کفار گردید. بخشی اعتقاد دارند که حکومت ما الهی است و ما نگاهبانان اسلام هستیم. خیر شما یک حکومت کاملا زمینی هستید که قبل از هر چیز  باید رضایت مردمان سرزمین خود را بدست آورید. مگر فراموش کردید که عبدالمطلب در جواب ابرهه، خدا را نگاهبان کعبه معرفی کرد و خود را مسئول حفظ جان و ناموس مردمش نامید و ابرهه ماند و ابابیل. اگر خدای می‌تواند با زبان حیوانات و پرندگان با خواص خود سخن بگوید، می‌تواند از زبان بهترین مخلوقاتش در زمین و آرای آنها، مقدمات پیروزی یارانش را فراهم کند.

دوستان و عزیزان
ما خاکستری‌ها منتقد حکومت هستیم اما دشمن حکومت و کشور خود نیستیم و اگر سال 58 با بیش از نود و نه درصد جمهوری اسلامی را انتخاب کردیم، نه از شما ترسیدیم و نه با زور و کیک و ساندیس به شما رای دادیم. ما هنوز به انقلاب و تغییر کامل حکومت باور نداریم، اما بدبختانه گویا شما ما را باور ندارید. ما می‌خواهیم بخشی از سرنوشت خود باشیم و کارهایی را که شماها بلد نیستید، به ما بسپارید تا انجام دهیم. حکومتی که چهل سال است نه اصولگراهای آن حاضر به بازنشستگی هستند و نه اصلاح طلبان آن و جامعه را ایده های تکراری و ناامیدی فرا گرفته است. جامعه‌ای که نیاز به گفت و گو و ایده‌های نو دارد. جامعه ای که نیاز به یک تعریف مجدد از خودش دارد و همگان از من و شما تا دیگران نیاز به تغییر و اصلاح دارند. جامعه ای که نیاز به همزادپنداری و یافتن نقاط مشترک با متفاوت اندیشان و نه همفکران را دارد. جامعه ای که باید دست از تهدید کردن هم برداشت و درهای بسته باز شود و این خط کشی‌های عریض و طویل که گاهی میلیون‌ها نفر آدم بیگناه زیر این خط‌ها له می‌شوند، پاک شود.

جامعه ای که هشتاد میلیون جمعیت دارد و می‌توانند همه با هم یکی باشند که دشمنان نه از انرژی هسته‌ای، نه موشک و نه گروه‌های طرفدار ایران در منطقه می‌ترسد. دشمن می‌ترسد نکند اختلافات میان جامعه که به چشم می‌آید جدی نباشد و قابل پر شدن باشد. دشمن از یکی بودن ما می‌ترسد.