«مثنوی هدایتنامه»
نویسنده: رضا قلیخان هدایت
تصحیح، مقدمه و پینوشت: پگاه مصلح و لیدا شجاعی
ناشر: علمی و فرهنگی؛ چاپ اول ۱۳۹۴
۳۶۸ صفحه، ۲۶۰۰۰ تومان
****
رضا قلیخان هدایت، یکی از اجداد صادق هدایت، مثنوی هدایتنامه را همچون منطقالطیر عطار و مثنوی معنوی مولانا در بحر رمل (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) سروده و در استفاده از آیات و احادیث نیز راه آن بزرگان را پیش گرفته است. تاسی از دو مثنوی ذکرشده به خاطر قدرت و دامنهی نفوذ آنها سبب شده تا هدایتنامه بوی تقلید خصوصا از مثنوی معنوی به خود بگیرد و بسیاری از بیتهای آن فقط جابهجایی واژگان مولانا باشد. صد البته باید این مورد را به حساب جوانی و خامدستی رضا قلیخان و نیز پایهی بسیار بلند مثنوی مولانا گذاشت که هر خوانندهی فاضلی را مبهوت یکی از مهمترین قلههای شعر پارسی میکند. با این همه، خواننده نمیتواند منکر آشنایی عمیق هدایت با زبان فارسی و عربی و نیز آثار بزرگان ادب پارسی بشود. او این گنجینهها را نیک میشناسد و هم توانسته است به نیکی از امکانات این گنجینهی بیپایان بهره ببرد.
مثنوی هدایتنامه از آنجا که سرودهی شخصیتی برجسته چون رضا قلیخان هدایت و هم به خاطر پیوند آن با یکی از جریانهای مهم و تاثیرگذار فکری، سیاسی و اجتماعی که همانا پررنپ سازی تشیع در جریان ادبیات و تمرکز بر ولایت در تصوف متشرع نعمتاللهی است، اثری قابل اعتنا و مهم به شمار میرود. نسخهای که مصححان از آن استفاده کردهاند، در سال ۱۲۵۳ در شیراز به خط نستعلیق خوش به قلم کاتبی به نام محمد کریم روی کاغذ فرنگی نخودی نوشته شده است. عناوین نسخه با مرکب قرمز است و هر صفحه ۱۴ سطر دارد. هدایت به بعضی از صفحات هامشهایی افزوده و همچنین در زیر و بالای برخی از واژگان معنای آنها را نوشته است. این افزودهها و اصلاحات نشان میدهد که این نسخه سالها پس از کتابت نیز در اختیار شاعر بوده است چنان که در ابیات ۱۱۳۲ تا ۱۱۳۳ که در حاشیه نوشته شده است، نام شهرهای خوارزم آمده است که هدایت در سفر به آن دیار به سال ۱۲۶۷ با آنها آشنا شده و در سفارت نامهاش شرح داده است.
