حجت الاسلام محسن رهامی ، در گفتگویی با الف به برخی پرسش ها درباره راهبرد اصلاحات در شرایط سیاسی امروز کشور و برخی انتقادها از رویکرد این جریان طی بیش از دو دهه فعالیت پاسخ داد.
وی در این گفتوگو ضمن پذیرش برخی ابهامات و انتقادات درباره اصول و خط مشی اصلاحات از لزوم تدوین «مانیفست اصلاحات» سخن گفت، مانیفستی که تبیینکننده مواضع روشن اصلاحطلبان در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امور بین المللی است. مشروح گفتگو با رییس کمیته راهبردی اصلاحات را فردا در الف بخوانید.
جای مانیفست در اصلاحات خالی است
رهامی در مورد خلاء وجود مانیفست میگوید: مدتهاست که در بین دوستان و دبیران کل احزاب این بحث را به جد مطرح کردهایم، خصوصا در چند جلسه ای با رییس دولت اصلاحات( آقای خاتمی) داشتم، عنوان کردم که ضرورت دارد که هرچه زودتر مانیفست اصلاحات و مواضع اصلی ما بطور مشخص و واضح تبیین گردد. ما باید در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی، مواضع کلی خود را تعریف کنیم و مردم تفاوت اصلی دیدگاههای اصلاحطلبان را در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با سایر جریانهای سیاسی بدانند.
رییس کمیته راهبردی اصلاحات، با بیان اینکه باید مشخص کنیم که منظور از اصلاحات، کدام اصلاحات است؟ تصریح میکند: در حوزه اقتصادی، جریان اصلاحات که عقبه آن به جریان خط امام دهه اول انقلاب، به عنوان یک جریان چپ، برمی گردد، باید مواضع صریح و شفافی در حمایت از عدالت گرایی، توزیع عادلانه درآمدها و ثروت عمومی در تمامی استانها، حمایت از استانهای کم برخوردار یا استانهای محروم، همانند سیستان و بلوچستان، کردستان، خراسان جنوبی، و امثال آن داشته باشد.
این فعال سیاسی ادامه داد: متأسفانه با گسترش فقر، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و به علت سیاستهای اقتصادی و صنعتی اشتباه اواخر رژیم پهلوی و ادامه همان سیاستهای غلط در این چهل سال پس از انقلاب اسلامی، روز به روز جمعیت کثیری از استانهای مرزی، خصوصا استانهای زاگرس نشین به سمت تهران، کرج، قزوین، اراک، اصفهان و امثال آن مهاجرت کرده اند و شهرکهای پر جمعیتی از مهاجران در حاشیه شهرهای بزرگ صنعتی و کلان شهرها، ایجاد شده که خود این شهرکهای حاشیهای، میتوانند موجب بحرانهای دهه های بعد در جمهوری اسلامی گردند. گفتمان اصلاحات باید مواضع خود را صریحا در خصوص تعمیق عدالت و نقد این نوع سیاستهای غلط اقتصادی چهل سال اخیر کشور تبیین کند.
وی در این زمینه مثال میزند: ما باید توضیح دهیم که نسبت جریان اصلاحات، مثلا با جریان اصولگرا و همچنین با جریان اعتدال، به عنوان میراث مرحوم هاشمی چیست و مرزبندی اصلاحات با این جریانها کجاست؟ مثلا مواضع حزب کارگزاران، به عنوان یک حزب وفادار به میراث اعتدال مرحوم هاشمی چه تفاوتها و چه تشابهاتی با جریان اصلاحات دارد؟ یا مثلا اگر کاندیداهای اختصاصی جریان اصلاحات برای مجلس یا شورای شهر رأی آوردند، مواضع اصلی آنان در حوزههای اقتصادی و فرهنگی، در مباحثی مانند تعمیق عدالت و گسترش آزادیهای فردی و تضمین حقوق بنیادین دقیقا چیست و مثلا کدام بخش از مطالبات اجتماعی و اقتصادی، آنان را از نامزدهای جریان اعتدال تفکیک میکند و شاخصه نمایندگان اختصاصی اصلاحات محسوب می شود؟
این تصور اشتباه است که تمامی مواضع روحانی، مربوط به اصلاحات است
رهامی با بیان اینکه فقدان کاندیدای اختصاصی اصلاح طلبان منجر به این شد که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و ۹۶ جریان اصلاحات به حمایت از روحانی بپردازد، می افزاید: برای بسیاری از مردم این تصور پیش آمد که تمامی مواضع، اقدامات، عزل و نصبهای دولت روحانی مربوط به اصلاحات است و اصلاح طلبان باید پاسخگو باشند، در حالی که تفاوت بسیاری بین معرفی کاندیدای اختصاصی یک جریان سیاسی با حمایت از یک کاندیدایی که مواضع نزدیکتری به آن جریان دارد، وجود دارد.
