چرا سوریه به نشست تونس دعوت نشد؟

دکتر صلاح الدین هرسنی*،   3980110088 ۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
چرا سوریه به نشست تونس دعوت نشد؟

سی و مین همایش نشست اتحادیه عرب با حضور وزاری خارجه این کشور ها در 29 مارس در تونس برگزار شد. در نشست سران این اتحادیه که قرار است در 31 مارس برگزار شود، بر روی موضوعات تاثیر‌گذاری چون: مسئله فلسطین، بحران سوریه، لیبی و یمن، پشتیبانی از صلح و توسعه سودان، مداخله ایران در امور کشورهای عربی و مداخله ترکیه در شمال عراق و امنیت عمومی این اتحادیه بحث و تبادل نظر شود.

اما مسئله حضور و دعوت سوریه در این اتحادیه که از ماه نوامبر 2011 به حالت تعلیق درآمده است، هم اکنون نیز یکی از موضوعات قابل توجه این نشست است، به گونه ای که بر سایر موضوعات سایه انداخته است و همانگونه که محمود عفیفی سخنگوی رسمی دبیرکل اتحادیه عرب روز در یک کنفرانس مطبوعاتی در قاهره گفت است، مسئله بازگشت سوریه به عضویت اتحادیه کشورهای عرب در دستور کار نشست سران این اتحادیه در تونس قرار ندارد.

علت عدم دعوت سوریه در نشست تونس ریشه در درخواست و همچنین نگرش برخی از تاثیر گذار ترین اعضای این اتحادیه یعنی عربستان دارد. عربستان بر خلاف سایر کشورهای تاثیر گذار این اتحادیه مانند امارات و مصر، دعوت و حضور سوریه به این اتحادیه و نشست های آن را مشروط به خواسته هایی کرده است که بیشتر از سایر کشور های عضو این اتحادیه برایش مایه نگرانی است.

اول آنکه عربستان از سوریه می خواهد که موضع خود را نسبت به تهران مشخص کند و اجازه ندهد که در روزگاران پسا داعش در سوریه به ویژه در جنوب دمشق حضور و پایگاه نظامی داشته باشد. آن‌ها در تلاشند تا سوریه باید برای ماندن در اتحادیه عرب از تهران اعلام برائت کند.

دوم آنکه عربستان به همراه برخی از کشور های عضو این اتحادیه مانند مصر و امارات به جد از سوریه می خواهند که راه حل سیاسی را برای حل بحران سوریه به راه حل نظامی ترجیح دهد.

محققا تن دادن بشار اسد به خواسته های محافل دنیای عرب به ویژه ریاض زمینه را برای دعوت و حضور سوریه به اتحادیه فراهم خواهد کرد. حال مسئله اینجاست که تا چه میزان سوریه می تواند برای حضور در این اتحادیه و نشست های آن، تن به خواسته های محافل دنیای عرب دهد؟ آیا شروط محافل دنیای عرب برای سوریه در دعوت و حضور به این اتحادیه و نشست های آن شرط محال است یا ممکن؟

در پاسخ باید گفت که به نظر نمی رسد که خواسته های محافل دنیای عرب برای سوریه شرط ممکن باشد. چراکه سوریه به رغم آنکه بخشی از دنیای عرب است، هیچگاه خود را در دوران آشوب و بلوا و ترکتازی های داعش مستظهر به حمایت دنیای عرب ندیده است، بلکه این اتحادیه با اقدامات ایذایی و حتی حمایت های آشکار و پنهان گروه های توریستی قصد بحرانی تر کردن نظام سیاسی سوریه را داشته و به گونه ای در صدد براندازی بشار اسد در نظام سیاسی سوریه بود. حال بعد از پایان فتنه و آشوب داعش و به رسیدن به ثبات و سامان سیاسی نسبی هیچگاه تمایلی ندارد که ماندن و حضور در اتحادیه عرب را به همسویی با تهران ترجیح دهد.

 


از سوی دیگر ماندن و حضور در اتحادیه عرب متضمن هیچ منفعت اقتصادی و سیاسی برای سوریه نیست و در واقع بشار اسد در روزگار پساداعش فرق میان دوستان و دشمنان را به فراست دریافته است و همواره بقای خود را مرهون حمایت های ایران و گروه های مقاومت می داند. البته بشار اسد با سفر اخیر به تهران این پیام و مراتب قدردانی و سپاس خود را به مقامات تهران منتقل کرد. با این همه، تنها تهدیدی که مایه نگرانی بشار اسد و نظام سیاسی اوست، از یک سو به رفتار روسیه به عنوان بازیگر فرامنطقه ای و از سوی دیگر به رفتار ترکیه به عنوان بازیگر منطقه ای بحران سوریه وابسته است. این وضعیت به معنی آن است که بشار اسد و نظام سیاسی تحت صدارت او در روزگاران پسا داعش باید تا میزانی قابل توجهی خود را از رفتار های پاندولی و سینوسی این بازیگران مصون دارد.

در واقع همین رفتار های پاندولی و سینوسی روسیه و ترکیه در دوران پسا داعش ممکن است بر رفتار بشار اسد در نزدیکی به تهران تاثیر بگذارند. چنین ادعایی با توجه به سیر حوادث و رویداد های غیر منتظره ای که در حیات سیاسی سوریه به وسیله ولادیمیر پوتین در حال رقم خوردن است به خوبی قابل اثبات است.