هدایتنامه با ۹۱ بیت آغاز میشود که به تاثیر از نینامهی مولانا سروده شده است. شاعر در این پاره به نینامه نظر داشته و بسیاری از ابیات آن نشان از تاثیر پذیری بسیار از مولاناست:
خود چو مهجورش کند از اصل خویش
پس چه میخواند به سوی وصل خویش
که معادلی برای این بیت مثنوی است:
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
یا:
از تف دل ساکن آتش شدم
طوطیام لیکن سمندروش شدم
که یادآور این بیت است:
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
یا:
هرنفس زین غم حکایت میکند
گاه شکر و گه شکایت میکند
که این بیت مولانا را به یاد میآورد:
بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
حتی در بسیاری از حکایتهای هدایتنامه میتوان دید که اندیشه، اندیشهی مولاناست و هدایت با ایجاد تغییر در واژگان و تغییر صحنه و شخصیتها کوشیده ارائهای تازه از این اندیشه . در مثنوی ۳۵ بیتی «حکایت مردی که طبقی سرپوشیده میبرد و هرکس به وهم و ظن خود گمانی به آن داشت»، هدایت حکایت مشهور «فیل در خانهی تاریک» مولانا را به شکلی دیگر بازسازی کرده است:
یک طبق میبرد مردی با نسق
خوش طبق پوشی فراز ان طبق
هرکسی گفتی که زیر پرده چیست
جامه یا زر یا که چیزی خوردنی است
آن یکی گفتا بود زیرش طعام
وآن دگر گفتا که نقل است و ادام
آن یکی گفتی بود در وی رطب
و آن دگر گفتی ازار است و سلب…
که میتوان آن را با این ابیات مثنوی معنوی مقایسه کرد:
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن برو چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود این پیل چون تختی بدست
در هدایتنامه اسلوب روایی و ترتیب حکایتها نیز به سبک قدما و به خصوص مثنوی مولانا به صورت حکایت در حکایت تنظیم شده است. چنان که برای نمونه ناظم از حکایت مولانا و شمس تبریزی به حکایت نوح پیغمبر و از آنجا به شرح فضائل علی (ع) و پیغمبر اسلام (ص) گریز میزند و سپس حکایت پیشین را از سر میگیرد.
چنان که گفتیم هدایت در مثنویاش به آثار بزرگان ادب پارسی نظر داشته است. رد پای آثار گرانسنگی چون شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی و بوستان سعدی را میتوان در ابیات و حکایات این مثنوی پیدا کرد. با اینکه لحن و فضای اندیشهای هدایتنامه حالتی معنوی و اندرزنامهای دارد و از توصیف صحنههای جنگ و غزا پرهیز کرده است، در پارهای موارد میتوان روح کلام فردوسی و رنگآمیزی واژگانی شاهنامه را در آن به روشنی دید. ناظم در کنار حکایات مذهبی و عرفانی مرسوم در چنین منظومههایی و در کنار مناجاتها و ذکر مناقب ائمهی اطهار، حکایات کوتاهی آورده که به نوعی بازسازی فضاهای اخلاقی و اجتماعی حکایات بوستان است که از آن میان میتوان به «حکایت آن سلطان که بدو گفتند فلان را بکش که دختر تو را دوست دارد. گفت اگر هرکه ما را دشمن است کشیم و هرکس هم ما را دوست دارد کشیم، کسی در عالم باقی نماند چرا که نیمی دوست ما و نیمی دشمن ما باشند» اشاره کرد:
گفت بدگویی به شاهی هوشمند
ریخت باید خون مردی دلنژند
گفت جرمش چیست گفت آن خیرهسر
دوست دارد دخترت را یا پسر
گفت سلطان هرکه با ما دشمن است
در خور آزار و بند و کشتن است
و آنکه ما را دوست دارد در نهان
هم کشیم او را که ماند در جهان
خلق یا دشمن به ما یا دوستدار
هردو را کشتم که ماند اندر دیار
دشمنی را گر هلاک آمد سزا
دوستی را کی بود کشتن جزا؟
رضا قلیخان هدایت طبرستانی (۱۱۷۹ - ۱۲۵۰) ادیب، شاعر و تذکرهنویس دورهی قاجار بود. پدرش از اعیان دامغان بود و در زمان آقا محمدخان خزانهدار بود و در دوران فتحعلی شاه نیز این شغل را ادامه داد. رضا قلیخان در سفر فتحعلی شاه به اصفهان مورد توجه شاه قرار گرفت و لقب «امیرالشعرایی» یافت. پس از فتحعلی شاه، به دربار محمد شاه و سپس ناصرالدین شاه راه پیدا کرد و از طرف ناصرالدین شاه به ریاست مدرسهی دارالفنون رسید. تمامی آثار رضا قلیخان امروزه در دسترس است که میتوان از آن میان به مجمعالفصحا، ریاضالعارفین، فهرس التواریخ، مظاهر الانوار و مدارج البلاغه اشاره کرد.