واقعیت‌های دهشتناک جنگ با ایران از نگاه نشریه کنگره آمریکا/ هرگونه جنگ احتمالی برای منافع آمریکا ویرانگر خواهد بود

گروه ترجمه الف،   3980425043 ۶۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۹ تکراری یا غیرقابل انتشار

نشریه ی "هیل" وابسته به کنگره ی آمریکا در گزارشی با عنوان "واقعیات دهشتناک جنگ با ایران" می نویسد گرچه جنگ احتمالی آمریکا با ایران طولانی نخواهد بود، اما تبعات کوتاه مدت و دراز مدت آن برای منافع آمریکا "ویرانگر" است.

واقعیت‌های دهشتناک جنگ با ایران از نگاه نشریه کنگره آمریکا/ هرگونه جنگ احتمالی برای منافع آمریکا ویرانگر خواهد بود

به گزارش الف این گزارش به قلم "مایکل مورل" معاون رئیس سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) از سال 2010 تا 2013 و دریاسالا "جیمز ای.سندی وینفیلد" نائب رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا از 2011 تا 2015 نوشته شده است.

این گزارش با پیش‌بینی و تشریح اقدامات جنگی طرفین و آثار مختلف آن در منطقه و جهان چنین نتیجه می گیرد که چنین جنگی اهداف آمریکا را برآورده نخواهد کرد و آثار منفی داخلی و جهانی آن در دو حوزه سیاست و اقتصاد برای آمریکا بسیار زیاد است هر چند که منجر به تضعیف قدرت نظامی ایران شود.

مشروح گزارش را بخوانید:

پرزیدنت ترامپ گفته است که یک مناقشه ی نظامی با ایران، زیاد طول نخواهد کشید، به این معنا که آمریکا با کمترین هزینه، برنده خواهد بود. در شرایطی که می توان گفت رئیس جمهور حق دارد که بگوید جنگ به احتمال قوی سریعا پایان یافته و آمریکا در آن موضع برتر خواهد داشت، اما خسارات کوتاه مدت و بلند مدت آن برای منافع آمریکا ویرانگر است.

نه ایران و نه آمریکا ظاهرا طرفدار مناقشه ی نظامی نیستند، اما این بدان معنا نیست که چنین جنگی رخ نخواهد داد. در حقیقیت، احتمال چنین مناقشه ای امروز زیادتر از هر زمان دیگر از سال 2001 تاکنون است، یعنی زمانی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به نظرمی رسید مصمم بود حمله ای گسترده علیه برنامه ی هسته ای ایران داشته باشد، جنگی که می توانست آمریکا را نیز درگیر کند.

این مناقشه احتمالا با یک اقدام تحریک آمیز ایران شروع می شود که صبر آمریکا را سر برده و به یک حمله به منظور بازداشتن ایران از اقدامات تحریک آمیز بیشتر، منجر خواهد شد. از نظر ایران، چنین اقدامی نامتناسب است، لذا پاسخ بسیارسریع، به تشدید بحران می انجامد. این جنگی "یک شبه" است بدون تقویت چند هفته ای یا چند ماهی نیروهای آمریکایی در منطقه؛ آمریکا با هرآنچه که در منطقه دارد، می جنگد.

ایران با اثبات توانمندی خود درتاثیرگذاری بر اقتصاد جهانی، از طریق کنترل تنگه ی هرمز، اهداف راهبردی خود را در کاهش تحریم ها دنبال می کند؛ و آمریکا را از سایر کشورهای جهان جدا می سازد؛ و با تحقیر آمریکا برای خود کسب اعتبار می کند  - بدون آنکه تهدیدی داخلی علیه رژیم آن صورت گیرد.  اهداف آمریکا به زانو درآوردن ایران برای مجبور کردن آن به مذاکره، حمایت از آزادی کشتیرانی، جلوگیری از حمله به خود آمریکا، کاهش ظرفیت ایران برای تهدید همسایگان و جلوگیری ایران در ازسرگیری برنامه های هسته ای آن است – و همه ی این کارها را با شرکای سنتی خود انجام می دهد.

گرچه این مساله تخیلی است، اما چنین مناقشه ای احتمالا به این شکل به نظر خواهد رسید:

ایران اعلام می کند که به خاطر تحریم های غیرقانونی آمریکا و اقدامات تحریک آمیز اخیر، تنگه ی هرمز بسته شده و به هر کشتی تجاری یا نظامی، که بخواهد از آن عبور کند، حمله خواهد کرد.

