مگر می‌شود در مملکت هشتاد میلیونی، کسی معترض مسئولین نباشد؟

مهرداد سیفعلی، گروه تعاملی الف،   3980905032 ۲۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشار

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت‌های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می‌توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

مگر می‌شود در مملکت هشتاد میلیونی، کسی معترض مسئولین نباشد؟

یادم می‌آید وقتی در ابتدای راه طفولیت با بچه‌ها در کوچه بازی می‌کردم، گاهی دعوایمان می‌گرفت و در پس هر دعوا، مادرم سراسیمه از راه می‌رسید و بدون آنکه علت دعوا را بپرسد و با طرف مقابل کاری داشته باشد، سخت من را تنبیه می‌کرد. این در حالی بود که مادران دیگر، دایه وار به دفاع از فرزندانشان م‍ی‌پرداختند و حتی طرف دیگر را نیز دعوا می‌کردند. حتی گاهی اوقات که بچه مقابل یا مادرش معترض می‌شدند که مثلا بچه شما ناسزا گفته است، مادرم با نگاهی نگران می‌گفت که هر چه بچه من گفته است به پدر من، شما ببخشید. خداگواه هست غالب آن مادران، بیست سالگی فرزندانشان را در آن محله فجیع به چشم ندیدند و مادر من پنج لیسانس و فوق لیسانس و دکترا تحویل جامعه داد.

یکبار برای همیشه بپذیریم که فحش خوردن و ناسزا شنیدن بخشی از مسئولیت در تمامی ارکان حکومت است و چیزی از بزرگی آنها نمی‌کاهد، بلکه به عظمت آنها می افزاید. که حتی اگر روزی گزارش رسید که امروز فحش، ناسزا یا اعتراضی به مسئولین کشور نشده است، نگران باشیم که حقی ضایع شده است و صدایی در گلو خفه شده است. مگر می‌شود در یک مملکت هشتاد میلیونی، کسی معترض مسئولین نشود. گاهی باید به معترضان که ناسزا می‌گویند اجازه دهیم که به پدر ما هم چیزی بگویند تا خالی شود و فرق بین معترض و آشوبگر! نمایان شود. گاهی طرف با چهارتا ناسزا خالی می‌شود و در اغلب موارد اگر طرف ببیند کسی با ناسزا گفتن او کاری ندارد، دچار شرم می‌شود و این کارش را تکرار نمی‌کند. مگر پیامبران و ائمه کم ناسزا و توهین شنیده اند. تا وقتی که با همه معترضین برخورد می‌شود، سایه تاریکی تمام فاصله‌ها را پر خواهد کرد و معترض و آشوبگر را در صف مخالفان جای خواهد داد.

یکبار برای همیشه با هم با صداقت حرف بزنیم. صداقت هزینه دارد اما هزینه آن کمتر از نابودی است. آری من منتقد [...] قانون اساسی هستم و اعتقاد دارم با بخش‌هایی از این قانون اساسی راه به جایی نخواهیم برد. تا به حال کتمان کرده بودم. من فقط برای مملکتم حاضرم هر کاری بکنم و اگر تا به حال در ایران مانده ام صرفا برای خدمت به مملکتم بوده است. اعتقادی به عمق استراتژیک و حضور در لبنان و سوریه برای نجنگیدن در ایران ندارم. زیرا آن وقت که همه ما یکی بودیم و در کردستان و کرمانشاه و ایلام و خوزستان حداقل علیه تمام کشورهای عربی و غربی جنگیدیم، عمق استراتژیک اکثریت ایرانیان در قلب و ایمانشان بود و با تمام وجود از ایران و اسلام دفاع کردند.

