«النی»
نویسنده: نیکلاس گیج
مترجم: مینو مشیری
ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول: 1397
802 صفحه، 35000 تومان
****
«النی» داستانی واقعی از زندگی نیکلاس گیج، روزنامهنگار آمریکایی یونانیتبار، است. داستانی که از پیش از تولد وی و در واقع از پیش از ازدواج پدر و مادرش آغاز میشود و به یونان سالهای جنگ داخلی میرسد. گیج، ژورنالیست مشهور و باتجربهی نیویورک تایمز، در جستجوی پاسخ چراها و چه کسیهایی که سالها در گوشهی ذهنش نگه داشته بود، روانهی یونان میشود تا قاتلان مادرش، النی گاتزویانیس، را پیدا کند. این کتاب که خود به نوعی زندگینامهی النی نیز هست، با خاطراتی از کودکی نویسنده و برداشتهای او از مسئلههای پیرامونش در سالهای کودکی در آمیخته است. نویسنده که دانشآموختهی دانشگاههای بوستون و کلمبیا در آمریکا است، در این کتاب اما با روحیهای یونانی به شرح رویدادهای جنگ جهانی دوم و پس از آن جنگ داخلی یونان میپردازد. اما این بار نه از دید یک آمریکایی ساکن آمریکا که از دید یونانیتباری در جستجوی انتقام.
داستان روایت دلایل آغاز جنگ داخلی یونان را میکاود. جنگی که علاوه بر کشتهشدگان و مجروحان بازمانده، مثل هر جنگی آسیبدیدگان اجتماعی بسیاری نیز بر جای میگذارد. در این نبرد، فرزندان یونان تنها با آلمانیها و ایتالیاییها روبرو نمیشوند، بلکه به نام دفاع از وطن و ایدئولوژی و عدالت، در مقابل یکدیگر قرار میگیرند؛ میکشند و کشته میشوند. جنگ با خود نه فقط ویرانی و گرسنگی میآورد که بخل، حسد، به چاه انداختن دیگری برای نجات خود و کشتن عزت نفس نیز از دیگر رهاوردهای جنگ داخلی هستند.
با شروع جنگ، راههای ارتباطی النی با همسرش قطع میشوند. در واقع او نه تنها راه ارتباط با همسرش، بلکه تنها منبع تامین مالی زندگی خود و فرزندانش را، که از طریق نامهها وحوالههای همسرش از ایالات متحده آمریکا میرسید، از دست میدهد. گویی سربازان آلمانی با خود نه آزادی و عدالت که گرسنگی و بیپناهی و یاس به همراه آورده بودند. به علاوه چریکهای کمونیست با آرمانهای متعالیشان، در اوج یاس و نومیدی عمیق، شروع به جذب نیرو از میان جوانان و نوجوانان یونانی میکنند و کودکان روستا را به زور و اجبار از خانوادههاشان جدا کرده و به کشورهای کمونیستی میفرستند. کودکانی که شاید اصلا آن جنگ وحشیانه بر سر آیندهی آنها بوده است. النی، شکنجه و تحقیر و محاکمه و اعدام را به جان میخرد اما در نهایت فرزندانش را به سوی آمریکا، سرزمین دور از جنگ، و به سوی پدر روانه میکند.
نیکولاس که در نه سالگی به همراه خواهرانش از دهکدهی کوهستانیشان در یونان به ماساچوست ایالات متحده و به نزد پدر میرود، در واقع نجات جان خود و سایر اعضای خانوادهاش را مدیون فداکاری مادر میداند. مادری که در یونان و در دل آشوب جنگ برادرکشی، در طی دادگاهی ساختگی و حزبی محاکمه و تیرباران میشود. نویسنده با انجام مصاحبهها و تحقیقات بسیار گسترده سعی در کشف پاسخ معمای دردناکی دارد که بر همهی زندگیاش سایه افکنده بود. معمایی که پاسخ آن در دهکدهای کوهستانی در نزدیکی مرزهای یونان و آلبانی آرمیده است؛ لیا.
در حین روایت این زندگینامهی خانوادگی لایههای پنهانی از ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی، روابط فرهنگی و اجتماعی، باورها و هنجارهای حاکم بر جامعه، روابط خانوادگی، نوع رفتار و گفتار بین اعضای خانواده و نمودهای عینی احترام و ادب در خانه و جامعه، نیز روایت میشوند: «روستاییان برای همدیگر فرزند پسر و بز ماده آرزو میکردند. فرزند دختر برای والدین مسوولیت ایجاد میکرد، میبایست حافظ ناموسش باشند و برایش جهیزیه تدارک ببینند تا بتواند ازدواج کند و بقیهی عمرش را در خانوادهی شوهرش بگذراند.» به طور کلی آنچه که علاوه بر مسایل اقتصادی و معیشتی، سیاسی و اجتماعی، فرهنگی و مذهبی به آن پرداخته میشود، تاریخ معاصر یونان است. تاریخ نه به روایت اعظم که به روایت آنها که مخاطب آن کلان روایت بودهاند، گویی آیینهای تصویر خویش را در آیینهای دیگر و به روایتی دیگر میبیند.
سرگذشت تراژیک و دردناک النی که در سال 1983 نوشته شده، به سی و سه زبان ترجمه شده است، جایزهی کتاب سال آکادمی سلطنتی انگلستان را دریافت کرده و به مرحلهی نهایی جایزهی انجمن منتقدان ادبی آمریکا راه یافته است. «النی» در سال ۱۹٨۵ موضوع ساخت فیلمی با بازی جان مالکویچ و کارگردانی پیتر ییتس نیز شد. در نهایت، نویسنده عشق را بر انتقام ترجیح میدهد و میگوید:
«مادرم، برخلاف هکوبا، واپسین دم زندگی را به نفرین شکنجهگران خود نگذراند، بلکه چون آنتیگون توانست دلیرانه با مرگ روبهرو گردد، زیرا وظیفهاش را نسبت به کسانی که دوستشان میداشت انجام داده بود. سوفوکل از زبان آنتیگون به مردی که او را به مرگ محکوم کرده بود و عمو و پادشاه او بود میگوید: «در سیرت من نفرت نیست، عشق است». سیرت النی گاتزویانیس نیز این بود و کاتیس با کشتن او سیرت او را از بین نبرد. همانند درخت توتی که پس از ویرانی خانهی ما هنوز در حیات پا برجاست، عشق مادرم در ما فرزندان ریشه دوانده، از ما در نوههایش نیز شکوفا گشته است.»