است‌ها و هست‌ها؛ در سوگ استاد حسین آهی

اکبر نبوی،   3980509013 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
است‌ها و هست‌ها؛ در سوگ استاد حسین آهی

شاید بتوان مردمان را به دو گروه تقسیم کرد: پیروان «است» ها و رهروان «هست» ها.

«است» ها، «بودن» ها را شکل می دهند. گزاره های معمول و روزمره (وحتی مبتذل) از زیست و زندگی را شامل می شوند. انواع شهوات مشروع و نامشروع. گستره ای از غرایز. و پیروان «است» ها، در بند و پابست همین شهوات و غرایز، روزگار می گذرانند. روزشان همان است که شب، و شب شان همانقدر تیره که روزشان. اینان، اسب عصاریِ گیج و گولی اند که بر مداری پوچ می چرخند و در توهم پیش رفتن، دست و پا می زنند و بسیارتر از بسیارشان نمی دانند که در این مدار، چه اسیرانِ قابل ترحمی شده اند.

اما «هست» ها، رنگ و درنگی از حقیقت دارند. نشانه یا نشانه هایی از زیبایی وجود را نمایان می سازند. آینه ای روشن و شفاف و بی زنگارند از سرشت و باطن «شدن» ها. صیرورت های بی پایان. پنجره هایی برای تعالی و کمال. خورشید و خورشیدهایی دربر گیرنده. و رهروان «هست» ها، هماره خود را در میعادگاه می دانند و می بینند و در ساحت «عهد ازل».

رهروان «هست» ها، میلاد های مکرر را تجربه می کنند و در نوشانوش مرتبه ای از «برانگیخته شدن»، همان آفاقی را تجربه می کنند که حافظِ سرمست از «هست» ها سروده است:

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت/ با من راه نشین باده مستانه زدند
...
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

اکنون، استاد حسین آهی که یکی از رهروان نستوه «هست»ها، به شمار می رفت و سال ها در رودخانه ی پرخروش فرهنگ و ادب و شعر دل و جان شسته بود و در دریای اندیشه و خرد و دانایی، غواصی کرده و مرواریدهایی درخشان به کف آورده بود و در طبق اخلاص و ارادت به مردمان و شیفتگان هدیه کرده بود، قدم به مرتبه ای دیگر از حیات نهاده است. او که بامدادانی پرشمار، شنوندگان رادیو فرهنگ را به میهانی «تماشاگه راز» برده بود، خود، به ساحتی دیگر و برتر از تماشای «راز» فراخوانده شد تا از پنجره ای روشن تر، «نظر بازی» خود را تداوم بخشد و «وجود» را در چشم اندازی دیگر، با جان و دل بنوشد.

خداوند جامی از بهترین شراب های وجود در کام جان این استاد قلندر بریزد و در دریای آرامش ابدی پذیرای اش باشد.