یک بار برای همیشه بگویم، هر وقت شما نتوانید با عقلای یک قوم به گفت و گو بنشینید و به توافق برسید، مجبورید با اراذل و اوباش آن قوم و در کف خیابان و بیابان مشکلات را حل کنید. برخوردهای پوپولیستی، پخش یارانه ها، بی اعتبار کردن قشرهای دانشگاهی و دانشجویی، و به عبارتی نادیده گرفتن قشر متوسط جامعه به عنوان بخش میانی هرم قدرت، در کنار مشکلات عظیم اقتصادی و تحریک قشر فرودست جامعه، تقریبا تمام اقشار پایین راس هرم قدرت را در کنار هم قرار داده است. این در حالی هست که در حالت نرمال، قانع شدن افکار عمومی قشر متوسط، می‌توانست حتی در شرایط سخت اقتصادی، قشر فرودست جامعه را از حرکات رادیکال باز دارد و به امید رسیدن به فردایی بهتر، در کنار هم به کار بیشتر و طاقت فرساتر وا دارد. نمونه آن پس از جنگ جهانی دوم در آلمان و ژاپن به خوبی دیده شد. بازیابی اعتماد قشر متوسط جامعه نیاز به سخن گفتن تریبون داران از روی صداقت و نه زور می‌باشد، که این موضوع هر چند زمان بر است، اما می‌تواند چاره بخشی از مشکلات باشد. تریبون داران نظام باید مراقب تک تک کلماتی که در سخنرانی‌ها بکار می‌برند باشند که شکار لحظه‌ها و کلمه‌ها، هزینه‌های سنگینی به حکومت وارد کرده است.

گاهی عنوان می‌شود چرا قبل از انقلاب عالمان فرهیخته ای همچون خمینی، مطهری و بهشتی شکل گرفت و بعد از انقلاب چهره شاخصی شکل نمی‌گیرد. دلیلش کاملا واضح هست. در زمان قبل از انقلاب، روحانیون متکی به قوه استدلال و صحبت از موضع برابر با توده های مردم بودند و هیچ نیروی نظامی در اختیار نداشتند و برای اقناع افکار عمومی و طرف مقابل مجبور به استفاده از تفکر و دانش بودند. بعد از انقلاب غالب روحانیت که در صحنه حضور دارند و تریبون به دست دارند، نیازی به راضی کردن افکار عمومی ندارند و برای برخورد با بدحجابان، معترضین و ... به نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه پناه می‌برند. اسلام دین تفکر، تعقل و احترام به افکار عمومی است. حتی اگر بخشی از جامعه با توضیحات شما قانع نشد، دلیل بر منحرف بودن آن‌ها نیست، شاید توضیحات شما کافی و وافی نبوده است. گاهی تریبون های نماز جمعه را اگر از رادیو گوش دهید متوجه نمی‌شوید که یک روحانی در حال خطبه خواندن است یا یک فرد دیگر.

و اما سخن آخر
من به عنوان یک متخصص انرژی و پلیمر با بیش از سیزده سال تجربه در زمینه انرژی اعلام می‌دارم که انرژی هسته‌ای مزیتی برای ما ندارد. در جایی که جذب انرژی خورشیدی در ایران چهار برابر میانگین جهانی آن است، در جایی که بعد از سونامی و زلزله در ژاپن و تخریب نیروگاه هسته‌ای ژاپن، تمامی نقشه‌های راه انرژی دنیا به سمت به حداقل رساندن انرژی هسته‌ای در صنایع خود هستند و انرژی های نو به اولویت تمام نقشه های راه انرژی دنیا تبدیل شده اند، این همه اصرار ما به انرژی هسته‌ای و باج دادن به این و آن برای چیست؟ آقایان، مسئولین محترم. در جایی خواندم گاهی ما در مسیری می‌رویم که فکر می‌کنیم خود آن مسیر را انتخاب کرده‌ایم، اما در اصل ما را در آن مسیر قرار داده اند و قطار هسته‌ای ما در مسیری که غرب و شرق آن‌را مشترکا ریل گذاری می‌کنند، در حال حرکت است. اعتراف به اشتباه و یا عوض کردن مسیر از سخت‌ترین کارهای تاریخ است اما فقط بزرگان هستند که چنین می‌کنند. شاید برخی بگویند که اگر دست از انرژی هسته ای، موشک یا فلان بر داریم، دشمنان بهانه دیگری می‌گیرند. ما نیز می‌دانیم که دنیای سیاست دنیای دشمنی است و به قول بزرگی انسان با دشمنانش مذاکره می‌کند نه با دوستان. اما شما با این کار حسن نیتتان را به ملت ایران و دنیا ثابت می‌کنید و بار دیگر عمق استراتژیکتان را از مرزهای مدیترانه به قلب مردمان سرزمینتان باز می‌گردانید. ما برای کسانی که برایمان گردن کج می‌کنند، سر می‌دهیم.