واقعیت آن است که حضور روسیه در بحران سوریه نه به منظور حل بحران سوریه و بقای بشار اسد در نظام سیاسی این کشور، بلکه هدف اصلی روسیه حضور در خاورمیانه به موازات حضور آمریکا در این منطقه بوده است.روسیه تحت زعامت ولادیمیر پوتین در پرتو منطق واقع گرایی و ناسیونالیسم روسی در روزگاران پسا جنگ سرد نمی خواهد همچون دوران جنگ سرد بازنده بلوک کاپیتالیسم به رهبری آمریکا باشد. در حقیقت بحران سوریه راه را برای حضور روسیه و تاسیس پایگاه هوایی حمیمیم در جنوب شرق لاذقیه و تاسیس پایگاه دریایی روسیه در شهر بندری طرطوس در شرق دریای مدیترانه فراهم کرده است. مسلما چنین حضوری بر خلاف انتظار، اتفاقات غیر قابل منتظره ای دامن زده است که برای مقامات تهران مایه تحیر و تعجب بوده است. به ویژه آنکه روسیه با تل آویو برای خروج تهران از جنوب روسیه به تفاهم رسیده و تمایلی به ادامه حضور تهران در سوریه ندارند.

از سوی دیگر ارتش آزاد و نیرو های مخالف دولت سوریه حضور روسیه به عنوان فعال مایشا و بازیگر اصلی را بر حضور تهران در واقعیت های میدانی سوریه و روزگاران پسا داعش ترجیح می دهند. علت این همنوایی با روسیه ناشی از نیات و اهداف تهران در سوریه است. آنگونه که آنها به کرات اشاره کرده اند، هدف تهران از حضور در سوریه، فقط کمک به بقای بشار اسد بر نظام سوریه نیست، بلکه تهران تلاش دارد که ضمن رابطه استراتژیک با دمشق، از جنوب این کشوربه عنوان پایگاهی برای مقابله با حملات احتمالی رژیم صهیونیستی بهره بگیرد .

تحت این شرایط محافل دنیای عرب به رهبری ریاض موافقتی با این حضور تهران ندارند و حتی مایلند که بار دیگر حضور تهران در سوریه را دستمایه بسیج گروه های تروریستی نظیر داعش و جبهه النصره در سوریه بسازند و بار دیگر بحران سوریه را به نقطه صفر برسانند. در همین ارتباط، حتی مسئله حضور تهران در سوریه مورد موافقت ترکیه به عنوان بازیگر دیگر منطقه ای بحران سوریه نیست و شاید همین حضور، انگیزه مقامات آنکارا را برای مبارزه با اکراد و لشکر کشی به عفرین و سایر کانتون های کرد نشین را افزایش دهد. به واقع لشکر کشی ترکیه به کانتون های کرد نشین پوششی برای بازگشت آشوب و بلوا و بحرانی کردن نظام سیاسی سوریه از سوی آنکارا است.

آنگونه که سطح و افق رفتار های مقامات آنکارا نشان داده است، ترکیه نیز مانند روسیه رفتار های پاندولی وسینوسی در قبال بحران سوریه داشته و به رغم حضور آنکارا در نشست های سوچی،آستانه و تهران به نظر نمی رسد که تغییری در رفتار رهبران آن در قبال بشار اسد به وجود آمده باشد. به واقع رهبران آنکارا، بشار اسد را نه راه حل مسئله بلکه آن را عین مسئله و ریشه بسیاری از مشکلات در منطقه می دانند، لذا اردوغان و همه نخبگان حزب عدالت و توسعه به چیزی جز براندازی و سرنگونی بشار اسد رضایت ندارند. رفتار های رهبران آنکارا در پروژه مماشات با داعش،واقعه کوبانی،رفتار با اکراد این کشور و اخیرا هم لشکر کشی به عفرین و تعقیب توسعه بحران در دیگر کانتون های کرد نشین، همگی موید رفتار های غیر صلح جویانه مقامات آنکارا است. اما با این همه و حتی هراس از بالکانیزه شدن بحران سوریه به نظر نمی رسد که تغییری در رفتار بشار اسد در قبال تهران به وجود آید.

در باره راه حل بحران سوریه نیز شرایط تا میزانی فراهم شده است. بشار اسد بالاخره به این نتیجه رسیده است که عصر وداع با اسلحه به پایان رسیده و قدرت سیاسی الزاماً از لوله تفنگ در نمی آید. کنش ها و الگو های رفتاری بشار اسد نشان می دهد که او قواعد دموکراسی بر راه حل های نظامی ترجیح می دهد. از سوی دیگر،هم اینک داعش در سوریه آخرین روز های حضور خود را تجربه می کند.

در این ارتباط آخرین پایگاه گروه داعش در منطقه باغوز سوریه در حال از بین رفتن است. گفته می شود که با سقوط این پایگاه، دامنه خلافت پنج ساله این گروه تروریستی در سوریه به پایان خود می رسد.به نظر می رسد که با ثبات و سامان سیاسی و با امحای کامل آخرین بقای داعش، بشار اسد بتواند شرایط را برای برگزاری انتخابات آزاد و نظام سیاسی دموکراتیک فراهم کند و خود را در کنار حامیانی چون تهران بی نیاز از اتحادیه عرب و سیاست های کار افزایانه آن ببیند.

*مدرس علوم سیاسی و روابط بین الملل