دهها فروند قایق تندروی نیروی دریایی سپاه سریعا به دنبال کشتی هایی می گردند که از تنگه خارج نشده اند. آنها به منظور جلوگیری از نشت گسترده ی نفتی، حملات محدودی علیه چندین نفت کش تجاری انجام می دهند، یک فروند کشتی را در اختیار گرفته و خدمه ی آن را اسیر می کنند. سایت های موشکی ایران، که بسیاری از آنها در غارها و مناطق زیرزمینی در امتداد تنگه ی هرمز قرار دارد، فعال می شوند. یک موشک پرتاب شده و به یک نفت کش اصابت می کند؛ خدمه کشتی آن را ترک می کنند و به دست نیروهای ایرانی اسیر می شوند. تعداد زیادی از شناورهای ایرانی که تلاش میکنند در تنگه ی هرمز مین گذاری کنند، توسط جنگنده های آمریکایی مستقر در یک ناوهواپیمابر در خارج از خلیج فارس، غرق می شوند اما برخی کشتی های دیگر کار مین گذاری را انجام می دهند. 

نرخ بیمه های دریایی برای منطقه به صورت افسارگسیخته افزایش می یابد و تمام ترددهای تجاری آن متوقف می شود. 

در جایی دیگر، قایق های توپدار ایران مدل La Combattante و Houdong  از بندر بوشهر در شمال خلیج فارس و بندرعباس در جنوب آن به راه می افتند و به دنبال کشتی های آمریکایی خواهند بود تا به آنها حمله کنند. گرچه بیشتر نیروهای رزمی آمریکا در منطقه ای خارج  از خلیج فارس، در مکانی امن مستقر شده اند و قایق های ایرانی فراوانی غرق  و یا شناسایی شده اند، چند موشک پرتاب شده و سپس توسط نیروی دفاع دریایی سرنگون می شوند. اما تعداد بسیار زیادی از قایق های سپاه، به یک رزم ناو آمریکایی حمله می کنند. بسیاری از این قایق ها نابود می شوند اما یک فروند از آنها اژدری پرتاب می کند که به رزم ناو خسارات جدی وارد خواهد کرد.

به دنبال مخالفت قطر با درخواست ایران برای جلوگیری از عملیات هواپیماهای جنگی آمریکا از پایگاه العدید، ایران تعدادی موشک بالستیک به آن پایگاه شلیک می کند. بسیاری از موشک ها توسط سیستم های ضد موشک آمریکا سرنگون می شوند اما تعداد زیادی نیز به هدف برخورد کرده و خساراتی محدود به بار می آورند. موشک های بالستیک به مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین و سایر پایگاه ها نیز اصابت می کند که نتایج مشابه خواهد داشت.

آمریکا با استفاده از موشک های تام هاک و سایر سلاح های خود، به تمام پایگاه های هوایی و دفاعی شناخته شده و همچنین تجهیزات فرماندهی و کنترل ایران در سواحل خلیج فارس حمله می کند. تاسیساتی که مین های دریایی در آنها ذخیره شده و همچنین دو زیردریایی روسی ایران که در بندر عباس لنگر انداخته اند، هدف قرار می گیرند. پایگاه های نظامی در بندرعباس و بوشهر در خلیج فارس، جاسک و چابهار در خارج از خلیج فارس، هدف حملات موشکی قرار می گیرند. یک زیردریایی آمریکایی، بازمانده ی زیردریایی ایران را که از بندرعباس حرکت خود را آغاز کرده است، ردیابی و غرق می کند. 

پس از آنکه نیروهای دفاعی منطقه ای ایران غیرعملیاتی شد، آمریکا به تدریج و به صورت سیستماتیک پایگاه های شناخته شده ی سپاه و ارتش را در خلیج فارس هدف قرار می دهد و برای این منظور از ناوهواپیمابر و همچنین نیروی هوایی مستقر در خشکی استفاده می کند. این اهداف شامل سایت های موشکی، کشتی ها و قایق ها، تاسیسات کنترل و فرماندهی، هواپیماهای نظامی و همچنین تاسیسات لجستیک است. توانایی های نظامی ایران به سرعت کاهش می یابد.

ایران در پاسخ، با استفاده از موشک های میان برد به زیرساخت های انرژی در عربستان، امارات و قطر حمله می کند. با حمله ی آمریکا به این پایگاه های موشکی، گسترده ی جغرافیایی این مناقشه گسترش می یابد.

گروه های نیابتی ایران در عراق و افغانستان با استفاده از موشک و همچنین عملیات انتحاری، به پایگاه های آمریکایی و مراکز دپیلماتیک حمله کرده و به آمریکایی ها تلفاتی وارد می کنند. حزب الله لبنان درقبال درخواست ایران برای حمله به اسرائیل درنگ می کند، زیرا به دنبال جنگی نیست که بخش اعظم توان نظامی اش را نابود کند. در عوض، این گروه به اهداف آمریکایی و اسرائیلی در سراسر دنیا حملات تروریستی از پیش طراحی شده می کند. اف بی آی، با همکاری جامعه ی اطلاعاتی، دو مورد از این حملات را در آمریکا خنثی می کند.