وی تصریح کرد: بحث اصلی که خدمت رییس دولت اصلاحات و بسیاری از دبیران کل احزاب اصلاح طلب و افراد صاحبنظر اصلاحات مطرح کردهام، این است که حساب کل جریان اصلاحات، به عنوان یک جریان پویا و موتور توسعه سیاسی را باید از احزاب سیاسی اصلاح طلب جدا کرد و حتما مرزی را در این بین باید مشخص کرد، کار احزاب سیاسی از نوعی است که بطور طبیعی تحت تأثیر عملکرد اعضاء و کاندیداهای انتخاباتی آنها قرار خواهد گرفت. به رییس دولت اصلاحات گفتم که شما دبیر کل یک حزب نیستید که اگر چند نفری از لیست این حزب یا آن حزب اصلاح طلب برای مجلس یا شورای شهر رای بیاورند، شما مدیون تمامی عملکرد این چند نفر باشید که آیا این اعضای شورای شهر مثلا عملکرد خوبی داشته اند یا نه.
اعتبار کل اصلاحات نباید خرج عملکرد نامزدهای احزاب شود
این فعال اصلاحطلب می افزاید: هر حزبی اگر کاندیدایی را برای مجلس یا شورای شهر معرفی کرده و از او حمایت میکند، همان حزب هم باید هزینه عملکرد نامزدهای خود را بدهد، اعتبار کل اصلاحات نباید خرج عملکرد نامزدهای حزبها در انتخابات مجلس یا مثلا شورای شهر تهران شود. مسأله جنبش اصلاحات بسیار فراتر از تحرکات احزاب اصلاح طلب در انتخابات و سرنوشت چند کرسی مجلس یا مثلا شورای شهر است.
رهامی میگوید: اصلاحات، به عنوان یک جنبش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، باید مواضع کلیدی و راهبردی گفتمان خود را تببین کرده و تلاش کند تا مردم را به اساس گفتمان اصلاحات امیدوار کند. در همین راستا، یعنی در جهت تهیه محورهایی از مانیفست اصلاحات و تبیین مواضع، اقدامات اولیه را پس از همان نشستهایی که با رییس دولت اصلاحات و بعضی از دبیران کل احزاب اصلاح طلب و افراد صاحبنظر داشتیم، با کمک جمعی از صاحبنظران و دبیران کل احزاب اصلاح طلب شروع کردهایم، ولی به تدریج کار باید گستردهتر و دخالت و مشورت افراد و احزاب اصلاح طلب باید بیشتر و عمومی تر شود.
مخالفان قانون اساسی نمی توانند اصلاح طلب باشند
وی در پاسخ به این پرسش که در گفتمان اصلاحات علیرغم عنوان اصلاح طلبی شاهد فعالیت جریان های سیاسی بسیار متضادی هستیم که برخی نیز کاملا خارج از گفتمان انقلاب اسلامی است و مطلوبشان در واقع گذر از اصلاحطلبی و نوعی تجدید نظر طلبی در اصول گفتمانی انقلاب اسلامی و نوعی دگرگونی بنیادی است می گوید: جریان اصلاحات ریشه در جنبش مشروطه خواهی دارد، در دوره قاجاریه، مشروطه خواهان و رهبران سیاسی و مذهبی وقت، به جای حرکتهای براندازانه و تخریب ساختارهای موجود، به روش اصلاح، در چارچوب تدوین و تأسیس قانون اساسی، محدود و قانونمند ساختن اختیارات پادشاه، تبیین نسبت حکومت با حقوق و آزادی های اساسی مردم پرداختند. در متمم قانون اساسی، جهت تضمین شرعیت قوانین، نهاد قانونی نظارت ۵ نفر فقیه طراز اول را بر مجلس ایجاد کردند، همه این تلاشها برای عملی ساختن مطالبات آزادیخواهانه مردم ایران و طی مسیر دموکراسی در قالب حرکت اصلاحی مشروطه محسوب میشود و با جریانهای برانداز تفاوت ماهوی دارد، اگر جریانهایی یا کسانی در جهت براندازی نظام و زیر پا گذاشتن اصول قانون اساسی و نهادهای برآمده از آن حرکت می کنند، دیگر نمی توان حرکت آنها را داخل در جریان اصلاح طلبی محسوب کرد.
اصلاحات جنبشی جهانی
وی می افزاید: گفتمان اصلاحات یک جنبش جهانی است. در شبه قاره هند نیز جنبش آزادیخواهی اصلاح طلبان شبه قاره، همانند مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو، محمدعلی جناح و اقبال لاهوری، با گفتمان مشروطه خواهی و اصلاح طلبی ایرانی، مواضع بسیار نزدیکی داشتند. همچنین جنبش مشروطه خواهی در عثمانی سابق، با رهبری افرادی چون مدحت پاشا و همراهان او، تأثیرات عمیقی در نهضت مشروطه خواهی ایران و گفتمان اصلاحات ایرانی داشته است. در این بین جنبش اصلاح طلبی نلسون ماندلا و همراهان او، در آفریقای جنوبی، تأثیر عمیقی بر جریانهای اصلاح طلبی افریقا و دیگر قاره ها داشته است، بنابر این به هیچوجه گفتمان اصلاح طلبی ایرانی نباید از این جنبشها و عوامل موفقیت و پویایی آنها غفلت کند.
رهامی خاطرنشان می کند: امروزه در کشورهایی مثل هندوستان، مالزی، افریقای جنوبی و ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر در سایر مناطق، از جمله تعدادی از کشورهای اروپایی، حرکت اصلاحات و دولتهای ملی این کشورها، تحت تأثیر گفتمان اصلاحات، موفقیتهای بسیار خوبی در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کسب کرده اند که از تجارب مفید این کشورها میتوانیم در کشورمان استفاده کنیم.