با تشدید مناقشه، ایران به مراکز مالی اصلی آمریکا نظیر خدمات بانکی آنلاین، دستگاه های خودپرداز، و شبکه های خدمات کارت اعتباری حملات سایبری می کند. برخی از این حملات موفق است اما بیشترشان کم اثر خواهد شد. بخش هایی از شبکه برق آمریکا هدف حملات سایبری قرار می گیرد، برخی از این حملات موفق هستند اما سریعا کم اثر می شوند. تعداد زیادی از کشورهای حاشیه ی خلیج فارس نیز از حمله ی سایبری به زیرساخت های نفتی خود خبر می دهند.

این مناقشه قیمت نفت را به بیش از 250 دلار در بشکه افزایش داده و باعث سقوط بازارهای مالی جهانی می شود. چین همراه روسیه و اتحادیه ی اروپا خواستار نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش بش می شوند. ایران بلافاصله با این درخواست موافقت می کند زیرا توان نظامی اش نابود شده است اما در عین حال این حس را ایجاد کرده است که روحیه ای برتر دارد. آمریکا این اقدام را وتو می کند، اما، به دلیل تاثیر بحران بر بازارهای جهانی و همچنین فشارهای گسترده ی دیپیلماتیک، سریعا و به صورت مخفیانه با میانجیگری عمان، برای برقراری آتش بس مذاکره می کند. 

در حقیقت، این مناقشه چندان طول نمی کشد: تنها چهار روز. گرچه ایران از نظر نظامی شکست می خورد، هیچ یک از طرفین درگیری به تمام اهداف خود نخواهند رسید. به دلیل خسارت گسترده به ساختارهای نفتی منطقه، و همچنین ضرورت مین زدایی در تنگه ی هرمز، بهای نفت بیش از 150 دلار در هر بشکه باقی می ماند. روسیه عرضه ی نفت خود را افزایش می دهد و برنده ی بزرگ اقتصادی جنگ خواهد بود. فراتر از آن، اقتصاد جهانی که پیش از جنگ علایم ضعف نشان می داد، به رکود می رود. شکاف سیاسی در آمریکا عمیق شده و هر یک دیگری را مسئول این ناکامی معرفی میکند. با تشدید تاثیرات منفی اقتصادی به ویژه در آمریکا، رئیس جمهور بازنده ی انتخابات 2020 می شود.

موضع آمریکا در جهان شدیدا بی اعتبار می شود. گرچه ایران پیش قدم مناقشه بوده، بسیاری حتی نزدیک ترین متحدان آمریکا علیه آن ابراز خشم می کنند که چرا زمینه را برای مناقشه و همچنین تاثیرات مخرب اقتصادی آن فراهم کرد. این برداشت که آمریکا برای به کارگیری قدرت نظامی، بیش از حد عجله می کند، به سطحی می رسد که از زمان جنگ عراق تاکنون دیده نشده است. آمریکا مقدار بسیار زیادی از نفوذ جهانی خود را به چین می بازد، کشوری که خود را به عنوان منبع ثبات جهانی به تصویر می کشد. اکثر کشورهای عضو گروه 20  (G-20) به تدریج با یکدیگر متحد شده و وابستگی خود را به دلار به عنوان پول مهم ذخایر اقتصادی جهانی بیش از پیش کاهش می دهند. هدف آنها این است که آمریکا نتواند با تحریم های یک جانبه، سیاست خارجی آنها را تعیین کند.

در ایران، این مناقشه مردم را بیش از پیش با هم از منظر سیاسی متحد و به شدت هر گونه جناح "معتدل" را تضعیف می کند. مباحثاتی درباره ی مسیر آینده وجود دارد اما سیاست، دیدگاه های "تندروها" را سریعا با هم موتلف می سازد، جناحی که از ابتدا با توافق هسته ای ایران- که اکنون تکه تکه شده است- مخالف بود. تصمیم گرفته می شود که سریعا یک بمب اتمی تولید شود، و به این ترتیب سایت های متعدد مخفی غنی سازی که آمریکا و متحدانش از آنها اطلاعی نداشتند، به کارگرفته خواهد شد. هدف تهران آن است که چنین حمله ای به ایران دیگر هرگز تکرار نشود. در سال 2022، یک آزمایش اتمی شناسایی می شود که منشاء آن صحرای دورافتاده ی دشت کویر در ایران است.